English Version
This Site Is Available In English

پیداکردن ناشناخته‌ها برای مشخص‌شدن مسیر درست

پیداکردن ناشناخته‌ها برای مشخص‌شدن مسیر درست

نهمین جلسه از دوره یازدهم کارگا‌ه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی وکیلی یزد به استادی راهنمای تازه‌واردین همسفر صدیقه، نگهبانی همسفر سبا و دبیری همسفر عاطفه با دستور‌‌ جلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت، در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری، آنچه برداشت می‌‌نمائیم.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:٠٠ آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را بسیار سپاسگزارم به‌خاطر همه نعمت‌هایی که به من عطا کرد، مخصوصاً نعمت خدمت. از همسفر سبا تشکر می‌کنم که این جایگاه را در اختیار من گذاشت تا خدمت کنم. امیدوارم گفت‌و‌شنود امروز ما پر از آموزش برای همه باشد. دستور جلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت، در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری، آنچه برداشت می‌‌نمائیم.) و تأثیر آن روی من» است. تا این‌جا شش وادی را پشت سر گذاشتیم، در چهار وادی اول، آقای مهندس از ما خواستند که نقطه تفکر را به‌ کار بیندازیم و از آن استفاده کنیم؛ درحقیقت حس‌ها حرکت کنند. در وادی پنجم از ما می‌خواهند که تفکر را به عمل دربیاوریم و فقط در ذهن نباشد و اجرایی کنیم. در وادی ششم از ما می‌خواهد که این تاج پادشاهی را بر سر عقل گذاشته و از نفس اماره، خودمان را خلاص کنیم و با استفاده از عقل، مسیرها را انتخاب کنیم؛ سپس از وادی هفتم شروع می‌شود تا به وادی چهاردهم می‌رسیم؛ وادی عشق و محبت، وادی رسیدن به اصل و اساس خداوند، وادی که همه ما به‌دنبال آن هستیم. ما در طی این مسیر باید همه این وادی‌ها را یکی‌یکی پیش برویم. در وادی هفتم آقای مهندس از ما می‌خواهند که از عقلمان استفاده کنیم و یکسری ناشناخته‌ها را پیدا کنیم تا مسیر درست برای ما مشخص شود.
رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه؛ پس اولین مسیر برای ما یافتن راه است. انسان‌های زیادی هستند که سعی، تلاش و اراده دارند؛ ولی چرا باز هم دچار مشکلات می‌شوند؟ مگر نه این‌که انسان باید حرکت داشته باشد؛ پس چرا؟ چون در مسیر زندگی حرکت و اراده داشتند؛ ولی مسیر درستی را انتخاب نکرده‌اند و هدف مشخصی نبوده است. انسان‌هایی هم داریم که برعکس گروه اول، مسیر جلوی راه آن‌ها بوده است؛ ولی برای حرکت بلند نشده‌اند که هر دو اشتباه است؛ باید این‌ها را داشته باشیم تا به هدف و خواسته برسیم؛ پس باید در کنار هم قرار بگیرند.
در جایی خواندم، دنیا با خواستن به‌دست نخواهد آمد؛ بلکه با برخاستن به‌دست خواهد آمد و برخاستن در این است که حرکت کنیم، هدف و راه مشخص باشد.
درادامه وادی در مورد واژه‌ها و معانی آن صحبت شده‌است که فقط در مورد واژه حقیقت، صحبت می‌کنم. آقای مهندس در کتاب حال شما چه‌طور است، این‌گونه بیان کردند: حقیقت آن چیزی است که بر راستی و درستی دلالت می‌کند، آن‌چه که بوده، هست و خواهد بود.

حقیقت با واقعیت یک تفاوت کوچک دارد، برای این‌که متوجه شویم، این قضیه را مثال می‌زنم؛ به‌قول استاد امین مثال‌ها خیلی بهتر از واژه‌ها می‌توانند برای ما بعضی مسائل را مشخص کنند، برای مثال مکانی که در آن قرار گرفته‌ایم، یک محل آموزشی است و بخشی از نمایندگی‌های کنگره می‌باشد؛ واقعیت این است که ما در این مکان آموزشی قرار گرفته‌ایم، پنجاه سال پیش این‌جا چگونه بوده است؟ پنجاه سال آینده قرار است، چگونه باشد؟ باز هم معلوم نیست، این مکان آموزشی وجود داشته باشد یا تبدیل به مکان دیگری شده باشد. واقعیت امروز، این است که این‌جا یک مکان آموزشی به‌نام کنگره‌‌۶۰ است؛ اما حقیقت این‌جا چیست؟ یک قطعه زمین است با یک طول و عرض جغرافیایی مشخص، پنجاه سال قبل همین بوده، پنجاه سال آینده هم همین‌طور است؛ یعنی من پنجاه سال آینده این طول و عرض جغرافیایی را به هر کسی بدهم، همین نقطه از کره زمین را نشان می‌دهد؛ این می‌شود آن‌چه که بوده، هست و خواهد بود، این همان چیزی است که ما در صراط مستقیم به‌دنبال آن می‌گردیم، آن چیزی‌که از اول دنیا بوده، الآن وجود دارد و درآخر هم ادامه خواهد داشت.
آقای مهندس انسان‌ها را به دو دسته خردمندان و کم‌خردان تقسیم می‌کنند و خیلی جالب است که همان ابتدا می‌گویند کسانی که تا اسم کم‌خردان می‌آید، می‌گویند من جزء کم‌خردها نیستم، اتفاقاً این افراد باید فکر کنند که در این دسته قرار دارند یا خیر؟ چرا که خردمندها و کم‌خردها هرکدام تعریفی برای آن‌ها شده‌است؛ انسان‌های کم‌خرد، کسانی هستند که اول مسیر را طی می‌کنند و بعد فکر می‌کنند آیا این مسیر را باید می‌رفتم یا خیر؟ اول حرف می‌زنند و سپس در مورد آن فکر می‌کنند که آیا سخن آن‌ها درست بوده یا نه؟ اعتراف می‌کنم که خود من با وجود تمام آموزش‌هایی که می‌بینم، باز هم پیش می‌آید، زمانی‌که اول حرف می‌زنم و بعد متوجه می‌شوم سخنم از روی بی‌فکری بوده است؛ اما خردمندان کسانی هستند که زبان آن‌ها پس عقل آن‌ها است. حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه فرموده‌اند: انسان‌های عاقل، انسان‌هایی هستند که زبان خود را در پس عقل خود نگه‌می‌دارند، اول فکر می‌کنند سپس صحبت می‌کنند؛ پس این مبحث مهم است که نگاه کنیم، جزء خردمندان یا کم‌خردان هستیم. کم‌خردان کسانی هستند که به‌قول آقای مهندس از ناشناخته‌ها و چیزهایی‌که هنوز در مورد آن اطلاعاتی ندارند، می‌خواهند کمک بگیرند و آن‌هایی که دست بر دعا برمی‌دارند، از طریق انسان‌هایی که خودشان هم معلوم نیست چگونه هستند، از آن‌ها کمک می‌گیرند، این دسته جزء کم‌خردان هستند؛ درحالی‌که خیلی مسیرها را داریم که می‌توانیم از آن‌ها استفاده نمائیم و خودمان مسیر درست را پیدا کنیم.

در یکی از سی‌دی‌ها آقای مهندس می‌فرمایند: یکی از راه‌های کشف حقیقت این است که در صراط مستقیم قرار بگیریم؛ چون در این مسیر است که الهامات و القائات الهی به ما می‌رسد. از ما خواسته شده که در این وادی به کشف گنج درون و نیروی خفته درون خود بپردازیم.
در سی‌دی هیچی آقای مهندس این نکته را یادآور شدند که نیروهای درونی ما می‌تواند هم الهی و هم شیطانی باشند، حواس ما باید جمع باشد که نیروهای الهی را بیدار می‌کنیم یا شیطانی. در‌ادامه یادآور شدند که سخن‌گفتن خود به‌نوعی تعیین مسیر است که بسیار مهم می‌باشد، گاهی من مادر با یک سخن یا حرف مسیر زندگی فرزندم را خراب می‌کنم، یکی هم مثل مادر ادیسون پیدا می‌شود که با حرف یا یک جمله عوض‌کردن، نه‌تنها مسیر زندگی فرزندش، بلکه تاریخ بشریت را عوض می‌کند. وقتی‌که در نامه می‌گویند: فرزند شما اصلاً به درد مدرسه نمی‌خورد و کودن است؛ مادر این جمله را برعکس به فرزند خود می‌گوید به‌این‌دلیل که تو خیلی باهوش هستی و هوش بالایی داری نمی‌توانی در مدرسه بمانی، همین باعث می‌شود فردی که به‌قول مدرسه، انسان کودن و احمق بوده، به یک مخترع بزرگ تبدیل شود؛ آن هم اختراعی که بشریت را نجات داد؛ پس دقت کنم که چگونه با فرزندم، همسرم، بقیه و حتی خودم صحبت کنم.
درادامه صحبت کوتاهی دارم؛ مسافرم در لژیون تازه‌واردین خاطره‌ای تعریف کرد که برای من جالب بود؛ معمولاً تازه‌واردی که قصد ماندن در کنگره را نداشته باشد، در جلسه اول مشخص است. او می‌گفت: در برخورد با یک تازه‌وارد متوجه شدم که قصد ماندن ندارد؛ اما تلاش خود را کردم و در آخرین جلسه یک حرف به او زدم؛ ببین چه کاری انجام داده‌ای که خداوند این مسیر را بر سر راه تو قرار داده‌ است، تو می‌توانستی NGO دیگری را انتخاب کنی یا اصلاً نیایی؛ پس حتماً کار خوبی انجام داده بودی که این مسیر برای تو باز شد. این مسافر به کنگره آمد و چند ماه از سفرش گذشت و چند روز پیش به من گفت: شما با یک حرف باعث شدید که من ماندگار شوم؛ همان کلمه که من یک کار خوب انجام دادم، باعث شد که این مسیر را ادامه دهم؛ پس یک کلمه حرف، می‌تواند مسیر زندگی را عوض کند.
این وادی پر از مطالب مفید و متنوع است. امیدوارم که در مشارکت‌هایتان بقیه مطالب را ادامه داده و به من آموزش دهید. از این‌که با سکوت و صبرتان به سخنان من گوش دادید از همه شما متشکرم.

مرزبان کشیک: همسفر زهرا
تایپ و ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر زهرا.ط رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .