English Version
This Site Is Available In English

درخت بی‌ثمر نباشیم و حال خوب را به دیگران بدهیم

درخت بی‌ثمر نباشیم و حال خوب را به دیگران بدهیم

همسفر الهام به همراه مسافر مهدی با آنتی‌ایکس مصرفی تریاک وارد کنگره۶۰ شدند. روش درمانی DST، داروی درمان شربت oT، به مدت ۱۲ ماه سفر کردند با راهنمایی راهنمای مسافر حمزه و راهنمای همسفر متین سفر کردند. الان ۸ سال و ۵ ماه آزاد و رها هستند. ورزش در کنگره هر دو والیبال.

تاثیرات خدمت در زندگی شما یا میوه‌ی این درخت چیست؟

می‌دانیم که خدمت کردن به خلق خدا در واقع لیاقت می‌خواهد و باید اجازه‌اش از طرف خداوند صادر شود. این که ما بتوانیم به بندگانش خدمت کنیم و باری را از روی دوششان برداریم و یک کمکی در جهت این‌که حالشان را خوب کنیم، انجام بدهیم باید نصیب و روزی کسی شود که در واقع لیاقتش را داشته باشد. میوه‌ی این درخت هم حال خوب و آرامشی است که نصیب ما می‌شود. باید خداوند را شاکر و سپاسگزار باشیم تا وقتی در این مسیر قرار گرفتیم، تداوم داشته باشد و بتوانیم بیشتر از آن استفاده کنیم و در واقع نتیجه‌ی خدمت کردن بشود حال خوب ما و این حال خوب را با خودمان به همراه داشته باشیم تا زندگی سالم و بهتری را تجربه کنیم و از زندگی لذت ببریم.

برای رسیدن به خدمت در این جایگاه یا هر خدمتی در کنگره چه ویژگی یا انجام چه کارهایی نیاز است؟

برای رسیدن به خدمت در کنگره حتما نباید جایگاه‌های بالاتر باشد. این‌ که وقتی با حال خراب وارد کنگره می‌شویم، اولین کسی که با ما روبرو می‌شود و ما را در آغوش می‌گیرد و خوش آمد می‌گوید، این نوعی خدمت حساب می‌شود؛ چون آن شخص تازه وارد احساس امنیت می‌کند و در واقع خیالش راحت می‌شود که به مکانی آمده که جای خوبی است و به مرور وقتی در مسیر کنگره قدم برمی‌دارد، آن حال خوب را تجربه می‌کند. ما قرار است که درخت بی‌ثمر نباشیم و آن حال خوبی را که دریافت می‌کنیم متقابلاً در اختیار بقیه افرادی که وارد کنگره می‌شوند قرار دهیم و این دایره‌وار مهم ادامه پیدا بکند. حالا چه جایگاه ایجنتی باشد و یا هر جایگاه دیگری؛ در واقع از اصول و اصل اساسی کنگره گوش به فرمان بودن و در مسیر کنگره قدم برداشتن است. اگر ما به حرمت‌ها و قوانین دقت و رعایت کنیم، می‌توانیم انواع جایگاه‌ها را تجربه کرده و از طعم شیرین و لذت بخشش استفاده کنیم و در نتیجه روز به روز ارتقاء پیدا کرده و حال خوب بیشتری را تجربه کنیم.

چه پیشنهادی برای دعوت همسفران عزیزی که مسافرشون به تنهایی سفر می‌کنند دارید؟

در کنگره۶۰ ما آموزش گرفتیم که برای انجام هر کاری باید خواست آن وجود داشته باشد و وقتی خواست نباشد، مطمئناً آن امر انجام نمی‌شود. همسفرانی هستند که در ابتدا خودشان به کنگره وصل شده‌اند و منتظر وصل شدن مسافرشان هستند. خود من وقتی در جایگاه تازه واردین خدمت می‌کردم همیشه این را به تازه واردهای عزیز می‌گفتم که شاکر خدا باشید برای این‌که به کنگره وصل شدید؛ برای این‌ که مسیر نورانی کنگره در مقابل راه شما قرار گرفته و شما در این مسیر قرار گرفتید. این که هیچ کسی را به زور و به اجبار نمی‌شود به کاری وادار کرد. آموزش های کنگره می‌گوید به کسی می‌توانی کمک کنی که دستش را دراز کرده باشد؛ تو نمی‌توانی به زور دست کسی را گرفته و بگویی باید تو این کار را انجام بدهی. همسفرانی که بدون مسافر آمده و منتظر وصل شدن مسافرشان هستند یک ویژگی مثبت نسبت به کسانی که با یکدیگر وارد کنگره می‌شوند دارند؛ این‌ که اول حال خودشان را خوب کرده و با این حال خوب انرژی‌های مثبت را به سمت مسافری که هنوز در عمق تاریکی‌ها هستند می‌فرستند. پس باید زمانش برسد و خواست‌شان قوی باشد تا متصل شوند و این را باید باور داشته باشند که نوبت باران محفوظ است. اگر در این شک بکنند، اتفاقات خوب برایشان نمی‌افتد. حکمتی در این قضیه وجود دارد که با استمرار در رفت و آمد و آموزش گرفتن، مطمئناً مسافرهایشان هم به کنگره متصل شده و به راه درست وارد خواهند شد.

اگر بخواهید در یک جمله حس‌تان را به جناب مهندس دژاکام بفرمایید چه می‌گویید؟

این که هر لحظه و هر زمان اگر من شاهد حال خوب مسافرم هستم، اگر آرامش را در زندگی خودم تجربه می‌کنم و با این آرامشی که در زندگیم وجود دارد روزهای تلخ گذشته را یادآوری نمی‌کنیم، در واقع من را مستلزم می‌کند که همیشه انرژی‌ام و دعاهای خیرم را نصیب کسی کنم که خودش در این مسیر به درمان رسید و نقطه‌ی پایان برای این درمان نگذاشت و جمله را نبست؛ بلکه ادامه داد و هزاران هزار نفر را که زندگی‌هایشان از هم پاشیده شده و یا در آینده از هم پاشیده می‌شد با همین روش به درمان رساند و مسیر سبز و نورانی کنگره را به همه نشان داد. من امروز این زندگی پر از آرامش، امنیت و حال خوب را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و تا عمر دارم دعاگوی ایشان و خانواده‌شان هستم. هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم که کوچیک‌ترین کاری که می‌توانم بکنم این است که تا وقتی که در کنگره اجازه خدمت به من داده می‌شود به بهترین شکل ممکن خدمت کنم و تا به امروز به امید خدا دوره تازه‌واردین را گذراندم و بعد از آن دوره راهنمایی و در ادامه دوره ایجنتی را. اگر لیاقت این را داشته باشم که باز هم در کنگره بمانم و اجازه‌اش داده شود تا خدمت کنم، می‌مانم و چه مالی و چه جانی بیش از پیش سعی می‌کنم خدمت کنم؛ چون چیزی که الان دارم و به دست آورده‌ام مدیون کنگره و آقای مهندس و خانواده‌شان هستم و بهترین‌ها را برایشان آرزو می‌کنم.

همسفر ندا و مسافر روح‌الله با آنتی‌ایکس مصرفی شیشه وارد کنگره۶۰ شدند، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، به مدت ۱۲ ماه سفر کردند. با راهنمایی، راهنما مسافر قاسم و راهنما ایجنت همسفر الهام سفر کردند. الان ۲ سال و ۸ ماه آزاد و رها هستند. در ضمن همسفر ندا سفر نیکوتین داشتند آخرین آنتی‌ایکس قلیان با روش DST، مدت ۱۰ ماه و ۱۸ روز سفر کردند با راهنمایی همسفر جلالی، رهایی ۲ سال و ۶ ماه، ورزش در کنگره والیبال.

چه پیشنهادی برای دعوت همسفران عزیزی که مسافرشان به تنهایی سفر می‌کند دارید؟

من در این مدت که در کنگره۶۰ حضور دارم به این باور قلبی رسیده‌ام که برای ورود به کنگره باید خداوند اذن آن را صادر کند و مطمئنم وقتی مسافری قدم به این مکان امن می‌گذارد خداوند نه تنها به او؛ بلکه به خانواده و نزدیکانش نیز نظری خاص داشته است. پس دیر یا زود آن‌ها نیز به این خان گسترده خواهند پیوست. به قول استاد آنان که باید بیایند در راهند؛ اما توصیه من به همسفرانی که در کنار مسافرانشان نیستند این است که بیایند، ببینند و از دور قضاوت نکنند.

اگر بخواهید در یک جمله حس‌تان را به جناب مهندس دژاکام بفرمایید چه می‌گویید؟

معشوق به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا...
با آموزش‌ها و رهنمون‌های شما تمام کفرم، ایمانی راسخ شد و به این باور رسیده‌ام که راه و روش زیستن را به نرمی و آرامی به روش DST در تار و پود وجودم می‌نشانید. وجود پر مهرتان سلامت باد.

چه حسی در مورد جایگاه مرزبانی داشتید؟ چه تصوری داشتید؟ آیا همان‌طور که فکر می کردید بود؟

زمانی که در سفر اول بودم همیشه شاهد تلاش‌های مرزبانان شعبه بودم؛ اما در ذهن خود تنها نگاهم به آن شال زرد رنگ بود که به نظرم بسیار زیبا بود. روزی که برای مرزبانی کاندید شدم آرامش عجیبی داشتم با این‌که بسیار دوست داشتم مرزبانی را تجربه کنم باز هم معتقد بودم که این خدمت است که من را انتخاب خواهد کرد و اگر قرار باشد من در جایگاه مرزبانی آموزشی ببینم در ادامه آن می‌شود که باید بشود. جایگاه مرزبانی برای من فراتر از آن بود که تصور می‌کردم.

آیا در طول دوره مرزبانی خود اتفاقی افتاده که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟

در این مدت مرزبانی در کنار ایجنت همسفر الهام و همکار مرزبان همسفر نازنین بسیار آموختم و یکی از بزرگترین یافته‌هایم این بود که ندای نا آرام و عجول را صبورتر و منظم‌تر کرد و این برای خود من بسیار ارزشمند است.

برای رسیدن به خدمت در جایگاه مرزبانی یا هر خدمت دیگری در کنگره چه ویژگی باید داشت و یا انجام چه کارهایی لازم است؟

به نظر من نوع خدمت هیچ فرقی ندارد؛ گاهی من در جایگاه یک سفر اولی تنها اجازه چیدن صندلی یا نظافت سالن را می‌توانم به عهده بگیرم؛ اما اگر همین خدمت‌های به ظاهر کوچک را درست با جان و دل انجام دهم مطمئناً در ادامه آن فرمانبرداری و خدمت، می‌توانم ارتقا یافته و خدمت‌های بیشتری انجام دهم که هم انرژی بالاتری دریافت کنم و هم آموزش بیشتری خواهم دید؛ اما به شرطی که در هر جایگاهی که هستم با عشق و محبت و خالصانه خدمت کنم.

 

همسفر نازنین و مسافر مهدی با آنتی‌ایکس شیره، تریاک وارد کنگره‌۶۰ شدند. روش درمان DST، داروی درمان شربت oT، به مدت ۱۰ ماه ۲۵ روز سفر کردند. با‌ راهنمایی، راهنما مسافر رضا و راهنما ایجنت  همسفر الهام سفر کردند. مدت ۳ سال و ۱۱ ماه ۸ روزه آزاد رها هستند. ورزش مسافر  شنا، ورزش همسفر والیبال.

چه پیشنهادی برای دعوت همسفران عزیزی که مسافرشان به تنهایی سفر می‌کند دارید؟

وقتی مسافر در این مسیر درمانی قرار می‌گیرد و با خواست خودش خواهان ریزش و دوباره سازی است و تمام تلاش خود را برای درمان انجام می‌دهد، آموزش می‌بیند، فرمانبردار است و ساعت‌های زیادی را در کارگاه‌های آموزشی می‌گذراند، برای نجات زندگی‌اش و دوباره پس گرفتن خودش؛ وظیفه‌ی منِ همسفر این است که در کنار او در این مسیر بوده و آن بال پروازی که مهندس می‌فرمایند باشم برای صعود دوباره‌اش.

اگر بخواهید یک جمله حس‌تان را به جناب مهندس دژاکام بفرمایید چه می‌گویید؟

همیشه به آموزه‌هایتان به دیده عمل می‌نگرم و در جایگاه شاگردی در مکتب درس شما می‌مانم و خدمتگزار دردمندان می‌شوم. برای شما استاد جان‌ها توفیق روز افزون را از خداوند خواستارم.

چه حسی در مورد جایگاه مرزبانی داشتید؟ چه تصوری داشتید؟ آیا همان‌طور که فکر می کردید بود؟

وقتی در مسیر کنگره۶۰ قرار گرفتم از همان ابتدای راه، یک وصله‌ای از جنس روشنایی مرا به این مکان مقدس وصل می‌کرد. در هر جایگاهی خدمت می‌کردم نور خدمت را در لحظه به لحظه زندگی‌ام حس می‌کردم و خدمت مسیرهای تاریک زندگی‌ام را روشن می‌کرد. در مسیر خدمتی آموزش گرفتم که مبنای هر‌ کاری باید بر اساس وادی چهاردهم باشد؛ هر کجا در هر قسمت از این سیستم و جهان هستی حرمت پا‌ برجا باشد محبتش از نوع عشق بلاعوض می‌شود و دیگر برای تو فرقی نمی‌کند در کدام قسمت خدمتگزار باشی. وقتی پیمان می‌بندی که یاری دردمندان باشی؛ مراقب همه‌ی نگاه‌ها می‌شوی که در این مکان لحظه‌ای را با آرامش و امنیت بگذرانند و تمام سعی خود را می‌کنی که لبخند به لب داشته باشند و غمگین نباشند. آقای مهندس می‌فرمایند: از تصور به تصویر و از تصویر به بنای حقیقت برسید. هر آنچه که تصور کردم همان روزی من شد. در شعبه صادق روزهای پرتلاش و خوبی را می‌گذرانیم و همه‌ی این دوستان متوجه، حضور در این سیستم هستند و با فرمانبرداری قدردان بوده‌اند. خدا را شاکر و سپاسگزارم که شعبه در حال رشد است.

آیا در طول دوره مرزبانی خود اتفاقی افتاده که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟

روزهایی که در حال خدمت در جایگاه مرزبانی هستیم پر از اتفاقاتی است که ما را رو به جلو هدایت و آماده‌تر می‌کند. حس امنیت و لبخند کودکان در حیاط را در ساعات پایانی می‌بینم و این مهم مرا خوشحال و امیدوارتر می‌کند. کودکان در این مکان صبر را به خوبی آموزش می‌گیرند.

برای رسیدن به خدمت در جایگاه مرزبانی یا هر خدمت دیگری در کنگره چه ویژگی باید داشت و یا انجام چه کارهایی لازم است؟

از روزهایی که خودم در این مکان مقدس سپری و تجربه کرده‌ام می‌گویم؛ من به این سیستم ایمان آوردم و راهی را که پیش روی من بود مشخص و علامت گذاری شده بود. تمام تلاش خودم را می‌کردم تا از تمامی قسمت‌ها آموزش بگیرم. همیشه خدمت کردن را دوست داشتم و حتی در لحظات سخت زندگی در این مکان حضور پیدا می‌کردم. خوبِ مطلق نبودم ولی در حد توانم و از صمیم قلب در هر جایگاهی، خدمتم را با حس خوب انجام می‌دادم. شاید به این دلایل من خواستار خدمت در جایگاه مرزبانی شدم.

مصاحبه‌ کننده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون‌‌دوم)
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون‌دوم) دبیر دوم سایت
رسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون‌‌‌‌‌هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صادق قم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .