English Version
This Site Is Available In English

وقتی وارد کنگره شدم باواژه هاومفاهیم آشنا شدم

وقتی وارد کنگره شدم باواژه هاومفاهیم آشنا شدم

جلسه هشتم از دوره سیزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰در نمایندگی شهباز با استادی مسافر مهدی ،نگهبانی مسافر احمد ودبیری مسافر عباس با دستور جلسه وادی هفتم رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می نمایم) و تاثیر آن روی من روز پنج شنبه به تاریخ 1404/06/20ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. من هم خدا را شاکرم که در این جایگاه حضور دارم. این هفته، هفته ایجنت و مرزبان است. از همین‌جا این هفته را به همه ایجنت‌ها و مرزبانان، به‌ویژه مرزبانان شعبه خودمان و همچنین ایجنت و مرزبانان پارک تبریک می‌گویم. امیدوارم بتوانیم جشنی در شأن شعبه برگزار کنیم.

در رابطه با دستور جلسه امروز که «وادی هفتم» است و برداشت من از آن، باید بگویم که رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز نهفته است: یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم.

قبل از ورود به بحث اصلی، می‌خواهم فلش‌بکی به دوران قبل از مصرف داشته باشم. زمانی که هنوز مصرف‌کننده نشده بودم، همیشه باور داشتم که هیچ‌وقت مصرف‌کننده نخواهم شد. چون شرایطی داشتم که به ظاهر اجازه مصرف نمی‌داد. خیلی زود با سیگار شروع کردم، اما باز هم خودم را مصون می‌دانستم. مدتی در تهران با دوستانی در یک منزل مجردی زندگی می‌کردم؛ یکی مشروب می‌خورد، یکی مواد مصرف می‌کرد و هرکس به کاری مشغول بود. اما من به خودم می‌گفتم اگر قرار بود مصرف‌کننده بشوم، همان‌جا می‌شدم.

با این حال، یک روز در گفت‌وگویی با یکی از دوستانم، بدون اینکه بدانم، نوعی ناسپاسی کردم. به او گفتم کسانی که مصرف می‌کنند، یا اراده ندارند یا باید جایی بستری شوند تا در خماری رها شوند. همین نگاه اشتباه و قضاوت نادرست، بعدها باعث شد خودم گرفتار اعتیاد شوم.

ابتدا آرام‌آرام و با سرعت کم وارد مصرف شدم. یادم هست وقتی تریاک مصرف می‌کردم، آن را خوراکی استفاده می‌کردم. می‌شنیدم که می‌گفتند اگر کسی تریاک خوراکی مصرف کند، در نهایت از بین می‌رود. اما خودم را فریب می‌دادم و می‌گفتم آن‌ها جنس نامرغوب مصرف کرده‌اند. در واقع، با توجیه‌های مختلف خودم را گول می‌زدم.

مصرف من به جایی رسید که حتا سر کار هم نمی‌توانستم برم   باید مواد مصرفی را در دهان می‌گذاشتم تا نیم ساعت بعد اثر کند. این شد روال زندگی من.

وقتی وارد کنگره شدم و با واژه‌ها و مفاهیم آن آشنا شدم، تازه فهمیدم واقعیت با حقیقت فرق دارد. سال‌ها واقعیت را به جای حقیقت گرفته بودم. واقعیت این بود که مصرف می‌کردم، بیمار بودم و باید درمان می‌شدم. حقیقت اما چیز دیگری بود؛ حقیقت این بود که می‌توانم با آموزش، نظم، نوشتن سی‌دی و سفر کردن به درمان برسم.

در کنگره یاد گرفتم که باید از تفکر شروع کنم (وادی‌های اول تا چهارم)، سپس وارد عمل شوم (وادی پنجم)، حکم عقل را بشناسم (وادی ششم) و در نهایت به رمز و راز کشف حقیقت در وادی هفتم برسم.

گاهی از خودم می‌پرسم: حالا که رها شده‌ام، سیگار را کنار گذاشته‌ام، راهنما و ایجنت شده‌ام و در خدمت ورزش و جایگاه‌های دیگر هستم، مقصد نهایی من چیست؟ پاسخ این است که باید به فرمان عقل نزدیک شوم.

حقیقت همان چیزی است که خداوند می‌خواهد. همان قدرت مطلقی که در قرآن هم از آن یاد شده است. واقعیت این است که امروز زنده هستم و در این دنیا زندگی می‌کنم؛ اما حقیقت این است که پس از مرگ هم زندگی ادامه دارد.

من مهدی امیدواریم با آموزش گرفتن با مشارکت در جلسات و با نزدیک شدن به فرمان عقل، بتوانیم قدم به قدم به حقیقت نزدیک شویم.

از اینکه به صحبت‌هایم گوش دادید، سپاسگزارم.

تایپ: لژیون هفتم مسافر محمد
تهیه و تنظیم: کاربر سایت مسافر محسن

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .