گاهی اوقات وقتی سالن ساکت است، صدای صندلیها نمیآید و تازهواردی با نگاهی پر از اضطراب به اطراف خود نمینگرد؛ گوشهای مینشینم و با خود فکر میکنم که چرا مرزبان شدم؟ از کجا شروع شد این مسیری که حالا هر روزم را با نظم، عشق، خستگی و مسئولیت گره زدهام؟
من هم مثل خیلی از افراد دیگر، با چشمانی خسته و دلی پر از شک پا به این مکان گذاشتم. جای عجیبی بود! نه بیمارستان، نه کلینیک و نه زندان بود؛ اما حال و هوای آن فرق میکرد. انسانهایی حضور داشتند که انگار چیزی را یافته بودند که من هنوز در جستجوی آن بودم؛ آرامش.
روزها گذشت؛ آموزش دیدم، گوش دادم، مشارکت کردم، بخشیده شدم، ساخته شدم و روزی رسید که گفتند میتوانی خدمت کنی. همیشه قبل از اینکه مرزبان شوم با خودم فکر میکردم مرزبان یعنی کسی که جلوی در میایستد، نظم میدهد، یادآوری میکند، شاید گاهی هم سختگیری کند؛ اما وقتی خودم مرزبان شدم فهمیدم مرزبان بودن یعنی «مسئول بیصدا بودن»، یعنی گاهی خسته باشی اما لبخند بزنی، یعنی صدایت نلرزد حتی وقتی بغض در گلویت سنگینی میکند.
از دور شاید ساده به نظر برسد! اما فقط یک مرزبان میداند که پشت هر تذکر محترمانه چه جنگ درونی است که گاهی برای اینکه حرمت کنگره حفظ شود باید از درون آتش بگیری اما کسی را نسوزانی و باید «نه» بگویی با لحنی که «بله» به دل بنشیند. اینجا بود که فهمیدم زندگی فقط زنده بودن نیست و حالا من ایستادهام، نه فقط به عنوان یک رها یافته؛ بلکه به عنوان یک مرزبان و با سکوتی که پر از صداست. سکوت این روزها برایم معنای دیگری دارد؛ نه از جنس بیکسی و نه شبیه دلتنگی، بلکه سکوتی است که در دلش هزار واژه فریاد میزند و اگر کسی از من بپرسد: پشیمانی؟ میگویم: نه… هرگز.
این مسیر مرا ساخت و مرا به خودم بازگرداند و اگر دوباره متولد شوم، باز هم میخواهم مرزبان باشم! نه برای دیده شدن؛ بلکه برای دیدن، شنیدن و بودن کنار کسی که روزی خود من بود. من مرزبانم؛ پاسدار این مسیر، حامی بیصدا و عاشقانهای که هیچوقت پایان ندارد.
ایجنت؛ تکیهگاهی است که نمیدانی چطور هنوز ایستاده! کسی که بیشتر میداند، بیشتر میشنود و بیشتر سکوت میکند. ایجنت؛ یعنی آنکه در اوج مشکلات به ما لبخند اطمینان میزند و ما مرزبانان اگر ستون باشیم، او سقف اطمینان این خانه است.
هفته ایجنت و مرزبان برای من فقط یک مناسبت نیست؛ یادآوری دوبارهای است از تعهدی که با قلبم بستهام و نه فقط با رأی افراد؛ تعهدی که در مسیر روشنایی آن را آموختم؛ خدمت بدون توقع وعشق، بدون وابستگی و اقتدار با احترام. در این هفته تنها آرزویم برای خود و تمام خدمتگزاران کنگره۶۰ این است که بتوانیم همچنان مرزبان دلها بمانیم؛ نه فقط در ساختار، بلکه در نگاه، در رفتار و در انسانیت. هفته ایجنت و مرزبان بر تمامی خدمتگزاران مبارک باد.
نویسنده: همسفر مریم (مرزبان خبری)
رابط خبری: همسفر مریم (مرزبان خبری)
عکس: همسفر پگاه رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر عالیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
170