هشتمین جلسه از دوره سیزدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاشمر روز سه شنبه به استادی مسافر جواد، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه « وادی هفتم و تاثیر آن روی من » درتاریخ 18 شهریور ماه ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر
از نگهبان جلسه مهدی آقا تشکر می کنم که مسؤلیت اداره جلسه را به من واگذار نمودند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه این هفته (وادی هفتم و تاثیر آن روی من) می باشد. در وادی هفتم آموزش می گیریم که رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می نماییم.
چه انسانهایی از بین رفتند و چه زندگی هایی که نابود شد به خاطر این که راه را پیدا نکرده بودند. مثل خودم که همیشه در تاریکیها بودم و زمان مصرف نمیدانستم چه کاری انجام دهم، اما الان که در مسیر کنگره قرار گرفتم و راهم را پیدا کردم، حالم خیلی خوب است خدمت میکنم و آموزش میگیرم.
ما الان راه را پیدا کردیم، آیا فقط شربت بخوریم کار تمام است؟ باید درس زندگی یاد بگیریم و خسارتهایی که قبلاً به خانواده و جامعه و دوستان و آشنایان زدیم را جبران کنیم یا فقط بگوییم ما راه را پیدا کرده ایم، مصرفکننده نیستیم و آدم خوبی شدیم! آنچه که در یافتن رمز و راز حقیقت مهم می باشد برداشت است. خیلی مهم است من اگر الان اینجا ماندگار شدم برداشتم از آنچه دریافت کردم بوده مثل کسانی که با ما روز اول پذیرش آمدند و الان نیستند و هنوز در خیابانها سرگردان هستند.

این طور نمیشود که بیاییم و بگوییم: خدایا چرا ما اینطور شدیم آنها آمدند، راه را پیدا کردند اما دریافتی نداشتند و رفتند. در وادی هفتم می گوید انسانها دو گروه هستند: کمخردان و خردمندان! کمخردها همیشه برای خودشان و دیگران مشکل درست میکنند، اول حرف میزنند بعد فکر میکنند و مینشینند با خودشان میگویند: ای بابا چرا این کار را کردیم؟
مثل خودم که می خواستم با دوستم شریک شوم و کاسبی کنم دوستم گفت: پانصد میلیون بگذاریم دلار بخریم، ماهی سی میلیون سود میدهد و من قبول کردم دویست میلیون پول داشتم، سیصد میلیون هم قرض گرفتم هیچ سودی که نکردیم بماند، هم ماشین رفت، هم پولها رفت، هم دلارها برای چی؟ برای این که کمخرد بودم، فکر نمیکردم.
ولی خردمند برای انجام کار ابتدا تفکر می کند و از دیگران نیز مشورت می گیرد.
وقتی آمدیم کنگره راهنما را دیدیم که به سلامتی به مقصد رسیدند و شال راهنمایی گرفتند من هم گفتم اگر بتوانم در صراط مستقیم قرار بگیرم، هم شال میگیرم و هم خدمت میکنم. خیلیها هستند که به قول آقای مهندس در کنگره میمانند، ولی حالشان خراب است مثل کسانی که با ما آمدند، دارو گرفتند، ولی نتوانستند ادامه دهند چرا؟ چون برای خودشان هدفی مشخص نکرده بودند.
نود درصد مشکلات زندگی ما به خاطر خودمان بوده و فقط ده درصدش به ما ربطی ندارد مثل حوادث طبیعی، سقوط هواپیما، سیل و غیره ولی آن نود درصد تقصیر خودمان است.
حالا که اینجا هستیم باید قدردان باشیم، سفرمان را تمام کنیم و خدمت نماییم. این وادی خیلی قشنگ است و نکات کلیدی زیادی دارد. چند نکته هم در مورد لژیون سردار می خواهم بگویم: کسی که از خواستههایش بگذرد موفق میشود مثلاً ما برای مواد مخدر همیشه پول داشتیم، اما برای بخشش مقاومت میکنیم من خودم وقتی وارد لژیون سردار شدم اولش باورم نمیشد شش میلیون دادم، شصت میلیون بهم رسید خدا چند برابرش را به من برگرداند.
استاد امین همیشه میگویند: شما برای درمان و حال خوبتان حاضرید هر چقدر پول بدهید؟ ولی برای بخشش مقاومت میکنید، باید بدانیم که تا وقتی بخشش را یاد نگیریم، تغییر نمی کنیم.
از اینکه سکوت کردید و به صحبت های من توجه نمودید از همه شما سپاسگزارم.
عکاس: مسافر احمد لژیون هشتم راهنما مسافر امید
تایپ: مسافر حسین لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
ویراستار: مسافر جواد لژیون دوم راهنما مسافر مرتضی
ارسال خبر: مسافر علی لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
مرزبان کشیک: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
76