English Version
This Site Is Available In English

هر خدمت مانند قطعه پازلی است

هر خدمت مانند قطعه پازلی است

هفته‌ای که به نام « هفته ایجنت و مرزبان» در کنگره۶۰ نام‌گذاری شده، فرصتی‌ است تا از تلاش‌های بی‌دریغ و مسئولانه‌ ایجنت‌ نمایندگی قدردانی کنیم، کسانی که با تعهد و عشق، ستون‌های اصلی نظم، پیشرفت و همبستگی این خانواده بزرگ هستند.

سایت همسفران نمایندگی سیرجان گفتگویی با ایجنت همسفران، ایجنت همسفر وجیهه ترتیب داده‌ است که از شما درخواست می‌کنیم با نگاه زیبایتان ما را همراهی کنید.

راز ماندگاری شما در کنگره چیست؟ آیا شده بر سر دو راهی ماندن در کنگره و رفتن و پرداختن به زندگی شخصی خود قرار بگیرید؟

آدمی کجا ماندگار می‌شود؟ جایی که هر چه خواسته اوست برآورده می‌شود. روزی که وارد کنگره شدم با اینکه هنوز بخش همسفران در کرمان تشکیل نشده بود، مرزبان و راهنمای تازه‌واردینی نبودند که مرا راهنمایی کنند، حسی در آنجا جریان داشت که مرا جذب کرد. وقتی برای اولین‌بار با راهنمایم همسفر الهه صحبت کردم چنان سخنانشان در جسم و جانم نفوذ کرد که تا چند روز مات‌ومبهوت بودم چرا این لطف شامل حال من شده؟ شخصی که فرسنگ‌ها از ایشان دور هستم، وقت می‌گذارند تا حالم خوب شود، وقتی راهنمایم همسفر سحر تشریف آوردند، گویی راهنما همسفر الهه آمدند و من در چهره و کلام ایشان، راهنما همسفر الهه را می‌دیدم؛ چراکه در مکتب ایشان آموزش گرفته بودند و من سرمست از این بودم که خداوند راهنمایانی به من داده تا مسیر زندگی مرا روشن کنند. کلام و رفتار ایشان چون آبی زلال وجود تشنه مرا سیراب می‌کرد و از طرف دیگر این کلام چنان نافذ بود که تشنگی و شوق دانستن را در من برمی‌انگیخت، بااین‌وجود چرا باید به ذهنم خطور می‌کرد که از کنگره بروم؟! بروم که به زندگی شخصی خود بپردازم؟ مگر معنای زندگی چیست؟ صبح را به شب رساندن و شب را به صبح؟ کار کردن، خوردن، گشتن و دنبال اینکه فلانی کجا رفت و چه کار کرد و چرا من نمی‌توانم یا حق من از زندگی بیشتر از این است؟! یادم است روزی دوستی از من پرسید اگر بتوانی به عقب برگردی چه کار می‌کنی؟ گفتم تلاش می‌کنم بیشتر بدانم تا بهتر زندگی کنم، بهتر زندگی کردن از نظر من این بود که اول بتوانم خودم را به‌درستی مدیریت کنم، چون برخی ویژگی‌های اخلاقی‌ام آزارم می‌داد، بعد دوست داشتم برای جامعه‌ای که در آن قرار دارم چه خانواده و چه جمع دیگری، مفید باشم و کنگره هر لحظه، راه رسیدن به خواسته‌ام را مشخص و هموار می‌کند. به فرموده استاد امین خواسته، شرایط به انجام رسیدن خود را فراهم می‌کند و شرط مهم آن، این بود که از جهنم بگذرم، همان‌طورکه ایشان می‌فرمایند: «وقتی ظرفیت طبقه سوم بهشت را پیدا می‌کنیم که از طبقه سوم جهنم عبور کرده باشیم.»

شما به‌عنوان ایجنت چه انتظاراتی از اعضاء خدمتگزار نمایندگی دارید؟

وقتی به کلمه انتظار فکر می‌کنم، می‌بینم خیلی وقت‌ها در کنار آن کلمه‌ای خود را نشان می‌دهد به نام رنجیده‌خاطر یا دلخورشدن؛ چراکه آنچه من از دیگران انتظار دارم انجام دهند طبق تفکرات و تصورات خودم است، شاید تفکر و برداشت طرف مقابل مثل من نباشد و هر کسی به گمان خودش دارد بهترین کار را انجام می‌دهد؛ پس من نمی‌توانم انتظار داشته باشم که همه مثل من فکر کنند، چه معلوم که عملکرد من درست باشد! اما در کنگره قوانین و حیطه وظایف مشخص شده است؛ بنابراین انتظار می‌رود هر کس شناخت کافی نسبت به مسئولیت خود داشته باشد و آن را به انجام برساند، من ایجنت قبل از اینکه انتظار عملکرد درست از بقیه داشته باشم باید خودم درست رفتار کنم. عملکرد تک‌تک افراد بسیار مهم است و اگر شخصی مسئولیت خودش را نشناسد یا به درستی به آن عمل نکند مثل همان شخصی است که سوار بر قایق است و آن را سوراخ می‌کند، وقتی با اعتراض دیگران مواجه می‌شود، می‌گوید من جای خودم را سوراخ می‌کنم. من از خدمتگزاران نمایندگی سیرجان سپاس‌گزارم که همدل و همراه هم بوده و در جهت اهداف کنگره از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند. 

خدمت‌هایی که تا کنون تجربه کرده‌اید چه دستاوری برای شما داشته است؟ 

وقتی از واژه خدمت صحبت می‌شود گویی انجام کار برای دیگران است؛ البته معانی مختلف دارد، من می‌گویم انجام کارهایی که هر یک به نوعی دید و نگاه مرا به خودم و دنیای اطرافم تغییر می‌دهند، شرایط رشد مرا فراهم کرده و مرا برای ادامه زندگی آماده می‌کنند؛ درواقع هر کدام از این کارها مثل قطعات پازلی است که با انجام آن‌، قطعه در جای خود قرار گرفته، تصویر پدیدار می‌شود و درنهایت من به هدف می‌رسم. هر کدام تجربه‌ای بس بزرگ برای من بوده و الان که نیاز است یک‌سری اطلاعات از قسمت‌های مختلف داشته باشم، متوجه می‌شوم چقدر انجام آن فعالیت‌ها تاثیرگذار بوده و باعث شده شناخت نسبی به مسائل پیدا کنم؛ مثلاً می‌دانم در سایت چه مطالبی و چگونه باید ارسال شود، دبیر و نگهبان جلسه چه کاری باید انجام دهند و ...

چه عاملی سبب شد تا عضو لژیون سردار و دنور شوید؟

وقتی راهنمایم همسفر سحر از اهمیت عضویت در لژیون سردار صحبت می‌کردند، چون به حرف ایشان ایمان داشتم، با خودم گفتم باید عضو شوم، خدا را شکر به خواسته‌ام رسیدم و در دیگری به رویم باز شد و انگار وارد دانشگاهی شدم که استاد آن، استاد سردار هستند و این جمله ایشان را بارها به خودم یادآور می‌شوم که فرمودند: «درنگی که به درازا می‌انجامد، چندان محصول حاصل‌خیزی نمی‌بخشد.» کجا نیاز است حرکت کنم؛ اما درنگ می‌کنم؟ شاید برای انجام آن فرصت دیگری نداشته باشم. به خاطر دارم وقتی آقای مهندس نام دنور را بردند، گفتند: «دنور؛ یعنی بخشنده» با شنیدن کلمه بخشنده، در یک لحظه حس عجیبی به من دست داد، بخشندگی صفتی است که اگر انسان بخواهد در خودش ایجاد کند باید از خیلی من‌ها بگذرد، باید بارهایی را زمین بگذارد، چه در درون و چه بیرون، وقتی من از شخصی ناراحت هستم و کینه به دل دارم، این جز باری سنگین چیز دیگری نیست و انرژی مرا می‌گیرد یا وقتی مدام به فکر این باشم که حساب بانکی‌ام پر و پرتر شود، روزبه‌روز حریص‌تر می‌شوم و احساس سنگینی می‌کنم و شاید خودم هم ندانم چه باری بر دوشم است. استاد امین در سی‌دی «گاندی» به آیه‌ای اشاره کردند که می‌گوید: «شما به نیکی دست پیدا نمی‌کنید مگر از آنچه که دوست دارید و برایتان ارزشمند است به دیگران ببخشید.» پول خیلی ارزشمند است و لازمه زندگی است، من هم پول را دوست دارم، سعی کردم برای دست یافتن به خوبی‌ها و ایجاد صفت بخشندگی و سبک‌بال شدن خودم، در این راستا قدم بردارم، همچنین وقتی آقای مهندس از ساختن دانشگاه و چاپ مقالات صحبت کرده و می‌گویند: «اعضاء سردار، دنورها و پهلوان‌ها در انجام این کارها نقش و سهم دارند.» چه احساسی به انسان منتقل می‌شود؟ من برای آموزش خودم عضو شدم؛ ولی با این کلام ارزشمند من هم احساس می‌کنم نقشی هرچند کوچک در به انجام رسیدن عملی عظیم دارم و امیدوارم بتوانم در این زمینه خیلی بهتر از قبل عمل کنم. 

لطفاً جمله‌ای از آقای مهندس که برای شما بسیار تاثیرگذار بوده را بیان کنید.

همه صحبت‌ها تأثیرگذارند، آقای مهندس در سی‌دی «لنگر کشتی را بکشید» می‌فرمایند: «انسان‌ها تحت تأثیر کلام هستند و با یک حرف سریع به‌هم می‌ریزند.» این به‌هم‌ریختگی را قبل از کنگره خیلی تجربه کردم، در کنگره یاد گرفتم به‌هم‌ریختگی نشان‌دهنده درون ویران من است، درختی که ریشه محکم داشته باشد در مقابل باد استقامت می‌ورزد؛ پس به جای اینکه بگویم چرا این حرف را زد، بگویم چرا به‌هم‌ریختم؟ چه آگاهی باید کسب کنم؟ در سی‌دی «بند محکمتر» هم می‌فرمایند: «انسان‌هایی که کنار شما قرار می‌گیرند نیاز شما برای رشد خودتان در آن زمان هستند و ربطی به خوبی یا بدی شخص هم ندارد.» به خودم می‌گویم به جای ناراحتی از رفتار کسی و سرزنش او باید ببینم آمده چه درسی به من بدهد، مولانا هم گفته‌اند:
وآن گنه در وی ز جنس جرم توست
باید آن خو را ز طبع خویش شست
خلق زشتت اندر او رؤیت نمود
که تو را او صفحه آیینه بود
چون که قبح خویش دید ای حسن
اندر آیینه بر آیینه مزن
مورد دیگری که سبب آشفتگی می‌شود هجوم مشکلات متعدد است، آقای مهندس همیشه می‌گویند: مشکلات لعنت خداوند نیستند، بستگی به تفکر و نگاه ما دارد، می‌توانند باعث صعود شوند یا سقوط، در سی‌دی «تغییر» هم فرمودند: «وقتی مشکلات، شکست‌ها، ناکامی‌ها فراوان است و انسان هر چه نگاه می‌کند فقط منفی می‌بیند، باید بداند در پرتو همین مشکلات است که ساخته می‌شود و این برای تغییر، تبدیل و ترخیص انسان و رسیدن به مرحله بالاتر لازم است.» این جمله برای من سراسر امید بود و در ادامه فرمودند: «هر قدر توان دارید به کار ببندید تا آنچه سبب ارتقاء می‌شود را بیابید، باید تلاش کنید، نه اینکه من بدبختم، بیچاره‌ام.» این جملات برای من تکانه‌ای بود که در مسیر زندگی خواب نروم.

طراح سؤال و انجام مصاحبه: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .