به نام خداوند معجزهگر...
سلام دوستان، بنفشه هستم یک همسفر.
۱۶ مهرماه سال ۱۴۰۳ بود که حضور همسفران در شعبه تازهتاسیس لامرد فعال شد و ما جزو اولین همسفرانی بودیم که در آن روز وارد کنگره ۶۰ شعبه لامرد شدیم. ابتدای ورودمان، در واقع برای کنجکاوی آمدیم که بدانیم قرار است چه چیزی به ما بگویند و ما چهکاری باید انجام دهیم و خیلی سوالات دیگر که ذهنمان را مشغول کرده بود.
وقتی آمدیم و فهمیدیم که ما هم باید سیدی بنویسیم و سیدی گوش دهیم، برایمان سخت بود، چون هم وظایف مادری و خانهداری داشتیم و هم ایام مدرسه بود و گاه بهخاطر یک سری مسائل ممکن بود کلاس درس فرزندانمان مجازی بشود. با خودمان گفتیم: هر وقت توانستیم میآییم کنگره و هر وقت نتوانستیم هم نمیآییم! برای شروع و برای اینکه بدانیم آیا میتوانیم سیدی بنویسیم یا نه، اپلیکیشن دژاکام را نصب کردیم. سیدی گرفتم و تا سر هفته کامل نوشتم. دیدم نوشتن سیدی زیاد هم سخت نبود، فقط برنامهریزی نیاز داشت!
مسئله بعدی آمدن به کنگره و حضور منظم برایم سخت بود، بخاطر اینکه نمیدانستم فرزندانم را چکار کنم؟ تصمیم بر این شد که بچهها را بسپارم به مادرم که از همینجا برای زحمات بیدریغ خانوادهام و تلاششان برای رهایی مسافرم تشکر میکنم و همیشه دعاگوی آنها هستم. خداروشکر، همه چیز مهیا شد و حضورم در جلسات کنگره پیوسته و منظم شد و به لژیون و آموزشها وصل شدم. محیط لژیون با راهنمایی خانم فاطمه عزیزم، محیطی بسیار صمیمی و گرم و در عین حال آموزشها بسیار عالی بود و این موضوع هم باعث جذب بیشتر ما به شعبه، لژیون و آموزشها میشد و جالب بود که همه چیز خیلی زیبا کنار هم چیده میشد و ما اعضای لژیون را به جلو هل میداد!
خلاصه یکی دو جلسه ما شد، یکی دو ماه... و در نهایت ده ماه...! چیزی که حتی در ابتدای ورودمان نمیتوانستیم فکرش را هم بکنیم! بعد از ده ماه و نوشتن چهل سیدی، در سوم شهریورماه ۱۴۰۴ موفق شدیم عازم تهران شویم و آقای مهندس را از نزدیک ببینیم و گل رهایی را از دستان مبارک ایشان دریافت کنیم و بهترین حس و حال ممکن را تجربه کنیم.
ما همیشه تصویر و صدای آقای مهندس را دیده بودیم. بعد از دیدار کوتاهی که داشتیم، حقیقتاً سرشار از انرژی شدیم. ساختمان کنگره و سالن لایو و سخنرانی ایشان را دیدیم و همه اینها کمک میکند که گوش دادن به سیدی و دیدن فیلمهای ایشان برای ما حس و حال دیگری داشته باشد. امیدوارم این لحظات ناب نصیب تمامی همسفران باشد.
در اینجا رهایی هم لژیونیهای عزیزم، خانم حکیمه، خانم ربابه و خانم آمنه که با هم در آن روز لحظه رهایی را در کنار راهنمای عزیزمان خانم فاطمه و آقای مهندس تجربه کردیم، تبریک میگویم. همچنین از راهنمای خوبم خانم فاطمه عزیزم نهایت قدردانی و تشکر را دارم و برایشان آرزوی سلامتی میکنم که در مسیر آموزش در کنارم بودند. از آقای مهندس عزیز تشکر میکنم و از خداوند برای ایشان طول عمر همراه با صحت و سلامتی میخواهم و تا ابد دعاگوی ایشان و خانوادهشان هستیم.
جمله تکراری اما از ته دل ما، از دوستان عزیز بوشهری و تمام کسانی که به هر نحوی در حال خدمت هستند، نهایت قدردانی و تشکر را داریم. تلاشهای شما عزیزان برای پیشرفت شعبه لامرد قابل تقدیر است. با تشکر از شما
نگارش: همسفر بنفشه
همسفران نمایندگی لامرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
147