چه بگویم از عشق...، عشق بهظاهر سوختن است، اما نه برای خاکسترشدن، بلکه برای تبدیلشدن به نور. برای فهمیدن، برای زیستن، برای عشقورزیدن. گاهی عشق یعنی پایبرهنه بر روی گداختههای آتش راهرفتن؛ اما وقتی در وادی عشق قرار میگیری، همان آتشهای گداخته را همچون گلبرگهای نرم و لطیف زیر پا احساسخواهی کرد. زیرا در اثر عشق، سوختن زندگی را بهگونهای دیگر تجربه میکنی و آن را به جان میپذیری. در این شعبده، معمار بزرگ، خودِ عشق است. واژهٔ «ایجنت» که ریشه در زبان انگلیسی دارد به معنای «نماینده» است. ایجنت، نمایندهای است که به نام و از طرف یک شعبه، برای رفع نیازهای آن فعالیت میکند و تا حدودی از اختیارات لازم برخوردار است. او همواره در تلاش است بهترین ارتباط را برقرار کند، بیشترین بهرهوری را داشته باشد و بالاترین بازخورد را دریافت نماید.
ایجنت میکوشد مسیرها را کوتاه و عبور را آسان کند. اکنون که با تعریف وظایف او آشنا شدیم، این پرسش پیش میآید که باوجود اینهمه سختی، چرا افراد بسیاری خواهان انجام این خدمات هستند؟ بارها شنیدهایم که تکامل در جمع اتفاق میافتد و انسان بیشترین نیاز را به نوع خود دارد. پس میتوان نتیجه گرفت ایجنت و مرزبانان با خدمتکردن، در مسیر رشد و ارتقای انسانیت گام برمیدارند. این خدمت، همسو با فرمانهای الهی است و بهترین حال خوش را به ارمغان میآورد؛ حال خوشی که جایگزینی برای آن وجود ندارد. هیچ جامعهای در دنیا بدون نماینده اداره نمیشود. ایجنتها و مرزبانان همیشه در تلاشاند بهترین مسیر را برقرار کنند و بیشترین بهرهوری را به دست آورند. مرزبانان مسئول برقراری حرمتها، قوانین، نظم و آرامش در نمایندگیها هستند.
مرزبانی همانند راهرفتن بر روی آتش است؛ کاری بسیار دشوار و پرمسئولیت. من باید از عزیزانی که صادقانه خدمت میکنند بیاموزم، تا بتوانم بهعنوان یک همسفر، آموزش بگیرم. اگر به تمام هستی نگاه کنیم، خواهیم دید هیچچیز بیهوده پا به عرصه وجود نگذاشته است. حتی اگر گاهی چیزی بیهوده به نظر برسد، تنها نشان میدهد که ما آن را درست بررسی نکردهایم. من از اینکه نتوانستم مفهوم واقعی عشق را به دیگران بیاموزم، بسیار متأسفم؛ اما ناراحت نیستم، زیرا جهان همواره در حرکت است. آنچه باید در این حلقهٔ عشق و محبت باقی بماند، خود راهش را برمیگزیند. خوشا به حال کسی که میبخشد و چشمانتظار بازپسگیری نیست؛ همچون قدرت مطلق که منتظر نمیماند، بلکه تنها ناظر است. آنچه آفریده شده، باید همواره در حرکت باشد و انسان وظیفه دارد لحظهبهلحظه گامهایش را به گلستان تبدیل کند.
با کوچکترین نسیم، فضا از عطر گلها پر خواهد شد. من نیز خوشحالم که فرصتی به من داده شد تا اندکی از عشق سخن بگویم؛ عشقی که مرکز هستی بر آن بنا شده و حقیقتی عظیم و شکوهمند است. از عشق چه بگویم؟ که قدرت مطلق، سراسر عشق است و همهٔ هستی بر پایهٔ عشق بنا شده است. از عشق چه بگویم؟ که شاه و گدا، زیبا و زشت، باخدا و بیخدا، سفید و سیاه، باسواد و بیسواد را نمیشناسد و هیچ مرزی نمیپذیرد.
منابع: سخنان مهندس دژاکام، جزوهٔ شرح وظایف، کتاب عشق چهارده وادی برای رسیدن به خود
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
81