گفتگویی با راهنما همسفر زهرا در خصوص دستورجلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» ترتیب دادهایم که در ادامه مطالعه میکنیم. همسفر زهرا علاوه بر جایگاه راهنمایی خدمتهایی همچون (دبیری و نگهبانی سایت، سه دوره عضویت در لژیون سردار و دنوری) را نیز تجربه کردهاند. انشاءالله از این گفتگو و دانش و تجربه ایشان بهره کافی ببریم.
همسفر زهرا و مسافرشان با تخریب آنتی ایکس متادون در سال ۱۳۹۸ وارد کنگره شدند. به مدت یازده ماه و بیستوسه روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر مسلم و همسفر شهرزاد سفر کردند و در تاریخ ۲۶ آبانماه ۱۳۹۹ گل رهایی را از دستان پرمهر جناب مهندس دریافت کردند. ورزش همسفر زهرا در کنگره بسکتبال است.
چگونه میتوانیم در طول زمان و در مواجهه با چالشها پایبندی به اصول وادی هفتم را حفظ کنیم؟
وادی هفتم میگوید: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم.» این جمله به من این موضوع را متذکر میشود که رسیدن به حقیقت، حال آن حقیقتی که دنبال آن هستم هرچه باشد، سلامتی باشد یا آرامش و یا خواستهای معقول، راهی دارد که باید آن راه را پیدا کنم و در آن راه تلاش کنم تا به نتیجه برسم، پس این نکتهای بسیار مهم و کلیدی است که نمیتوانم نادیده بگیرم و با مواجهه با مشکلات و چالشها بگویم از هر راهی شده باید به آن حقیقت یا هدف دست پیدا کنم، قطعاً اگر اینگونه باشد از کمخردی من است و این کمخردی نهتنها باعث این میشود به هدفم نرسم؛ بلکه حتی ممکن است باعث بشود از چاله درآیم و به چاه بیفتم و چهبسا بیرون آمدن از آن چاه زمان و انرژی زیادی از من بگیرد و سختی زیادی را به من وارد کند، اگر فرد خردمندی باشم باوجود هر مسئلهای به اصول وادی هفتم پایبند خواهم بود هرچند که در نظرم مشکل باشد، چراکه میدانم نتیجه آن قطعاً نتیجه خوبی خواهد بود.
به نظر شما چرا افراد سعی میکنند به جای طی کردن مسیر اصولی، به دنبال میانبر باشند؟
در نوشتارهای کنگره میخوانیم که همه انسانها تصور میکنند بهترین راه کوتاهترین راه است، در نتیجه به درستی و یا نادرستی آن توجه ندارند، راهی را میروند که زودتر به خواستههای خود برسند، لذا مشقهایشان همیشه ناتمام و بیمحتوا میماند و محبورند دوباره بنویسند، دقیقاً موضوع در همین قضیه نهفته است که افراد برای حل مشکلاتشان و یا رسیدن به خواستههای خودشان چون آگاهی و صبر ندارند فکر میکنند بهترین راه کوتاهترین راه است و به دنبال راهی هستند که آنها را زودتر به نتیجه برساند. باید بدانیم که پارامتر زمان و صبر همراه با تلاش و کوشش، از مؤلفههای مهم در حل مسائل و مشکلات و رسیدن به خواستهها است و در نظر نگرفتن این دو مؤلفه و انتخاب راههای میانبر و غیر اصولی صدمات زیادی را به ما وارد میکند و باعث میشود بارها و بارها مجبور به تکرار نوشتن مشقهای خود شویم. این روند ممکن است حتی سالها ادامه داشته باشد و زمان و انرژی زیادی را از ما بگیرد، اما هیچگاه نتیجه مطلوبی عایدمان نشود و چهبسا که روزبهروز از مقصد دور و دورتر شویم و هرچه از مقصد دورتر شویم رنج و سختی بیشتری را باید متحمل شویم، اما زمانیکه راه اصولی را انتخاب کنیم برای رسیدن به هدف و مقصود خود، شاید مدتزمانی را طی کنیم که در ظاهر دیر به مقصد برسیم، اما قطع بهیقین سالم و کامیاب خواهیم رسید و نتیجه مطلوبی را خواهیم گرفت. در کنگره شاهد هستیم که درمان اعتیاد به موادمخدر و سیگار، درمان اضافهوزن و حتی تزکیه و پالایش نفس به روش تدریجی در طی زمان انجام میشود و الگوهایی که در کنگره۶۰ هستند در قیاس با انسانهایی که بیرون از کنگره برای رهاشدن از هر یک از این بندها و مشکلات از روشهای دیگر استفاده میکنند، بیانگر این موضوع هستند که هرگز ما برای خارج شدن از مشکلات و رسیدن به سلامتی، صلح و آرامش و رسیدن به اهداف پارامتر زمان را نمیتوانیم نادیده بگیریم. در هستی به هر چیزی نگاه کنیم همه چیز به روش تدریجی و ذرهذره انجام میگیرد مانند درختان از زمان شکوفه دادن تا رسیدن به میوه و ما انسانها نیز برای رسیدن به اهداف و خواستههای خود از این قانون مستثنی نیستیم. انشاءالله همه بتوانیم به این درک برسیم که بهترین راه همیشه کوتاهترین راه نیست و بتوانیم از تجربههای مفید دیگران استفاده کنیم و راه درست را برای رسیدن به مقصد در پیش بگیریم. بهفرموده استاد در سیدی «پرده»: «تجربه اگر خوب باشد یکبار کافی است و نیاز به تکرار دوباره نیست.» تجربه در کنگره۶۰ به روش DST این موضوع را همانطور که عرض شد در افرادی که درگیر اعتیاد، اضافه وزن و بسیاری مسائل بودند و اکنون به درمان و حال خوش رسیدهاند صراحتاً بیان میکند چراکه راه و روش، راه و روش اصولی است؛ البته افرادی در کنگره۶۰ به نتیجه میرسند که کاملاً فرمانبردار هستند و مشق خود را کامل و درست مینویسند.

چه ارتباطی بین تجربه بخشش، گذشت و رسیدن به حقیقت در کنگره وجود دارد؟
برای اینکه ارتباط بین تجربه بخشش، گذشت و رسیدن به حقیقت در کنگره۶۰ را بتوانم بیان کنم ابتدا باید تعریفی از حقیقت داشته باشم و تعریفی که در خصوص حقیقت در کنگره داریم، حقیقت آن چیزی است که بوده، هست و خواهد بود، حال اگر من نوعی رسیدن به حقیقت را رسیدن به خود در نظر بگیرم، چراکه موجودیت واقعی من که همان نفس و اجزاء صورپنهان من میباشد نیز چیزی است که بوده، هست و خواهد بود و بدون شک این بودن هدفمند است، قطعاً باید بخشش و گذشت داشته باشم؛ چراکه در کنگره یاد گرفتم تا از خودم نگذرم، هرگز به خود نمیرسم؛ یعنی برای رسیدن به خودم که همان حقیقت وجودم در هستی است، اینکه که هستم، چه هستم، بهر چه آمدهام و به کجا خواهم رفت باید بها بدهم، باید از وقت و زمان و انرژی خود بدهم آموزش بگیرم، خدمت کنم تا در نهایت بتوانم خود گمشدهام را و وجود حقیقیام را دریابم. ارتباط بین تجربه گذشت و بخشش با رسیدن به حقیقت در کنگره۶۰ را میتوان در جناب مهندس، خانواده ایشان و پیشکسوتانی همچون دیدهبانان محترم و سایر خدمتگزاران که به انسانها خدمت بلاعوض همراه با عشق دارند، بهعینه مشاهده کرد و این را از گذشت و آرامشی که در وجود این بزرگواران است میتوان کاملاً درک کرد؛ زیرا به فلسفه حقیقت خلقت که ابتدا آموزش و سپس خدمت است بهخوبی پی بردهاند و در این راستا حرکت مستمر دارند.
چرا انسانها معمولاً حقیقت را بهگونهای تعریف میکنند که به نفعشان باشد و این چگونه میتواند باعث ایجاد دروغ شود؟
این خاصیت انسان است که دوست دارد حقیقت آن چیزی باشد که به نفعش است؛ زیرا نفس انسان خواسته دارد و همیشه دوست دارد خیلی راحت و زود به خواستههای خود برسد. خواستههای نفس اعم از معقول و غیرمعقول است. طبق صحبتهای استاد امین در سیدی «حقیقت» زمانیکه خواسته انسان معقول باشد مشکلی نیست؛ زیرا نیازهای واقعی انسان را پوشش میدهد و با انسانهای دیگر در تضاد نیست، مشکل در خواستههای غیرمعقول است؛ چراکه زمانیکه خواسته نامعقول بهاجرا در میآید انسان انرژی میگیرد و برایش لذت دارد و فکر میکند آنچیزی که باعث رسیدن به خواستهاش شده، پس حقیقت همان است، بههمین جهت است که بسیاری از انسانها حاضر نیستند آنچیزی که در تفکرشان است و کاملاً هم غلط است، چیزی یا کسی در آن تفکرات اختلال ایجاد کند و یا آنها را تغییر بدهد؛ اصرار و پافشاری روی تفکر خود دارند زیرا نفعشان در آن است. آن چیزی که باعث ایجاد دروغ میشود همان تفکرات غلط، پوچ و خرافی انسان و نپذیرفتن حقایق تلخ است که از روی ناآگاهی است. انسان باید آگاهی کسب کند تا بتواند تفکرات پوسیده خود را اصلاح کند، وقتی به آگاهی رسید متوجه میشود که حقیقت همیشه به نفع او نیست و گاهی ممکن است حقیقت منافع او را کاملاً به خطر بیندازد. باید به این موضوع پیببرد که تا از منفعت خود و از خواستههای نامعقول خود نگذرد هیچ اتفاق مثبتی برایش رخ نمیدهد. در کلامالله هم گفته شده است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوص نمیکند مگر آن قوم از خواستههای نامعقول خود چشمپوشی کنند، زمانیکه انسان حقیقتهایی که به نفعش نیست را هر چند تلخ پذیرفت و غمگین نشد، آن زمان قطعاً از درون و بیرون اتفاقات مثبتی برایش رخ میدهد که باعث رشد و خارج شدنش از تاریکیها میشود. ما انسانها باید به این نقطه تفکر برسیم که برای رسیدن به خواستههای خود و البته خواستههای معقولمان، این خودمان هستیم که باید سعی و تلاش کنیم و این یک حقیقت است، کائنات هیچ چیزی را بدون سعی و تلاش در اختیار انسان قرار نمیدهد. خدا را شکر بابت بستر کنگره و این آموزشها که چشمهای ما را بهروی حقایق باز کرد و میتوانیم دید واقعبینانه نسبت به مسائل و پذیرش آنها هرچند که منفعتمان در آن نیست داشته باشیم.
وقتی در یک انتخابی اشتباه میکنیم، به نظر شما بهترین راه جبران و حرکت به جلو چیست؟
طبق آموزشی که من همسفر گرفتم اولین و مهمترین قدم این است که خودم را سرزنش نکنم، چراکه خودِ سرزنش کردن یکی از پارامترهایی است که انرژی من را میگیرد و اجازه تفکر سازنده و حرکت به من نمیدهد. بهجای سرزنش کردن خودم باید تفکر کنم تا راه را پیدا کنم. در سیدی «قانون» اشاره به این موضوع میشود که هرگز تأسف و تأثر وقایع گذشته را نخوریم، زیرا تقدیر و فرمان الهی در این امر دخیل بوده است و اینکه اتفاقات بد و ناخوشایند گذشته، ممکن است در نظر ما بد باشد، اما همین بد بودنش پردهای از رازهای نهان بردارد. دانش به این موضوع باعث میشود که پذیرش من نسبت به اتفاقاتی که در زندگیام حتی بهخاطر انتخابهای اشتباه خودم رخ داده است بالا برود، افکار منفی از من دور شود و بهتر بتوانم تفکر کنم برای جبران اشتباهات گذشته. همه چیز از تفکر شروع میشود و قطعاً تفکرات درست، مثبت و سازنده نیروی حرکت به سمت رسیدن به هدف را در ما ایجاد میکند، آنچیزی که باعث توقف یا حرکت رو به عقب است همان افکار منفی مانند ترس و ناامیدی و غیره است که انرژی ما را میگیرد و احساس ضعف و ناتوانی در ما ایجاد میکند و اجازه حرکت به ما نمیدهد، اگر بخواهیم راهی را که اشتباه رفتهایم برگردیم و اشتباهاتمان را جبران کنیم، بهایی دارد و شاید با سختی و درد زیادی همراه باشد، اما ایمان و توکل داشتن در چنین شرایطی به ما کمک میکند استقامت داشته باشیم و بتوانیم حرکت رو به جلو داشته باشیم.
وقتی در برابر یک دوراهی قرار میگیریم، چگونه میتوانیم به حس درونی خود اعتماد کنیم تا انتخاب صحیحی داشته باشیم؟
وقتی بر سر دوراهی قرار میگیریم باید پایان هر راه را در نظر داشته باشیم و عاقبت و نتیجه را کاملاً بسنجیم، گاهی حس درون ما را ترغیب به طی کردن مسیری میکند و حتی از نظر عقلانی هم فکر میکنیم پای گذاشتن در آن مسیر کاملاً عاقلانه است اما شاید از دید ما اینگونه باشد، در چنین شرایطی نباید عجولانه تصمیم بگیریم و سعی کنیم تحقیق و بررسی لازم را داشته باشیم تا بتوانیم انتخاب صحیح داشته باشیم. اینکه چگونه به حس درون اعتماد کنیم؟ طبق آموزشها تزکیه و پالایش لازم بر روی حس، باعث میشود که حس قویتر عمل کند، در اینصورت میتوانیم در دوراهیهایی که با آن مواجه میشویم تا حدود زیادی به حس درونیمان اعتماد کنیم و به کمک عقل انتخاب درست داشته باشیم، حسی که آلوده به ضدارزشها است و یا همیشه درگیر ترس و ناامیدی و منیت است حاصلی جز گمراهی و سرگردانی برای ما ندارد، در این شرایط اعتماد کردن به حس درون قطعاً سخت است و نمیتوانیم تصمیم درستی بگیریم.

به نظر شما چه چیزی باعث میشود که یک حقیقت از نظر انسانها "مجهول" باقی بماند و چطور میتوان آن را کشف کرد؟
این سؤال شما را با مثال عینی که همان حقیقت درمان اعتیاد است و قرنها مجهول بودن آن که بهلطف خداوند کشف آن توسط جناب مهندس دژاکام انجام شد پاسخ میدهم. بارها جناب مهندس فرمودهاند: درد و رنج بشر از نادانی بشر نیست، بلکه از دانشهای کشف نشده است و دانش درمان اعتیاد موهبتی بود که در این بعد از هستی به جناب مهندس اعطا شد و ایشان توانستند حقیقت درمان را کشف کنند و به انسانهای درگیر اعتیاد هدیه کنند و پرونده اعتیاد را برای همیشه در زندگیشان ببندند. در سیدی «پرده» آقای مهندس میفرمایند: «رسیدن به درمان اعتیاد کلید بستهای بود که دیر باز شد»، چرا دیر باز شد؟ علت آن شناخت نداشتن نسبت به انسان که از دو صورآشکار و پنهان تشکیل شده است و همچنین عدم شناخت نسبت به موادمخدر که چه تأثیری بر روی این دو صور دارد و این عدم شناخت باعث ایجاد یکسری باورهای غلط شد در مسئله اعتیاد و پرده و حجابی شد بر روی این موضوع و باعث این شد که حقیقت درمان اعتیاد قرنهای قرن بهصورت یک مجهول باقی بماند. جناب مهندس با شناختی که نسبت به انسان، موادمخدر و تأثیر آن بر جسم و روان پیدا کردند قفل باورهای غلط را شکستند، پردهها و حجابها را کنار زدند و به این حقیقت دست پیدا کردند. باتوجه به این مسئله چیزی که تصور میشود در مورد مجهول ماندن یکسری حقیقتها همان عدم شناخت و باورهای غلط و بیپایه و اساس انسانها است، برای اینکه این باورها در هر موضوعی شکسته شوند، ابتدا باید شناخت و معرفت کسب کرد، با شناخت و معرفت پردههای جهالت کنار میروند و حقیقتها خودشان را نشان میدهند.
در مواجهه با فوت مسافرتان، شما همچنان استوار در مسیر کنگره۶۰ قدم برمیدارید و حتی بعد از این اتفاق دنوری خود را اعلام کردید؛ چگونه تغییر در نگرش و باورهای شما ایجاد شد که باوجود چنین تجربهای همچنان در حرکت هستید؟
دیدگاهی که کنگره به من همسفر داد نسبت به جهان پس از مرگ، اینکه مرگ پایان زندگی نیست و اینکه اصلاً مرگی وجود ندارد و تنها انتقال است از این بعد به بعدی دیگر، باعث شده که هیچوقت از کلمه مرگ یا فوت برای مسافرم استفاده نکنم و همیشه وقتی میخواهم از رفتنش سخنی به زبان بیاورم اینگونه یاد کنم که ایشان سفر کردهاند و معتقد و مطمئن هستم که یکجایی زیر سایه خداوند درحال طی کردن مسیر تکاملی خودشان هستند و در همه حال نگاه خداوند به ایشان است، همانگونه که نظر به تکتک ما دارد و ما هم در اینجا در زیر سایهاش در حال سیر تکاملیمان هستیم. همه ما آمدهایم تا به تکامل برسیم حال در این بعد باشیم یا در بعدی دیگر. این نگرشی است که کنگره در من ایجاد کرد و چنین نگرشی باوجود دلتنگی بسیاری که هست باعث قوت قلب من است. با چنین دیدگاهی دلیلی وجود ندارد که بخواهم از حرکت بازایستم ضمن اینکه کنگره بستری است که اگر صادقانه و خالصانه در این مسیر گام بردارم در این زمینه کمک بسیار تا بسیاری به من میکند و میتوانم از این سیر و موانعی که وجود دارد راحتتر عبور کنم، اگر امروز با وجود سفر مسافرم و تنها شدن من و فرزندانم آموزشهای کنگره نبود، تنها خداوند میداند چه سرنوشتی در انتظار ما بود در اثر جهل و ناآگاهی بسیار که داشتم، اما من امروز با وجود مشکلاتی که هست خیلی عادی و با یک آرامش نسبی دارم به زندگی ادامه میدهم. کاری که کنگره برای تکتک ما اعضاء انجام داده این است که قلبمان را گشاده کرده و بار مشکلات را از روی دوشمان بهواسطه دانشی که به ما داده است برداشته. کنگره بود که به من یاد داد مشکلات لعنت خدا نیست، رحمت خدا است و رشد و بزرگ شدن من در بودن مشکلات است و باید در هر حالی شکرگزار باشم، با این وجود دنوری یا خدمتهای دیگر من بازپرداخت ناچیزی است در قبال دریافتهایی که از کنگره دارم و باعث آرامشم شده است. خدمت در کنگره خدمت به خودم است و خیر و رحمت این خدمات در زندگی من جاری است که بهعینه میبینم و حس میکنم، پس باید همچنان شاکر و سپاسگزار باشم و با حرکت کردن در این مسیر هم به خودم همچنان کمک کنم و هم برای این سیستم انشاءالله ذرهای مفید عمل کنم. سپاسگزارم که به من فرصت خدمت کردن و آموزش گرفتن دادید.
از راهنما همسفر زهرا کمال تشکر را داریم که وقت با ارزش خود را در اختیار سایت نمایندگی قرار دادند و از تجربیات ایشان آموختیم. راهتان همچنان هموار و تفکرتان پیوسته بیدار.
مصاحبه و طراح سؤال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون ششم)
منابع: سیدیهای «پرده، صبر، قانون، ذرهذره، حقیقت» و نوشتارهای کنگره۶۰
عکاس خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
534