جلسه دوم ازدوره یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی صالحی ۲ به استادی راهنمای محترم مسافر سعیدو نگهبانی مسافر علی اصغر و به دبیری مسافر محسن با دستور جلسه"وادی هفتم و تاثیر آن روی من " دوشنبه ۱۸شهریور۱۴۰۴ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سعید هستم، یک مسافر.خدا را شکر میکنم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم.
در مورد وادی هفتم، «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه، دیگری آنچه ما برداشت میکنیم درباره حقیقت» که توش نوشته شده. قبل از اینکه من به کنگره بیام، واقعاً معنی حقیقت با واقعیت رو نمیدونستم و فکر میکردم واقعیت همون حقیقته و هیچ تفاوتی با هم نداره. اما اینطور که تو مفاهیم کنگره گفته شد و من برداشت کردم، تفاوت بین واقعیت و حقیقت وجود داره.
واقعیت اون چیزیه که امروز هست و فردا نیست، ولی حقیقت بوده، هست و خواهد بود. و این فکر منو مشغول کرده بود که چرا حقیقت بوده، هست و خواهد بود؟ دیدم که از روز الست من بودم و هستم و خواهم بود و روزی من در حقیقت قرار میگیرم. از خداوند میخوام که روزی برسه که با حقیقت بتونم روبهرو بشم، حقیقت رو پنهان نکنم و کتمانش هم نکنم.
در مورد اینکه تو وادی اشاره میکنه به «کشف رمز و راز حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه، دوم آنچه ما برداشت میکنیم»، خیلی وقتها من همه چیز رو حقیقت میدونستم جز خود حقیقت! چون به رمز و راز اون پی نبرده بودم، چون اصلاً نمیدونستم حقیقت چیه.
یه مثال در مورد این موضوع بزنم: قبل از اینکه بیام کنگره ترکهای نافرجام زیادی داشتم و خیلی کارها رو میرفتم انجام میدادم جز راهی که حقیقت بود، یعنی اون راهی که باید میرفتم برای درمان اعتیاد. نگاهم به حقیقت این بود که اعتیاد درمان نداره و هرکی لبش خورد به بافور، پاک میشه با کافور! اما وقتی که توی کنگره اومدم، این حقیقت رو پیدا کردم و به من گفته شد که من در اثر استفاده از مواد مخدر، یک سری از سیستمها از تعادل خارج شده و باید دوباره به چرخه حیات برگرده تا اعتیاد شما درمان بشه.
فهمیدم یه سری قوانین هست که برای من حالت رمز رسیدن به رهایی هست. و این رهایی، حقیقتیه که آقای مهندس کشفش کرده. اینکه میگیم کشفش کرده برای اینه که بوده و کشفش کرده. این معنی کشف بر این اساس نیست که من اینو اختراع کردم، این بوده و من پیداش کردم.
حالا یه سری قوانینی وجود داره برای رسیدن به حقیقت که یکیش رهاییه. قوانین جاری که من باید انجامش بدم. اگر این قوانینو من به طور کامل انجام بدم، به حقیقت موضوع یا همان درمان اعتیاد میرسم. ولی اگه نه، بخوام یه دید دیگری داشته باشم نسبت به درمان اعتیاد و برداشت غلطی داشته باشم، خیلی راحت این قوانینی که باعث میشه حقیقت نمایان بشه و برای من همه چیز روشن بشه رو کنار میزنم.
میخوام بگم چیزی که من امروز برداشت میکنم خیلی مهمه. خیلی مسیرها، خیلی راهها رو به من گفتن و من رفتم و به ناکجاآباد رسیدم. حالا فقط کافیه این حقیقت رو بپذیرم که برای درمان اعتیاد یک راه بیشتر وجود نداره، اونم روش DST یا همون تدریجی. اما اجرای قوانینشه که باعث میشه من با حقیقت روبهرو بشم.
در هر صورت از خدا میخوام این توان رو داشته باشم که با حقیقت روبهرو بشم، با عملکردم تا به اون نتیجهای که هست برسم. این بودنها همیشه هست و ادامه داره. این منم که با برداشتهام باعث میشم توان روبهرو شدن با حقیقت رو نداشته باشم. این خود من هستم که با انجام ندادن قوانین میتونم اون چیزی که هست و قابل دیدنه، قابل لمسه ـ مثل کسانی که اینجا رها شدن و حالشون خوبه ـ رو رد کنم و بگم: «نه اینا داستانه! اینها موقعیتشون با من فرق میکنه، موادشون با من فرق میکنه، سنشون با من فرق میکنه، من اصلاً مشکلات دیگه دارم!»
در هر صورت اون برداشت هست که باعث میشه اون چیزی که هست و خواهد بود رو من دیگه نبینم یا ردش کنم.
از خدا میخوام که همیشه تو مسیر باشم، آموزش بگیرم و اون حقیقتی که هست رو بپذیرم. پذیرفتن خیلی مهمه برای اینکه بتونی حقیقت رو ببینی. اگر نپذیری هیچ وقت اون رو نمیتونی ببینی تا از اون الگویی بگیری یا عمل کردی داشته باشی برای بهبود زندگی و سلامتی.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردین متشکرم.
تایپ :مسافر عبدالله
- تعداد بازدید از این مطلب :
27