اولین روز حضور در سرزمین امن را بهیاد دارم که چگونه و با چه تفکری قدم در این سرزمین نهادم.
در اولین لحظه حضورم، فردی با شال زرد با قدم استوار بهسوی من آمد و بدون هیچ کلامی مرا در آغوش گرفت، آغوشی که آرامش را به من هدیه داد. من از آن آغوش، عطر بهارنارنج را حس کردم که افکار آشفتهام آرام شد، ذرهذره وجودم آرام گرفت، افکار منفی به گوشه ذهنم رفت و بهجای آن نوعی آرامش آمد.
او با مهربانی مرا به سمت یک صندلی هدایت کرد، آنجا نشستم و نگاهم به او و شال زردی که به گردن داشت بود؛ گاهی که به آن روز فکر میکنم، هنوز هم آرام میشوم، شاید برای خیلیها این حس من قابل درک باشد و بتوانند این عطر خاص را بهیاد آورند.
آن روز گذشت و من بهمرور، متوجه شدم عطر بهارنارنج از مرزبان است، مرزبان پاسدار حرمت و امین افرادی است که هرکدام با نوعی تعلقخاطر پا به این مکان گذاشتهاند. او با آگاهی، خطوط بین روابط را مدیریت و قوانین را اجرا میکند.
دانستم که مرزبان نگهبان اصالت، عشق و وفاداری است و درک کردم که مانند دژی استوار و محکم در برابر طوفانها ایستاده است. او را میدیدم که مانند سیمرغ بر فراز آسمان کنگره، پرچم دوستی و محبت را به پرواز درمیآورد.
مرزبان همیشه درحال حراست و حفاظت هویت افراد است؛ او میداند که باید به جنگ درون برود و چراغ عشق، امید و خرد را روشن نگه دارد. مرزبان با محبت بلاعوض خود نور آشتی را در دلهای شکسته روشن و نفرتها را کمرنگ میکند.
درپایان ای مهربانان! شما نهتنها مرزبان مرزهای سرزمین ما؛ بلکه نگهبان فرهنگ و هویت ما هم هستید، شما مرزبان صداقت، احساسات و احترام به دیگران میباشید. آموختهاید که چگونه از مرزهای زشتی و قضاوتها عبور کرده و افرادی را که در سردرگمی گم شدهاند با همدلی و عشق بهسمت این محیط امن هدایت کنید. امیدوارم همانگونه که مرزبانی بهحق، برای ما و قلبهایمان بودهاید، حریم قلب شما نیز همیشه مرزبانهایی لایق داشته باشد. برای شما هر آنچه زیبا و روحانگیز است را از قدرت مطلق خواستارم.
نویسنده: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ویرایش: رابط خبری لژیون سردار همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
94