«یوسف گمگشته باز آید به کنعان، غم مخور. کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور»
زندگی من قبل از کنگره پر از تنهایی و غم بود. با دو فرزند دلبندم که نیاز به عشق و مراقبت داشتند، خودم احساس خستگی از بیمهری و سردی روزها را سپری میکردم. همسری داشتم که میخواست کمک کند اما نمیتوانست، فشار زندگی و مصرف او همه جا را پر کرده بود و من شبها را با نگرانی و اضطراب میگذراندم؛ نمیدانستم چگونه ادامه دهم و گاهی حس میکردم همه چیز از دست رفته است. رنج مستمر بر زندگی من سایه افکنده بود و تحصیل پسر و دخترم دغدغهای بزرگ بود. روزها یکی پس از دیگری بدون امید میگذشت و قلبم سنگین بود.
هر لحظه از آینده ترس داشتم و تنها به خودم تکیه میکردم. تا اینکه نور کنگره به زندگی ما تابید، سفر اولم آغاز شد و پر از تجربه و یادگیری بود. یاد گرفتم که تغییر از درون آغاز میشود و هر قدم کوچک اهمیت دارد. صبر و تلاش راه زندگی است و من میتوانم مسئول زندگی خودم باشم. هر روز قدمی به سوی آرامش برداشتم و فهمیدم که رهایی تنها جسم نیست، بلکه قلب، ذهن و روح هم رهایی میخواهند. سفر دومم آغاز شد و پر از شور و آرامش بیشتر بود. دیدم که مشکلات هنوز هستند و گاهی سنگین میشوند، اما یاد گرفتم که مشکلات رحمت خداوند هستند و من باید ادامه بدهم.
حس سردی و بیمهری که در دل داشتم، به عشق و امید تبدیل شد. یاد گرفتم که بخشش قدرت است و هیچ زخمی در دلم باقی نمیماند. رهایی به من آموخت که خوشحالی را از خودم بگیرم، نه از دیگران دریافت کنم. هر روزم ارزشمند شد و میتوانم عشق و مهربانی تجربه کنم. سفر دوم نشان داد که هر تغییر کوچک، قدمی بزرگ است و شکستها دیگر ترسناک نیستند. حالا میتوانم صبر و تلاش کنم و بهترین نسخه خودم باشم. هر روز رهایی حس میکنم و میدانم که مسیر درست ممکن است سخت باشد، اما ارزشمند است. دیگر از گذشته زخم نمیزنم، بلکه آن را میپذیرم و رشد میکنم.
سفر دوم به من یاد داد که امید همیشه هست و تلاش هرگز بیهوده نیست. آرامش پیدا کردم و قدرت درونیام را شناختم. زندگی من از رنج مستمر تنهایی و بیمهری به روزهای پر از نور، امید و عشق تبدیل شد. مشکلات هنوز هستند، اما من یاد گرفتهام که با ایمان و تلاش میتوانم از آنها عبور کنم. حالا میتوانم شادی را تجربه کنم و آن را با دیگران تقسیم کنم و هر روز قدردان این هدیه باشم. یاد گرفتم که هیچ چیزی پایدارتر از تغییر درونی نیست و مشکلات وسیلهای برای رشد هستند.
سفر دوم نشان داد که هر روز فرصت جدیدی است و من میتوانم زندگیام را بسازم. هر قدمی که برداشتم، مرا به رهایی و آرامش نزدیکتر کرد. حال میدانم که مسیر زندگی هیچوقت بدون مشکل نیست، اما با ایمان و صبر میتوانم ادامه بدهم و رشد کنم. هر روز حس میکنم که نور و امید در قلبم جاری است و این هدیه خداوند است. زندگی من از تاریکی و تنهایی به روشنایی و رهایی تبدیل شد و من هر روز شکرگزار این مسیر هستم.
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
عکاس: همسفر ماهرخ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
79