English Version
This Site Is Available In English

برکت در خدمت به انسان‌ها قرار دارد

برکت در خدمت به انسان‌ها قرار دارد

جلسه دوم از دوره هفتم لژیون سردار نمایندگی ارتش با استادی پهلوان محترم مسافر صامت، نگهبانی مسافر فرید و دبیری مسافر صابر در روز دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ در محل نمایندگی ارتش با دستور جلسه «وادی هفتم و تاثیر آن روی من» راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صامت هستم یک مسافر.

وقتی به دستور جلسات کنگره نگاه می‌کنیم در انتهای آنها عبارت تأثیر آن روی من را می‌بینیم. من باید بررسی کنم که به‌طورکلی ورود من به کنگره، ماندن در اینجا و خدمت‌کردن چه تأثیری در زندگی من گذاشته است. درست مانند دانایی و دانایی مؤثر که دانایی من هیچ تأثیری در زندگی من نخواهد داشت مگر اینکه در زندگی دیگران تأثیرگذار باشد. دانایی من زمانی مؤثر خواهد بود و به درد من می‌خورد که این دانایی روی یک نفر تأثیر بگذارد. راهنمایی که در لژیون می‌نشیند دانایی مصرف‌نکردن مواد را دارد اما زمانی می‌تواند مؤثر باشد که بتواند دو نفر دیگر را از بند مواد رها کند.

ما انواع لژیون‌های مختلف را در کنگره داریم و این گردهمایی‌ها برکت هستند. به نظر من کسی نمی‌آید و در این گردهمایی شرکت نمی‌کند، برکت را به زندگی خود وارد نمی‌کند. ما از خداوند روزی نمی‌خواهیم چون او به همه روزی را می‌دهد و باید از خداوند برکت بخواهیم. برکت وقتی به جان آدم می‌خورد می‌شود سلامتی، وقتی به فرزند می‌خورد می‌شود صالح و وقتی به مال آدم می‌خورد می‌شود فراوانی! به اعتقاد من برکت زمانی وارد زندگی من می‌شود که در خدمت انسان‌های دیگر قرار بگیرم.

به نظر من برکت وجود دارد ولی اینکه انسان بتواند از چیزی که خدا به‌عنوان برکت در نظر گرفته استفاده کند، می‌شود دانایی مؤثر. من وادی هفتم را دوست دارم ولی آیا وادی هفتم هم من را دوست دارد؟ من همسفر و فرزندان خودم را دوست دارم اما آیا آنها هم من را دوست دارند؟ زمانی که برکت وارد زندگی می‌شود تمام این موارد را به تعادل می‌رساند.

امروز دستور جلسه وادی هفتم است و وقتی در این وادی‌ها قدم می‌زنیم، سرتاسر از بخشندگی صحبت می‌شود. من چه چیزی کاشته‌ام و در این زندگی چه کار کرده‌ام که توانسته باشم از کسی دردی کم کنم؟ به قول آقای زرکش در لژیون سردار دانش و خرد و همه ویژگی‌های هستی وجود دارد ولی کسی می‌تواند آنها در زندگی خودش مؤثر کند که "مند" آنها را بردارد. خرد وجود دارد ولی هر کسی خردمند نیست! خردمند کسی است که بتواند درد یک دردمند را کم کند و خود را خردمند کند.

لژیون سردار لژیون اندازه‌ها است و همه آدم‌ها را هم‌قد می‌کند. در این لژیون وقتی از بالا نگاه می‌کنی قد همه یکی است و کسی برای فخرفروشی اینجا نیست. وقتی به این دید نگاه کنیم بحث این نیست که چه کسی دنور یا پهلوان است و چه‌بسا شال پهلوانی تمام توان من نبوده و کسی که ۲ میلیون بخشیده دوبرابر من توان گذاشته باشد!

وادی‌هایی که ما در کنگره می‌بینیم زمانی برای من هویدا می‌شوند که من از زیر وادی چهارده رد شوم؛ یعنی زمانی که من رها می‌شدم، بمانم و کمک کنم تا شخص دیگری هم رها شود. اینجا است که آزادی من رقم می‌خورد و به همین دلیل در متن پیام سفر دوم رهایی و آزادی دو چیز متفاوت شمرده می‌شوند. زمانی که من از دام اعتیاد بیرون می‌آیم تازه رها شده‌ام ولی زمانی آزاد هستم که موجبات رهایی افراد دیگری را فراهم کنم.

این آزادی از سه راه امکان‌پذیر است؛ کلام، مکان و زمان! کلام و مکان که به آقای مهندس و کنگره تعلق دارد و تنها چیزی که می‌ماند زمان است. من زمانی که می‌توانم در بیرون از اینجا با آن پول دربیاورم را در اینجا خرج می‌کنم. در بیرون از اینجا افراد زمان و مکان و کلام خودشان را صرف چیزهای دیگری می‌کنند و بعضاً با آن پول در می‌آورند. نمی‌خواهم جدا کنم ولی جنس کنگره و نگرش و آدم‌های آن فرق می‌کند. دست راهنمایان اینجا بوی رهایی می‌دهد و بچه‌ها همگی از سمت قهر به سمت مهر در حال حرکت هستند.

من تا زمانی که ندانم چرا نباید مصرف کنم، مصرف می‌کنم و تا زمانی که ندانم چرا نباید سیگار بکشم، سیگار می‌کشم. در مورد بخشیدن هم به همین صورت است. روزی در یکی از شعب فردی به من گفت کمک‌هایی که ما در لژیون سردار می‌کنیم چه می‌شود؟ من در جواب گفتم صندلی که روی آن می‌نشینیم، نوری که بالا سر ما روشن است، فضایی که در آن هستیم حتی تازه‌واردی که اینجا می‌آید و با خیال راحت سفر کرده و رها می‌شود همگی لژیون سردار هستند.

این حقیقت است و در این لژیون پول گرفته و داده می‌شود اما پولی که در این لژیون بخشیده می‌شود بسیار متفاوت است. لژیون سردار نشتی آدم‌ها را می‌گیرد و کوزه خام را تبدیل به کوزه پخته‌ای می‌کند که قابلیت آن را داشته باشد که آب و انرژی را در آن نگه داریم و این انرژی را در زندگی خرج کنیم. فقر با تنگدستی متفاوت است. تنگدست کسی است که ندارد ولی فقیر کسی است که دارد ولی قدرت خرج‌کردن را ندارد!
از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید سپاسگزار هستم.

تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .