در سرزمین عشق، همیشه کسانی هستند که بیهیچ چشمداشتی شانههایشان را زیر بار خدمت میگذارند و بار امید و روشنایی را بر دوش میکشند. کنگره خانهای است که دیوارهایش از آجرِ ایمان ساخته شده و سقفش به ستونهای خدمت تکیه داده است؛ و در این میان، ایجنتها و مرزبانان، ستونهای استواری هستند که قامت این خانه را راست و محکم نگاه میدارند.
آنان، نگهبانان مرزهای عشقاند؛ کسانی که با صبر بیپایان، با حوصله و مهربانی، نظم را پاس میدارند و امنیت را به جانِ این مکان هدیه میکنند. در هر سلام و خداحافظیشان، بوی محبت و مسئولیت میپیچد؛ در نگاهشان نوری هست که خاموشی نمیشناسد، و در سکوتشان، آرامشی جاری است که به هزاران دلِ خسته امید میبخشد.
چه بسیار مسافرانی که با دلی آشفته وارد این حریم شدند و با دستان پرمهر ایجنت و مرزبان، آرام گرفتند. چه بسیار لحظههایی که سختیها و مشکلات در چهرهی آنان رنگ باخت، چون نگاه گرم شما پشتوانهای شد برای ادامهی راه. شما نه فقط خدمتگزار، که چراغدارانید؛ چراغدارانی که مسیر تاریک را به روشنایی پیوند میزنند.
سپاس، واژهی کوچکی است در برابر دریای بیکران خدمت شما. اما دلهایمان گواهی میدهند که قدر دانستهایم زحماتتان را؛ قدرِ شبهای بیداری، دلسوزیهای بیمنت، نگاههای آرامبخش و کلامهای پر از مهر و صلابتتان.
ایجنت و مرزبانان عزیز! شما، ایستاده در جایگاههای نور، با گامهایی استوار و قلبهایی لبریز از عشق، به ما آموختید که خدمت، یعنی ساختن پلی از دل به دل؛ یعنی پاسداری از جادهای که مقصدش رهایی و آرامش است.
باشد که دعای دلهای هزاران مسافر و همسفر، همواره بدرقهی راهتان باشد و نامتان در دفتر آسمان، به خطی از نور و عشق ثبت گردد. چرا که شما، نه فقط نگهبانان نظم کنگره، که حافظان روح و جان ما هستید.
مسافر رامین (لژیون یکم راهنما آقای جواد)

دلنوشتهای از اعماق قلب برای ایجنت محترم و مرزبانان بزرگوار کنگره شصت زاهدان
برای شما، که نه تنها ایجنت و مرزبان بودید که فراتر از آن، ستونهای امید و همدلی شدید در تاریکترین روزهای زندگیام؛
امروز، که چشمانم را به دنیایی سرشار از آرامش و تعادل باز کردهام، واژهها یارای توصیف حسم را ندارند. روزگاری بود که در هزارتوی اعتیاد، خود را گم کرده بودم. روزهایی که هر لحظهاش با تنهایی، ناامیدی و یک جنگ تمامنشدنی همراه بود. آنجا بود که نور امید از نگاه پرمهر شما تابیدن گرفت.
شما نه با نصیحت، که با "حضور"تان به من زندگی بخشیدید. هر لبخندتان، هر کلام آرامبخشتان، هر گوش شنوا و هر نگاه دلسوزانهتان، مرهمی بود بر زخمهای روح و روان خستهام. شما به من "باور" دادید. باور به اینکه من هم میتوانم، من هم ارزشش را دارم، و این مسیر پایانی جز رهایی ندارد.
حمایت های عاطفی و حسی شما، گرانبهاترین هدیهای بود که در آن برهه از زندگیام دریافت کردم. شما دستم را گرفتید، نه برای رها کردنم، بلکه برای هدایتم در پیچ و خمهای دشوار درمان و بازگشت به زندگی. لحظاتی بود که گویی تمام دنیا پشت من را خالی کرده بود، اما شما آنجا بودید، استوار و محکم، با دلی بزرگتر از هر اقیانوسی. شما به من یاد دادید که حتی وقتی خودم را دوست ندارم، کسی هست که بدون قید و شرط مرا میپذیرد و راه را نشانم میدهد.
امروز، من یک انسان دیگرم. چشمانم به دنیایی باز شده که رنگها و زیباییهایش را قبلاً هرگز نمیدیدم. آرامشی درونم خانه کرده که سالها حسرتش را داشتم. این تعادل، این زندگی دوباره، مدیون از خودگذشتگی، صبر و عشق بیدریغ شماست.
شما تنها به من کمک نکردید تا از اعتیاد رها شوم، شما به من کمک کردید "زندگی کردن" را دوباره بیاموزم. به من نشان دادید که انسانها میتوانند چقدر برای یکدیگر ارزشمند باشند.
از اعماق قلبم از شما سپاسگزارم. تک تک شما، قهرمانان بینام و نشان زندگی من هستید. نام و یاد شما در قلب من حک شده و هرگز فراموش نخواهد شد.
با سپاس و قدردانی بیکران،
(محمد س لژیون یکم راهنما آقا جواد)
.jpeg)
سلام دوستان محمدنصیرهستم مسافر
هفته ایجنت ومرزبان را به تمام اعضای کنگره ۶۰تبریک می گویم و از تمام کسانی که در این جایگاهها مشغول خدمت هستند بی نهایت سپاسگزارم و قدردان زحمات آنان هستم امیدوارم که برکت،رحمت وآگاهی الهي پیوسته به وجودشان جاری باشد زنده و پویا در این مسیر الهي به سعی و تلاششان ادامه دهند و توفيق یابند که رضایت درونی و رسیدن به تعادل راتجربه کنند'
واژه مرزبان به معنای نظم و اقتدار وتداعی قانون است ودر نمایندگی وقتی همه چیز سر جای خودش قرار داشته باشد یعنی خود خلقت که همه چیز بانظم و انضباط کنار هم قرار دارد وهرگاه بخواهد چیزی از نظم خارج شودباز این سیستم هوشمند همه چیز را کنار هم قرار می دهد
ایجنت و مرزبان واژه است بسیار زیبا وبا اصالت ایجنت به معنای هماهنگ و بزرگتر،مرزبان هم به عنوان پاسدار و محافظ که در تمامی عرصه ها در میدان حضور دارد زحمات این عزیزان در کنگره واقعا ستودنی است من به شخصه دستشان را می بوسم وازتمام این عزیزان که بدون چشم داشت براي تک تک سفراولی ها یا سفردومی ها وهمسفران زحمت می کشند تقدیر و تشکر میکنم واز قدرت مطلق میخواهم که در تمام مراحل زندگی سلامت وپایدار همچون کوه تفتان استوار باشند
دوستان مسافر همه ماوظیفه داریم که این هفته از زحمات این عزیزان خستگي ناپذير با تقدیم دلنوشته و پاکت قدردانی کنيم شاید ذرهای از زحمات این عزیزان راجبران کنیم
مسافرمحمدنصیر (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
105