جلسه هشتم از دوره هفتم نمایندگی ماهشهر، به استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر کریم و دبیری مسافر فضیل با دستور جلسه « وادی هفتم و تاثیر آن روی من » یکشنبه ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ در نمایندگی ماهشهر آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان، من احسان هستم یک مسافر
خوشحالم که مسیر کنگره ماهشهر و لژیون ماهشهر به سمتی پیش رفت که اجازه حضور پیدا کردیم و از فضای پارک جدا شدیم و زیر یک سقف قرار گرفتیم. به لطف همه عزیزان و خواست جمعی ما، این امکان فراهم شد. حسی که در تکتک اعضای ماهشهر وجود داشت، باعث شد این اجازه صادر شود.
انشاءالله بتوانیم روند کنگره را به سمتی ببریم که دوستان سفر اول توفیق داشته باشند و شاهد رهایی بسیاری از عزیزان باشیم. همچنین بتوانیم آن حس رو در رو را در تمامی نمایندگیها زنده نگه داریم. در روزهای عمومی، حضور همسفران بسیار مهم است. تعداد همسفران باید با تعداد مسافران برابر باشد؛ یعنی به ازای هر مسافری که وارد کنگره میشود، یک صندلی نیز برای همسفر او در نظر گرفته میشوددوستانی که متأهل هستند میتوانند همسر خود را به عنوان عضو درجه یک به کنگره بیاورند. همچنین پدر، برادر، خواهر و مادر نیز میتوانند در این دسته قرار گیرند. هر یک از این عزیزان، زمانی که در کنگره حاضر میشوند، متوجه خواهند شد که هدف کنگره ۶۰، احیای خانواده و برقراری تعادل و توازن در آن است. این فرآیند به تدریج و گام به گام محقق میشود.
معنای واقعی «بال پرواز» یک مسافر را همسفرانش درک میکنند؛ آنها در حقیقت، بالهای پرواز هر مسافر هستند. دستور جلسهٔ امروز، «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» است. عنوان این وادی، «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: اول یافتن راه، دوم آنچه برداشت میکنی».
خودم زمانی متوجه اهمیت وادیها شدم که تأثیر آنها را در زندگی و روند درمانم مشاهده کردم. دیدم که کمکم شخصیتم در حال تغییر است. برخی رفتارهایی که در گذشته داشتم و از آنها راضی نبودم، دگرگون شدند. نحوهٔ صحبت کردنم، معاشرتم و حتی دوستانی که دورم را گرفتهاند، تغییر کرد. آن زمان فهمیدم که این وادیها هستند که اساساً شخصیت یک انسان را میسازند.
انسانهایی که گذشتهای داشتهاند و درگیر مصرف مواد بودهاند، میدانند که اعتیاد صرفاً یک عادت رفتاری نیست. این تعریف، نادرست است. اعتیاد را نمیتوان یک مسمومیت مزمن یا عادت غلط نامید. کنگره و آقای مهندس، خط بطلانی بر تمام این تعاریف میکشند و تعریف جدیدی ارائه میدهند: اعتیاد در درجهٔ اول یک بیماری است؛ بیماری جسم که از تعادل خارج شده و به دلیل مصرف مواد، نیاز به درمان دارویی با روش DST دارد تا بتواند به حالت طبیعی بازگردد.
در مرحلهٔ دوم، این بیماری به افکار و اندیشهٔ فرد مربوط میشود که به تعبیر کنگره، «افیونی» شدهاند. با آموزشهای کنگره و تغییر جهانبینی، این افکار ناسالم به افکار سالم تبدیل میشوند و در نهایت، روان فرد متعادل میگردد. کنگره از عبارت «خلق و خو» استفاده میکند و وقتی رفتار فرد تغییر میکند، یعنی به تعادل رسیده است.
وقتی کسی درد سادهای مثل دنداندرد دارد، حوصلهٔ کسی را ندارد؛ این طبیعی است. برداشت من از این وادی که میگوید «رمز و راز کشف حقیقت»، این است که اگر بخواهم درمان اعتیاد را درک کنم، رمز و راز آن، یافتن راه درست و طی کردن آن است.
قبل از کنگره، راههای زیادی را امتحان کردم؛ برای مثال، روش U.R.D که به لطف خدا تحت این روش و سرمدرمانی، جان خود را از دست ندادم؛ چرا که دو نفر از نزدیکانم در اثر همین روش فوت کردند. این روش به وسیلهٔ سیستم پزشکی و جراحان ارائه شده بود. نمونهٔ دیگر، کمپها بودند. آیا آنها موفق بودند؟ نتیجه، چیزی جز سقوط آزاد نبود. اما هر راهی به نتیجه نمیرسد.
وادی هفتم به عنوان یک قانون و حقیقت، در تمام سطوح زندگی کاربرد دارد. اگر اعتیاد را به عنوان یک مسئله در نظر بگیریم، اول راه و رمز آن مهم است. این راه باید با تفکر و اندیشه پیموده شود تا به مقصد نهایی برسد.
آقای مهندس سالها وقت صرف کردند؛ هفده سال درگیر اعتیاد بودند و دوازده سال راههای مختلفی را برای رهایی از این دام آزمودند، تا اینکه بهترین و حقیقیترین راه درمان اعتیاد، یعنی روش DST را پیدا کردند. امروز در کنگره ۶۰، صورت مسئلهٔ اعتیاد حل شده و دیگر یک راز نیست. رمز آن، ورود به کنگره و پیمودن این راه است. راه، نمایان است و رمز آن، مسیری است که فرد باید طی کند.
راز برای هر فردی که وارد کنگره میشود، متفاوت است و برداشتها بسته به درک افراد فرق میکند. برای مثال، دو نفر از اهواز به سمت تهران حرکت میکنند، اما هر کدام در طول مسیر به اندازهٔ درک خود برداشت میکنند. پس برداشت به حس فرد بستگی دارد و همین حس است که تعیین میکند آیا فرد در کنگره به مقصد نهایی میرسد یا خیر.
متأسفانه برخی در کنگره به حاشیه میروند، به معرکهگیری میپردازند یا حتی در گذشته غرق میشوند تا شاید جبران کنند یا انتقام بگیرند. اما آنچه مهم است، حرکت در مسیر درست و تمرکز بر آموزش و بهبود خود است.من بازگشتم تا انتقام بگیرم و حال طرف را بگیرم. همین موضوع باعث شد دوباره از مسیر کنگره خارج شوم. پس اینطور نیست که صرفِ پیدا کردن کنگره، به معنای پایانِ یافتن راه باشد. راز کنگره و آن حقیقتی که در دلِ آن و در دلِ آموزشهایش نهفته است، به سادگی برای همگان نمایان نمیشود.
ما در کنگره میگوییم: "باید بهایش را بپردازد". بها، همان وقتی است که صرف میکند، انرژیای است که میگذارد، تلاشی است که مینماید. این که چقدر فرمانبردار است و چقدر از عقلش در این مسیر استفاده میکند، بسیار مهم است؛ زیرا پیدا کردن راه، مربوط به حس و دل است: این که چقدر دلم برای کنگره میتپد و چقدر با آن ارتباط حسی برقرار میکنم. اما آن چیزی که باعث میشود مسیر را درست ادامه دهیم، استفاده کامل از عقل است که به وادی ششم مربوط میشود: این که چقدر عقل را به عنوان یک فرمانده به رسمیت میشناسم، چقدر کارهایم عقلانی است و آیا تمام توصیههای راهنما را دقیقاً و مو به مو انجام میدهم؟
با انجام این کارهاست که مسیر برایم نمایان میشود و حقیقتی که از اعتیاد سخن میگوید، برایم آشکار میگردد. هر یک از کسانی که وارد کنگره میشوند، باید به این حقیقت برسند. پایان سفر اول، رسیدن به نقطهای است که سیستم ایکس (X) به تعادل برسد و گل رهایی را از دستان آقای مهندس بگیریم. این، پایان سفر اول است.
پس از آن، پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است و این، تازه شروع سفر دوم، یعنی سفر جهانبینی است. با آموزشهای جهانبینی، میتوانم به آن چیزی که در زندگی به دنبالش هستم و برای ادامه مسیر نیاز دارم، دست یابم. میتوانم آن جهانبینی را کسب کنم که باعث میشود در احیای خانوادهام نقش داشته باشم و زندگیام را درست کنم.
گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ مطلب: مسافر علی، مسافر مصطفی، مسافر محمود
ویرایش مطلب: مسافر فضیل
ارسال مطلب: مسافر محمد صادق
- تعداد بازدید از این مطلب :
134