English Version
This Site Is Available In English

هیچ کس نمی تواند در راه ما و به جای ما قدم بردارد

 هیچ کس نمی تواند در راه ما و به جای ما قدم بردارد

جلسه یازدهم از دوره سی ام کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان، با استادی راهنما مسافر عبدالله، نگهبانی مسافر عظیم و دبیری مسافر جواد با دستور جلسۀ «وادی هفتم و تاثیر آن روی من» و «تولد دهمین سال رهایی و آزاد مردی مسافر حمید» پنجشنبه 20 شهریور ماه  ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

به نام قدرت مطلق الله

سلام دوستان عبدالله هستم یک مسافر، ابتدا شاکر خداوندم که در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه ی اول وادی هفتم و تاثیر آن روی من و دستور جلسه ی دوم تولد آقا حمید است. ما قبل از اینکه وارد وادی هفتم شویم باید از ۶ وادی قبلی گذر و به آن عمل کرده باشیم.
وادی اول تا چهارم به من یاد داد که به چیزهای پوچ نباید فکر کنم و باید به صراط مستقیم فکر کنم، وادی پنجم قوه ی تفکر در من ایجاد کرد که با رفتن و رسیدن مسیرم رو کامل کنم، وادی ششم عقل رو به من یاد داد که با تصمیم عقل کارها رو اجرا کنم. و اما وادی هفتم که اهمیت زیادی دارد، اگر من بخواهم وارد راهی بشوم باید در مورد آن تفکر داشته باشم.
اگر میخواهیم در زندگی حرکت کنیم و از ناامیدی خارج شویم، اگر میخواهیم در وادی هفتم حرکت کنیم باید تقدیر خودمان را شخص خودمان رقم بزنیم و بدانیم هیچ کس نمی تواند در راه ما و به جای ما قدم بردارد غیر از خودمان با انتخابی که انجام داده ایم. شخصی که ساعت ۳ وارد کنگره می شود با شخصی که ساعت ۶ وارد کنگره می شود مسلماً با یکدیگر تفاوت زیادی دارند با توجه به این که هر کدام خودشان آن زمان را انتخاب کرده‌اند.
کنگره ۶۰ مثل سفره ای است که من هر چقدر زودتر حضور پیدا کنم بهترین غذا را میل خواهم کرد و لذت می برم، ولی اگر دیر برسم آن لذت اولیه‌ای که فراهم بوده و باید روح و جسم من از آن استفاده کند دیگر وجود ندارد که مصرف کنم. وقتی آقا حمید وارد شعبه ی سلمان فارسی شد راهش را انتخاب کرد، ناگفته نماند که آن زمان این شعبه وجود نداشت و او مسیر سختی را طی می‌کرد تا در کنگره درمان شود.
دوستان روزی که وارد کنگره می‌شوید باید سه چیز را با خودتان همراه بیاورید: ۱ـ ایمان به کنگره ۶۰ ، ۲ـ ایمان به راهنما، ۳ـ ایمان به حرکت و قدمی که می خواهید بردارید. ما اکثراً مسیرهایی را تجربه نموده ایم ولی تنها جایی که به ما صراط مستقیم را نشان داد کنگره ۶۰ بود. اگر همه‌ی انسان ها در صراط مستقیم قرار بگیرند همه ی تاریکی ها از بین خواهد رفت، در صورتی که اگر یک نفر، یک بار از آموزش ها عقب بماند ممکن است از راه مستقیم خارج شود.
یکی از مهم ترین موارد در کنگره، نوشتن سی دی است، چرا؟ به این دلیل که محتوا در ذهن ما حک شود و یک فرد در کنگره ۶۰ باید بر موارد مسلط شود و این کتاب ۶۰ درجه زیر صفر درجه است که باید از همه‌ی موارد آن استفاده شود تا آن راهی که باید برداشت شود بهترین باشد.
یک کشاورزی که گندم می کارد پس از چند ماه موقع برداشت آن می رسد، حال شخصی که خوب به زمین و محصول رسیدگی کرده باشد و سم پاشی و آبیاری به موقع انجام داده باشد بهترین گندم را با کیفیت بالا نسبت به شخصی که بدون رسیدگی فقط آبیاری کرده باشد را بدست خواهد آورد. بنابراین اگر می خواهید برداشت با کیفیت داشته باشید باید حرکت خوب داشته باشید.
وادی هفتم می گوید اولین چیزی که میخواهید به آن برسید تصویر سازی ذهنی کنید و سپس در آن مسیر حرکت کنید، اولین تصویر سازی ذهنی یافتن راه می باشد و دومین مورد که برای برداشت در نظر دارید باید حرکت کنید و به آن بها بدهید و بزرگ کنید تا به ثمره آن برسید. برای رسیدن به هر چیزی باید برای آن زحمت کشید.
مثلث کائنات میگوید: خواست، حس، تحویل، خواسته با آموزش گرفتن به دست می آید و فرمان را چه موقع خداوند برای من صادر میکند؟ زمانی که من بندگی خودم را به او ثابت کنم. فراموش نکنیم همان قدر که ما در موقع مصرف زمان می گذاشتیم، حال برای درمان اعتیاد نیز باید به همین گونه زمان بگذاریم کفش‌های آهنین پاره نمی‌شود و به راحتی بر یک چشم برهم زدن در می‌یابیم که ۱۱ ماه تمام شده است.
زمان در کنگره ۶۰ به سرعت می‌گذرد اگر در صراط مستقیم باشیم فرمان را خداوند صادر می‌کند و من بندگی خود را به او نشان می‌دهم و تقدیر من تغییر می‌کند. برداشت من از زندگی می‌شود صراط مستقیم اگر تغییری در من با حضور در کنگره ۶۰ ایجاد نشود زمان بیهوده‌ای را تلف کردم هر مشارکتی که انجام می‌شود و هر جلسه‌ای که حضور پیدا می‌کند برای من همانند یک کلید است.
دستور جلسه دوم تولد ۱۰ سالگی آقا حمید، آقا حمید سفر اول خود را در لژیون من طی کرد و سفر دوم را در لژیون آقا سعید زمانی که آقا حمید وارد لژیون من شد من در شعبه سلمان فارسی لژیون داشتم و پس از مدتی به شعبه میر‌داماد منتقل شدم و آقا حمید رهایی خود را در شعبه میرداماد گرفت حمید تا روی برنامه بیاید مدتی زمان برد بسیار بازیگوش بود و من نیز برای او صبوری کردم.
من به خدا می‌بالم که چنین شخصی به کنگره ۶۰ آمد باحالی بسیار خراب و بسیار فرو رفته در عمق ضد ارزشی ها و اکنون که در این جایگاه است واقعاً افتخار است خودش راهنما شده است لژیون خوبی دارد و رهایی‌های بسیار عالی شخصی که حتی پول گاز خودروی خود را نداشت حال شاهد هستیم در سه شعبه مختلف دنور شده است.
پنج مرتبه امتحان کمک راهنمایی داد و هر بار که قبول نمیشد به من میگفت و من میگفتم جای تو محفوظ است نا امید نشو، زمانی که خداوند باید اذن ورود شما و رهجوهایتان را صادر کند این کار صورت خواهد گرفت. آقا حمید آخرین رهایی من در سال ۹۴ بود من در آن سال لژیون خود را تحویل دادم و مشاهده میکنم که استاد خوبی شده است اگر شخصی با این شرایط آمده و رها شده دیگران که هنوز در خم یک کوچه مانده‌اند بدانند که آن‌ها هم میتوانند.

اعلام سفر راهنما مسافر حمید:

مدت مصرف:  ۸سال
آنتی‌ایکس مصرفی: شیره و تریاک
روش درمان: DST
داروی درمان: OT
راهنما: مسافر عبدالله
مدت رهایی:  ۱۰ سال

آرزوی راهنما مسافر حمید:

آرزو می‌کنم هیچ پدر و مادری اعتیاد فرزندش را نبیند و هیچ فرزندی اعتیاد پدر و مادر و خانواده‌اش را نبیند. ممنون

سخنان مسافر حمید:

«زندگی آن چیزی نیست که می‌گذرد؛ بلکه این ماییم که رهگذریم. پس مهربان باش، محبت کن و به زندگی لبخند بزن؛ چه کسی می‌داند، شاید فردایی نباشد.»

سلام دوستان حمید هستم یک مسافر، اخیراً با راهنمای سفر دومم صحبت می‌کردم. ایشان به من توصیه کردند که به جای تمرکز بر تخریب‌های گذشته، از رشدی که داشته‌ام بگویم. وظیفه خودم می‌دانم از برادرم، آقا مجید، تشکر کنم که پیام کنگره را به من رساندند و این فرصت را برای اقدام جهت رهایی و درمان برایم فراهم آوردند. به یاد می‌آورم که در سال ۹۳، هنگام ورودم به کنگره، تنها دو شعبه در اصفهان فعال بود.
همسرم با مصرف مواد من به شدت مخالف بود، در حالی که خانواده همسرم هیچ مشکلی با این موضوع نداشتند. با این حال، او همواره اصرار داشت که مواد را ترک کنم. جالب اینجاست که وقتی خودم پیشنهاد طلاق را مطرح کردم، همسرم آن را نپذیرفت و در عوض، بخشش مهریه‌اش را به شرط ترک مصرف مواد مخدر از سوی من، مشروط کرد.
زمانی که به کنگره پیوستم، از نظر مالی و اقتصادی در شرایط بسیار دشواری به سر می‌بردم. حتی برای رفتن به جلسات، پول بنزین و گاز ماشین را هم به سختی تأمین می‌کردم، اما چون خواهان درمان بودم، به هر طریقی هزینه‌های رفت و آمدم را فراهم می‌کردم. در آن دوره، در کارگاهی مشغول به کار بودم که تمام همکارانم مصرف‌کننده بودند.
من در آن زمان استادکار محسوب می‌شدم، اما دستمزدم حتی از یک شاگرد هم کمتر بود و اعتیاد باعث شده بود توانایی تأمین نیازهای اولیه خانواده‌ام را نیز نداشته باشم و امرار معاش ما کاملاً به کمک‌های خانواده همسرم وابسته بود. در آن دوران سخت، همسرم صبورانه در کنارم ماند و با تحمل مشقات فراوان، همچون بال پرواز، مرا در مسیر رهایی یاری داد.
همچنین، از راهنمای گرانقدر همسفرم، سرکار خانم محبوبه، صمیمانه سپاسگزارم که زحمات بسیاری برای همسفرم متحمل شدند. از زمانی که ایشان به کنگره پیوستند، من نیز توانستم به موفقیت‌های چشمگیری دست یابم. من در یکی از شعبات مشهد به عنوان استاد جلسه فعالیت می‌کردم که در مشارکتم گفتم که من این مسیر را طی نکرده‌ام تا صرفاً بگویم اعتیاد خوب است یا بد؛ بلکه آمده‌ام تا شرح دهم که اعتیاد چه بلایایی بر سر من آورد.
من باید بگویم اعتیاد با من چه کرد. مرا با خاک یکسان کرد. در هفت آسمان حتی یک ستاره نداشتم. صورتم را با سیلی سرخ نگه می‌داشتم. وقتی می‌خواستم به کنگره بیایم، حتی پول گاز و بنزین ماشینم را نداشتم. بارها و بارها نسیه کردم، فقط برای اینکه بتوانم به جلسه برسم. چون خسته بودم. چون با خودم عهد کرده بودم: «هر طور شده باید به رهایی برسم.»
در محل کارم، با اینکه استادکار صندوق‌سازی بودم، نان و پنیر می‌خوردم تا بتوانم هزینه رفت‌وآمدم را جور کنم. با همان نان و پنیر، با همان سختی‌ها، کار می‌کردم تا خودم را به شعبه برسانم. وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم، شش ماه اول سفر را در لژیون خواب بودم. سرم را روی پای آقا عبدالله می‌گذاشتم و می‌خوابیدم. ایشان حتی یک‌بار هم من را از خواب بیدار نکرد. اما وقتی بیدار می‌شدم، من را از لژیون بیرون می‌کرد تا یاد بگیرم، تا رشد کنم.
آن زمان رسم نبود که همه سی‌دی‌ها را بنویسند. اما من با همان شرایط سخت، خلاصه‌نویسی می‌کردم. چون می‌دانستم این آموزش‌ها چراغ راه من هستند. در حال حاضر، یکی از تولیدکنندگان فعال در چرخه اقتصادی کشور هستم و در استان‌های مختلف از جمله کرمانشاه، یزد واصفهان موفق به ایجاد اشتغال شده‌ام.
در سه سال متوالی، به عنوان معلول توانمند و کارآفرین برتر استان اصفهان شناخته شده‌ام. در جلساتی که با فرمانداری و سازمان بهزیستی داشته‌ام، نام مقدس کنگره ۶۰ را با افتخار مطرح کرده‌ام. تمام زندگی و موفقیت‌هایم را مدیون جناب آقای مهندس حسین دژاکام، بنیان‌گذار کنگره ۶۰، و بانوی بزرگوار، خانم آنی، می‌دانم. همچنین از استاد و راهنمای عزیزم، آقای سعید موسوی، آقای عبدالله موسوی، نهایت سپاس را دارم؛ چرا که اگر سخت‌گیری‌ها و راهنمایی‌های دلسوزانه ایشان نبود، شاید امروز نه تنها در این جایگاه نبودم، بلکه حتی زنده نمی‌ماندم.
از دختر عزیزم که با حضور گرم و دلگرم‌کننده‌اش، قوت قلبی برای من بوده، قدردانی می‌کنم.و در نهایت، سپاسگزار خداوند بزرگ هستم که در این مسیر همراه و پشتیبان من بوده است.

ضبط صدا : مسافر رضا ل۵
تایپ: مسافر علیرضا ب ل6، مسافر مهدی ل1، مسافر مسلم ل۵، مسافر جلیل ل۲، مسافر جمال ل14، مسافر علی اکبر ل15
تنظیم و ارسال: مسافر جواد ل۱۴

مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .