جلسه پنجم از دوره سوم لژیون سردار نمایندگی پردیس، با استادی مرزبان محترم ، نگهبانی پهلوان محترم مسافر محراب و دبیری دنور محترم مسافر عمید با دستور جلسه " وادی هفتم و تاثیرآن روی من" دوشنبه 17 شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
من یکی از کسانی بودم که در ابتدا با «لژیون سردار» خیلی مشکل داشتم. پر از سؤال و دلیل بودم و ذهنیتی که از بیرون کنگره داشتم، باعث میشد قضاوتهای اشتباهی داشته باشم.
اولین بار که وارد لژیون شدم، آخر وقت بود و راهنما گفت: «بچهها، جلسه بعد پاکت یادتون نره.» من اصلاً هیچ شناختی از کنگره نداشتم. حتی وقتی وارد تازهواردین شدم و میگفتند سؤال بپرس، سؤالی نداشتم جز اینکه: «هزینه چقدره؟» که جواب شنیدم: «اینجا رایگانه»
جلسه بعد، تولد راهنما بود. دیدم بچهها پاکت میدهند. من اصلاً نمیدانستم ماجرا چیست. پرسیدم و گفتند داخل پاکت پول میگذارند. این موضوع برایم سنگین بود. بعد هم که زودتر به جلسات میآمدم، میدیدم صحبتها بیشتر دربارهی سردار و پهلوانی است. چون قبل از کنگره تجربهی خیریهها و جاهای دیگر را داشتم، ذهنیتم این بود که اینجا هم مثل همان جاهاست؛ اول با ظاهر رایگان جذب میکنند و بعد سراغ پول میروند. حتی ذهنیت بدی نسبت به مهندس داشتم و میگفتم: «من فقط برای درمان آمدهام، وقتی خوب شدم میروم»
اما واقعیت این است که با گذشت زمان و حضور در جلسات، سؤالهایم یکییکی پاسخ داده شد. خدمتهایی که گرفتم، آموزشها، سیدیها و صحبتهای راهنما، همه آرامآرام ذهنیتم را تغییر داد. یک روز با آقا محراب و آقا امیر برای خرید به شعبه رفتیم و صحبت بخشش مطرح شد. همانجا بود که جرقهای در من زده شد. فهمیدم بخشش یک چیز ظاهری نیست، یک حس عمیق است که آرامش به همراه دارد.
ما در کنگره یاد گرفتیم که هر چیزی باید بازخوردی داشته باشد. وقتی کسی در لژیون سردار اعلام میکند و مبلغی را تعهد میدهد، فرقی ندارد که شش میلیون باشد یا ششصد میلیون؛ مهم این است که آن شخص چیزی را در زندگیاش دریافت میکند. شاید بتوان با پول، ماشین خرید یا مسافرت رفت، اما هیچکدام از آنها آرامشی را که بخشش میدهد به همراه ندارد.
.jpg)
یکی از بزرگترین عواملی که آرامش را از انسان میگیرد، تعلقات دنیاست: پول، قدرت، منیت، غرور، احترام ظاهری و... وقتی آدم بتواند از بخشی از این تعلقات بگذرد، آرامش واقعی را لمس میکند. من خودم خیلی از نزدیکترین عزیزانم را از دست دادم؛ مادر، خواهر، برادر، همسر و حتی فرزندم با من قهر کردند، چون بخششهای من را نمیپذیرفتند و میگفتند دیوانهام. اما چیزی که من به دست آوردم، آرامشی بود که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
امروز به جرأت میگویم که بخشش مرا به صلح و آرامش واقعی رسانده است. در این مسیر، خداوند چیزهایی به من عطا کرده که اصلاً به دنبالش نبودم و حتی باورش برایم سخت است.
ما در کنگره چیزی در ظاهر نمیگیریم؛ شال مرزبانی، شال راهنمایی یا حتی انگشتر پهلوانی تنها نماد است. آنچه واقعاً میگیریم، حس آرامش و معنویت است. در این مدت، با وجود هزینههای سنگین زندگی و عمل همسرم، خداوند طوری روزی من را رسانده که باورکردنی نیست.
امروز میدانم بهترین سرمایهای که در این دنیا میتوانم به دست بیاورم، آرامشی است که از مسیر بخشش به دست میآید؛ چیزی که هیچ مهمانی، هیچ سفر خارجی و هیچ دارایی دنیایی نمیتواند جایگزین آن شود.
سایت نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
114