English Version
This Site Is Available In English

اهمیت گروه مرزبانی در نمایندگی

اهمیت گروه مرزبانی در نمایندگی

جلسه اول از دوره‌ ششم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر مهرداد، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر محمد حسن با دستور جلسه «هفته ایجنت و مرزبان » یک‌شنبه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

"سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر

 

در ابتدا تبریک می‌گویم به آقای مهندس، دیده‌بانان عزیز، ایجنت محترم و مرزبانان گرامی، از جمله خودم، چون می‌گویند خودت را هم جزوش حساب کن!

همگی ما صحبت‌ها و تعاریف آقای مهندس را درباره مرزبان‌ها، جایگاهشان، وظایف و کارهایشان، و حساسیت این مسئولیت شنیده‌ایم. در واقع، من اینجا هستم تا تجربه شخصی‌ام را از مرزبانی با شما به اشتراک بگذارم.

روز اولی که وارد کنگره شدم، با حالی خراب آمده بودم. ممکن است از لحاظ ظاهری خیلی آشفته به نظر نمی‌رسیدم، اما از درون واقعاً متلاشی بودم. بعد از سی‌وسه سال رفتن به راه‌های مختلف، هر روشی را امتحان کرده بودم: از سم‌زدایی، URD، سقوط آزاد، تا حتی مدتی که به انجیو می‌رفتم. آنجا به خیال خودم اعلام پاکی می‌کردم، در حالی که خودم می‌دانستم پاک نیستم و حال و روز خرابی داشتم.

وقتی وارد کنگره شدم، اولین کسی که با او برخورد کردم یک مرزبان بود. امیدوارم هر کجا که هست حالش خوب باشد؛ فکر می‌کنم آقا احسان بود. آقا احسان، ماشاءالله، دست‌های قوی‌ای داشت؛ طوری مرا بغل کرد و فشاری داد که صدای تمام استخوان‌هایم را همان موقع شنیدم! اما همان حس محبت، لطافت و خوش‌آمدگویی که به من داشت، باعث شد تا این لحظه در خدمت شما باشم.

آن حس برایم آن‌قدر خوب بود و حال خوشی به من منتقل کرد که دوباره به اینجا آمدم. وقتی هم آمدم، با راهنمای تازه‌واردین آشنا شدم و با هم صحبت کردیم. آن‌ها مسیر را برایم روشن کردند و این‌گونه راه اصلی را پیدا کردم.

به قول آقای مهندس، امروز در خدمت شما هستم. اگر آن لحظه، آقا احسان برخوردی بد یا حسی نامناسب به من می‌داد، شاید مسیر زندگی‌ام جور دیگری رقم می‌خورد؛ چون آدمی که وارد کنگره می‌شود هزاران مشکل دارد و حتی ممکن است در خانه هم گرفتاری‌های فراوان داشته باشد.

مرزبان باید به‌موقع شعبه را باز کند، گاهی زودتر بیاید. بعضی وقت‌ها باران می‌بارد، بعضی وقت‌ها واقعاً هوا گرم است. خوشبختانه الان جلسات همسفران و مسافران هم‌زمان و در یک روز برگزار می‌شود. قبلاً که این‌طور نبود، دوشنبه‌ها هم باید به‌صورت نوبتی می‌آمدیم؛ اما لذتی که در این جایگاه هست، قابل وصف نیست.

من شده بعضی روزها از صبح اینجا بودم، ظهر هم همین‌جا غذایی خوردم و شب خسته و کوفته به خانه رفتم. واقعاً خسته و کوفته، اما آن روز از هر روز دیگری شادتر و لذتش برایم بیشتر بوده است.

روزهایی بوده که اینجا همه مرزبان‌ها دست‌دردست هم، با کمک شما دوستان، ساختمان ساختیم، اینجا را درست کردیم، نظر دادیم، نظرات یکدیگر را رد کردیم؛ به‌قول‌معروف هر کاری که بگویید کردیم تا اینجا ساخته شود. خب، خستگی دارد، واقعاً خستگی دارد، اما لذت، غالب بر خستگی است.

لذت آن چیزی را به تو می‌گوید؛ نمی‌دانم تا حالا برایتان تجربه شده است یا نه. احتمالاً خدمت سربازی رفته‌اید. همه در حین خدمت از آن بد می‌گویند: “خدمت سخت است و…” اما وقتی خدمت وظیفه تمام می‌شود، می‌گویند: “آه، یادش بخیر چه روزهای خوشی بود، روزهای خدمت، شب نگهبانی و…”

اینجا هم عین همان روزهاست. تا زمانی که اینجا هستی، ممکن است خسته شوی، با هم سر بعضی موضوعات اختلاف نظر داشته باشیم، سر بعضی از مسائل هم‌فکری داشته باشیم، ولی بعدش، آن لذت کار، همه خستگی‌ها را از بین می‌برد.

ان‌شاءالله که ما به‌درستی عمل کرده باشیم و کسی خدایی نکرده کدورتی از ما به دل نگرفته باشد.

ما تمام سعی و تلاشمان بر این بود که وظیفه‌مان را انجام دهیم. تا جایی که توان داشتیم با حس خوب برخورد کنیم. البته صددرصد آدم خطاهایی هم دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند چنین ادعایی داشته باشد که من کاملاً بدون خطا کاری انجام داده‌ام. گاهی ممکن است ناخواسته حرفی زده باشیم، چیزی گفته باشیم و باعث کدورت شخصی شده باشد. همین‌جا من از طرف خودم و حتی اگر مرزبانان دیگری هم کاری کرده باشند، از طرف آن‌ها هم عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم که همیشه ما بتوانیم آن حس خوب را به شما انتقال دهیم و در واقع شخصی باشیم که باعث ماندن تازه‌وارد بشود، نه باعث رفتنش؛ باعث زندگی دوباره‌اش بشود، نه باعث نابودی‌اش.

 

گروه سایت نمایندگی اروند 

تایپ مطلب: مسافر امید لژیون یازدهم، مسافر احمد لژیون نهم

ویرایش مطلب: مسافر امین لژیون یازدهم 

ارسال مطلب: مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .