English Version
This Site Is Available In English

اگر از صراط مستقیم خارج شوید، کمترین تاوان آن، رفت‌وبرگشتی است که معلوم نیست برگشت‌تان از کجا خواهد بود. (نمایندگی لاله کرج)

اگر از صراط مستقیم خارج شوید، کمترین تاوان آن، رفت‌وبرگشتی است که معلوم نیست برگشت‌تان از کجا خواهد بود. (نمایندگی لاله کرج)

سومین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی لاله کرج، با استادی راهنما مسافر میترا، نگهبانی مسافر فتان و دبیری مسافر میترا، با دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من»، روز شنبه ۱۵ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، میترا هستم یک مسافر.

بسیار خوشحالم که امروز در کنار شما عزیزان هستم. از دیدن این شعبه زیبا، تمیز، مرتب و از انرژی خوب بسیار لذت بردم. واقعاً به همه عزیزان خدا قوت می‌گویم و اطمینان دارم که خانم‌های سفر اولی از این موقعیت ارزشمند، بهترین بهره را خواهند برد؛ چرا که دیگر نیازی نیست این همه راه را تا تهران طی کنند. ان‌شاءالله سال آینده شاهد رهایی‌های بسیار زیاد و نیز خدمتگزارانی توانمند از همین شعبه خواهیم بود، به‌ویژه در زمینه مالی، تا ان‌شاءالله نمایندگی بتواند قوی‌تر از گذشته به مسیر خود ادامه دهد.

دستور جلسه امروز دربارهٔ وادی هفتم است: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه، و دیگری آن‌چه برداشت می‌نماییم.». در این وادی، آقای مهندس بسیار دقیق و جامع توضیح می‌دهند. نکته مهم آن است که کلمه‌به‌کلمه آموزش داده‌اند که رمز به چه معناست و راز چه مفهومی دارد. ان‌شاءالله عزیزان نیز در مشارکت‌های خود به این نکات توجه داشته باشند.

در این وادی، دو نکته کلیدی برای رسیدن به حقیقت مطرح شده است: ۱. یافتن راه. ۲. آن‌چه برداشت می‌کنیم

ما راه کنگره را پیدا کردیم و وارد آن شدیم، حال ممکن است از طریق یک آشنا، تلویزیون، یا حتی جستجو در گوگل به اینجا آمده باشیم. اما حالا پرسش اینجاست که برداشت ما از حضور در کنگره چیست؟

برداشت افراد با یکدیگر متفاوت است و هر شخص به‌اندازهٔ ظرف وجودی خود برداشت می‌کند. مثلاً یک نفر که مصرف‌کنندهٔ تریاک بوده، در کنگره با کسی مواجه می‌شود که به او پیشنهاد می‌دهد ماده‌ای دیگر مصرف کند و می‌گوید که اصلاً این اعتیاد نیست و می‌توانی تریاک را هم کنار بگذاری. این فرد چنین برداشتی از کنگره دارد.

شخص دیگری به نیت درمان آمده، اما کسی از او دعوت می‌کند که برای کار به خانه‌اش برود، و نیروی منفی هم در ذهن او زمزمه می‌کند: "چه اشکالی دارد؟ او پول درمان ندارد، تو هم پول داری، کمکی به او کن تا کارهایت را انجام دهد." این می‌شود برداشت دیگری. یا ممکن است کسی با نیت پیدا کردن دوست یا رفیق به کنگره آمده باشد.

گاهی از افراد می‌پرسم: شما روز اولی که به کنگره آمدید، با چه نیتی آمدید؟ حتی اگر اکنون سفر دوم هستید یا در اواخر سفر خود قرار دارید، پاسخ هرکس متفاوت است.

ما آمده‌ایم تا آگاهی پیدا کنیم، تا جهان‌بینی بیاموزیم؛ نه اینکه ارکان جهان را به لرزه درآوریم! ما با حال بد و دست از پا درازتر به اینجا آمدیم تا فقط مواد را کنار بگذاریم. اما وقتی وارد شدیم، متوجه شدیم که اعتیاد درمان دارد و معتاد، بیمار است. ما مصرف‌کننده بودیم و امروز، نام ما «مسافر» است.

پس نباید فراموش کنیم آن روزی را که برای نخستین‌بار قدم در راه درست گذاشتیم. حال باید دید برداشت ما از کنگره چیست؟ آیا پس از سفر دوم، شروع می‌کنیم به حاشیه‌رفتن؟ یا برداشت‌مان این است که برای رسیدن به حال خوش، ابتدا خود را بسازیم و سپس برای کمک به دیگران، خدمت کنیم؟ به این نکته باید توجه ویژه داشته باشیم.

تمامی وادی‌ها با یکدیگر مرتبط‌اند. این وادی نیز دوباره ما را به وادی اول بازمی‌گرداند، جایی‌که انسان‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کند: خردمند و بی‌خرد.

بی‌خرد کسی است که فکر نمی‌کند، بررسی نمی‌کند، ابتدا زبانش کار می‌کند، سپس عقلش؛ و همواره در حال عذرخواهی‌ست. اما خردمند کسی است که پیش از گفتار و کردار، اندیشه می‌کند. بنابراین یافتن راه، باز هم به تفکر ما بازمی‌گردد؛ اینکه چگونه فکر می‌کنم، چگونه کمک می‌گیرم و با مشورت، راه درست را انتخاب می‌کنم.

اکنون که وارد مسیر درست شده‌ام، نباید از راهنما که منبع نور و انرژی من است، دور شوم؛ تا بتوانم برداشت درستی داشته باشم. حتی اگر برداشت‌مان اشتباه بود، باز هم راه بازگشت و جبران وجود دارد. همان‌طور که در دعاهای‌مان نیز می‌خوانیم: به فرمان عقل نزدیک شویم، نه اینکه الزاماً به آن برسیم. انشعاب، به این معنا نیست که من به نقطهٔ خاصی برسم.

برای مثال، اگر در جلسه، تلفن همراهم دستم باشد و به صحبت‌های استاد گوش نکنم، از آموزش محروم می‌شوم. تمام این موارد، به‌مانند یک دوراهی در مسیر من هستند. گاهی وقتی خطا می‌کنم، زود متوجه می‌شوم و بازمی‌گردم، اما گاهی این خطاها، بهایی سنگین دارند.

تصور کنید در صراط مستقیم در حال حرکت هستید. ناگهان بی‌راهه‌ای می‌بینید که در انتهای آن، پرنده‌ای زیبا در حال پرواز است. با خود می‌گویید: "بگذار ببینم این پرنده چیست." درحالی‌که آن پرنده، دم یک مار است که به شکل پرنده درآمده. شاید در مستندهای حیات‌وحش دیده باشید؛ مار به‌یک‌باره بازمی‌گردد و شما را می‌بلعد!

استادان می‌گویند: اگر از صراط مستقیم خارج شوید، کمترین تاوان آن، رفت‌وبرگشتی است که معلوم نیست برگشت‌تان از کجا خواهد بود.

بنابراین بسیار مهم است که وقتی به این مکان رسیدم و در نزدیکی نور قرار گرفتم، دوباره دچار غفلت نشوم. وگرنه، داخل شکم مار خواهم رفت و خدا می‌داند که کجا سر درخواهم آورد! گاهی متوجه اشتباه‌مان نمی‌شویم، چون نیروی منفی چنان عمل می‌کند که گمان می‌کنیم در مسیر درست هستیم. اما وقتی صد کیلومتر جلوتر می‌رویم، تازه می‌فهمیم اشتباه کرده‌ایم. اما دیگر همان‌جا نمی‌توانیم بازگردیم.
باید دویست کیلومتر جلوتر برویم تا به دوربرگردان برسیم و بازگردیم. یعنی مجموعاً چهارصد کیلومتر!
تازه باید صد کیلومتر دیگر هم بیاییم تا برسیم به نقطه‌ای که از آن، اشتباه رفتیم. ببینید چه میزان زمان و انرژی از دست رفته است!

پس وقتی می‌بینم راهنماها چقدر زحمت می‌کشند، باید قوی و محکم به این مکان مقدس بچسبم و تلاش کنم تا به حال خوش برسم. و همواره مراقب باشم که در دستهٔ آدم‌های بی‌خرد قرار نگیرم. البته نمی‌گویم آن‌قدر به خود فشار بیاوریم که خسته شویم؛ اما باید تفکر داشته باشیم، از مشورت بهره ببریم و از نظرهای راهنمایان دلسوز، به‌ویژه در مسیر درمان، بهره‌مند شویم.

از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، بسیار سپاسگزارم.

نگارش: مسافر میترا_ نمایندگی لاله کرج
ویرایش: مسافر فتان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .