پنجمین جلسه از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ستارخان؛ با استادی پهلوان محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر ارسلان و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" روز دوشنبه 17 شهریور ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر به من این توفیق را عطا نمود که در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم. در ابتدا میخواهم به نمایندگی ستارخان بابت پهلوان شدن همسفر امیرمحمد تبریک بگویم. دستور جلسه هفتگی وادی هفتم می باشد؛ روزهای اولی که وارد کنگره شدم به خودم گفتم خب این راه است و خودت بهتنهایی هم میتوانی طی کنی و نیازی نیست که 10 ماه بخواهی بیایی و بروی؛ اما بعد از مدتی متوجه شدم که درست است که راه پیدا شده است اما این سفر نیازمند پیمودن راه طبق اصول کنگره است که منجر به رهایی میشود.
.jpeg)
من بعد از سفر و تفکر متوجه شدم که در دوران مصرف بهغیر از اعتیاد به مواد، بهدروغ گویی و غیبت کردن و رشوه دادن و رشوه گرفتن هم اعتیاد داشتهام. من فکر میکردم که اینها جزئی از زندگی کردن است و یک مرد در زندگی به اینها نیاز دارد. اما متد دی اس تی و مسیر کنگره و محبتهای راهنمایم به رایگان در خدمت من قرار گرفته بود و راه را برایم نمایان می کرد. به نظر من مهمترین دارایی یک انسان وجود یک انسان دلسوز دیگر در زندگی اوست که در کنگره یک راهنما این نقش را بهخوبی در زندگی ما ایفا میکنند. کسی که در لژیون سردار خدمت میکند گویی که خرج یک یا دو لژیون را میدهد یا کسی که دنور میشود گویی که درخرید کولرها و یا آب و برق یک نمایندگی مشارکت دارد یعنی دارد دارایی خود را تبدیل به عشق و محبت می کند برای هموار کردن مسیر یک تازهوارد و مصرفکننده که درگیر اعتیاد است. ما در نمایندگی البرز ابتدا در یک فرهنگسرا بودیم که بنا به دلایلی آنجا تعطیل شد.

همین پتانسیل داخلی قوی بودن کنگره ازنظر مالی بود که با کمک جناب مهندس و مشارکت اعضای نمایندگی البرز در لژیون سردار ما توانستیم یک نمایندگی برای خودمان تهیه کنیم. کنگره مانند خورشیدی است که به تمام انسانها با هر نژاد و قومیتی میتابد، به همه افراد با هر نژاد و شغل و مذهبی کمک میکند. اینها در سفر اول بهطور رایگان در خدمت من قرار گرفت، شکر خدا امروز، فرزندم بنده را با سیخ و لول تریاک نمی بیند، بلکه صبح ها پدرش را در حال ورزش کردن به همراه نان تازه می بیند. در سفر دوم به من یاد دادند که اگر دوست دارم خدمت کنم، می توانم از شکل مهمان بودن به مهماندار بودن تبدیل شوم، این اجازه به من داده می شود که در این چرخه زندگی بتوانم به دیگران کمک کنم همانطور که به من کمک کرده اند، اگر بتوانم در صراط مستقیم قرار بگیرم این اجازه به من داده می شود که بتوانم از تماشاچی بودن به یک بازیگر وسط زمین تبدیل شوم، این اعمال ما است که میماند و با رفتن من از این بعد و این دنیا تمام ثروت من برای من از بین خواهد رفت مثل اموال تمام پادشاه ها، اما وقتی این اموال در راه خوب کردن حال یک مصرف کننده صرف شود، آن پول به انرژی تبدیل می شود و انرژی هم هیچوقت از بین نخواهد رفت و این اعمال نیک تا ابد همراه من خواهد بود.
.jpeg)
تایپ: مسافر شهاب
عکس و بارگزاری: مسافر طاها
مرزبان کشیک: مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
199