English Version
This Site Is Available In English

در دل تاریکی نور را پیدا کردم

در دل تاریکی نور را پیدا کردم

به نام خالق زیبایی‌ها.
هیچ‌کس قرار نیست از سوی ستاره‌ها بیاید و تاریکی‌ها را به روشنی تبدیل کند؛ پس خود، برای خویشتن نور باش.

دلم می‌خواست بنویسم؛ ولی نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. هر وادی در کنگره‌۶۰ یک راه و یک مسیر است و هر لحظه و هر کلام آن، یک دلنوشته و یک درس. در میان این شلوغی ذهنم، این قسمت از آوای کنگره‌۶۰ برایم تداعی شد: «برپا خیز ای انسان، شهرت گشته ویران، بیرون کن این شیطان تا انسان پر گیرد از شادی پر گیرد.» ناخودآگاه اشک‌هایم فرو ریخت. برپا خواستن، حرکت کردن و رها شدن واقعاً به‌نظر من بزرگ‌ترین فرمان و دشوارترین اقدام است، که باید برای ما صادر شود؛ باید بلند شویم، زره‌پوش شویم، وارد میدان نبرد شویم و در دل تاریکی، نور را پیدا کنیم.

در این قسمت از آوای کنگره‌۶۰ فرمان برای تمام انسان‌ها صادر می‌شود، برای من، برای تو و برای تمام من‌هایی که در منیت خودمان گیر افتاده‌ایم. ما انسان هستیم؛ ولی اسیر و در دام شیطان و شهر وجودی خودمان که همان جسم‌مان است گرفتار شده‌ایم. پروردگار این جسم را در اختیار ما قرار داده؛ اما ما آن را ویران و تخریب کرده‌ایم. در اثر ضد‌ارزش‌ها، خدشه‌دار شده و زخم‌های زیادی خورده است.

حالا به من می‌گوید: برخیز، حرکت کن، تفکر و تعقل کن، ضد‌ارزش‌ها را دور بریز. آن انسانی که در جسم خودت، در شهر وجودی خودت زندانی کرده‌ای، رها کن و آزاد ساز. رها شو و پرواز کن. لبریز از حس خوب و شادی باش. هرچند حرکت از ضد‌ارزش‌ها به سمت ارزش‌ها سخت است؛ ولی شدنی است. هر‌چند آن حصاری که دور خودت پیچیده‌ای، آن پیله‌ای که خودت را در آن اسیر کرده‌ای، ممکن است بندهای بیشتری داشته باشد و پیچیده‌تر باشد، رها شدن من انسان سخت‌تر خواهد بود. برخیز و خودت را از بند غیبت، تهمت، اعتیاد، قضاوت، جهالت، منیت و حسادت و هزاران بند دیگر رها کن. بیرون کردن شیطان و پاره کردن بندها و دام‌های او سخت است؛ ولی شدنی است. به امید این‌که من و تمام انسان‌های کره زمین این را درک کنیم و برای شادی و نشاط خودمان برپاخیزیم.

در پایان، به‌عنوان یک همسفر به تمام همسفران عزیزی که مسافری در کنگره‌۶۰ دارند، می‌گویم اگر می‌خواهیم مسافرمان نتیجه‌ای بگیرد و به رهایی برسد؛ باید ما نیز به کنگره۶۰ بیاییم و همراه و همگام با او حرکت کنیم؛ چراکه لازمه تغییر کردن، آموزش گرفتن است. وقتی مسافر من می‌آید و این‌جا آموزش می‌گیرد، حس‌های او تغییر می‌کند؛ اما متأسفانه من همسفر همچنان در افکار کهنه خود غوطه‌ور هستم و هیچ درکی از موضوع ندارم. این عدم آگاهی من باعث می‌شود که از روی جهل و نادانی با رفتارهای غلط خود به مسافر خود آسیب بزنم و ادامه مسیر را برای او دشوار کنم.

نویسنده: همسفر عذرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم)
ویرایش و رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .