English Version
This Site Is Available In English

در کنگره در جهت درست حرکت کردم

در کنگره در جهت درست حرکت کردم

جلسه دوم از دوره‌ بیست و نهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر امین و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه « وادی هفتم و تاثیر آن روی من » یک‌شنبه ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر

در مورد دستور جلسه: رمز و راز کشف حقیقت، در دو چیز است: یکی یافتن راه و دیگری، آنچه برداشت می‌نماییم.

حالا برمی‌گردم به خودم. قبل از آمدن به کنگره ۶۰، از لحاظ جسمانی واقعاً داغون و خراب بودم. با آن حال خراب، می‌خواستم به دیگران راه‌کار بدهم! اینجا خود آقای مهندس مطلبی فرمودند و من هم می‌گویم: اگر بیل‌زن خوبی بودم، واقعاً باغچه خودم را بیل می‌زدم. من خودم پر از نواقص، بیماری و هزار عیب بودم، اما می‌خواستم با انرژی‌های کیهانی، به قول آقای مهندس، یا با کمک دیگران به شخص دیگری کمک کنم؛ و این اشتباه بود.

موقعی که وارد کنگره شدم، در جهت حرکت کردن پیش رفتم، که البته این حرکت با تفکر، تعقل و آموزش اتفاق می‌افتد. اینجا هم دو نکته وجود دارد که آقای مهندس می‌فرمایند: آدم‌های کم‌خرد و خردمند.

آدم‌های کم‌خرد، مثل خودمِ قبل از کنگره، پیش از اینکه صحبت کنم یا کاری انجام دهم، فکر نمی‌کردم و تصمیم نمی‌گرفتم. کاری را انجام می‌دادم و بعد باعث پشیمانی می‌شد و می‌گفتم اشتباه کردم و معذرت می‌خواهم و یک سری چیزهای دیگر را مقصر می‌دانستم.

اما آدم‌های خردمند کسانی هستند که قبل از انجام هر کاری، واقعاً فکر می‌کنند و در مسیری که می‌خواهند کاری را انجام دهند، می‌نشینند و واقعاً راجع به آن می‌اندیشند. این مثل همان مثالی است که آقای مهندس می‌فرمایند: می‌خواهم بروم تهران، اول می‌آیم راه را می‌بینم، مسیر را بررسی می‌کنم که چطور است، در چه شرایطی هستم. مسیری که می‌خواهم بروم، نوعی رمز دارد.

حالا من رجوع می‌کنم به خودم و می‌گویم: مثلاً رمزِ ماندن من در کنگره ۶۰ چیست؟ یا اینکه چرا وزن بچه‌ها پایین می‌آید؟ خب، اینها رمز و کلید دارند. من خودم مثلاً وارد لژیون جونز شدم و توانستم این رمز و کلید را خودم پیدا کنم. تنها راهش این است که در لژیون جونز شرکت کنم، یک استاد داشته باشم، بتوانم فرمانبرداری کنم و کم‌کم در این مسیری که به من می‌گویند حرکت کنم. پس از گذشت زمان، به آن راز می‌رسم.

و به خودم که نگاه می‌کنم، می‌بینم وزنم کم شده، تغذیه‌ام سالم‌تر شده، خیلی راحت شده‌ام و آن راز برای من باز می‌شود؛ و واقعاً همین‌طور است. یا زمانی که اینجا آمدم، شاید در کنگره آدمی نبودم که راهنمای عزیزم یا شخص دیگری را اذیت کنم، ولی از درون داغون بودم. سعی کردم فرمانبردار باشم، چون به کسانی که قدیمی و الگو بودند نگاه می‌کردم و می‌خواستم بدانم راز این رهایی و این حال خوش چیست. خودم باید این را می‌شکافتم و پیدا می‌کردم تا به آن حالی که در فکرم بود برسم. آمدم به کنگره و با آموزش‌ها و حرف‌های راهنما که به من آموختند، با فرمانبرداری کردن و با تفکر و سی‌دی نوشتن، جلو آمدم و توانستم سفر خوبی داشته باشم و به رهایی برسم.

مهندس می‌گوید: “در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود.” من برای خواسته‌ام فرمانبرداری کردم، زمان گذاشتم. در سرما و گرما با موتور رفتم و آمدم. مهندس می‌گوید: رمز مثل یک گاوصندوق می‌ماند که اگر رمز را پیدا کردی، به محتویات داخل صندوق پی می‌برید.

آقای مهندس رمز و راز را به چهار قسمت تقسیم کرده‌اند: راز: مطلبی پنهان و پوشیده و سرّی. دوم رمز: رازی نهفته، علامتی که مخصوص چیزی یا مطلبی درک شود. و سوم کشف: آشکار کردن، کشف کردن. و چهارم حقیقت یعنی راستی درستی حق و منتهای هر چیز است.

گروه سایت نمایندگی اروند 

تایپ مطلب: مسافر احمد لژیون نهم، مسافر رضا لژیون پنجم 

ویرایش و ارسال مطلب: مرزبان خبری 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .