English Version
This Site Is Available In English

اول باید کلید هر چیزی را پیدا کنیم. (نمایندگی یاس اصفهان)

اول باید کلید هر چیزی را پیدا کنیم. (نمایندگی یاس اصفهان)

چهاردهمین جلسه از دوره شصت‌وچهارم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر آسیه، نگهبانی مسافر نگین و دبیری مسافر سحر، با دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» در روز شنبه ۱۵ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، آسیه هستم یک مسافر.

از خداوند سپاسگزارم که بار دیگر توفیق حضور در جمع شما عزیزان را نصیبم کرد. از نگهبان محترم و کادر مرزبانی نیز تشکر می‌کنم که اجازهٔ خدمت در این جایگاه را به من دادند.

دستور جلسهٔ امروز، «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» است و همچنین جشن یک‌سال رهایی خانم صفورای عزیز را نیز پیش رو داریم. همچنین در سایت اعلام شد که استاد امین، موفق به دریافت مدرک دکترای کیهان‌شناسی شدند. ایشان استاد جهان‌بینی ما هستند و در شعبهٔ رز نیز جشنی به همین مناسبت برگزار گردید. از این به بعد، باید ایشان را "دکتر امین" خطاب کنیم. این موفقیت را به همهٔ اعضای کنگره، به‌ویژه بچه‌های شعبه یاس، تبریک عرض می‌کنم.

دستور جلسهٔ اول، وادی هفتم است. در تیتر وادی گفته شده است: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم.»

شکرگزاری من از حضور در کنار شما عزیزان، از آن‌جاست که وقتی از کنگره دور می‌شویم، تازه می‌فهمیم چه نعمت بزرگی در اختیارمان بوده است. کنگره مکانی است که انسان را به حال خوش می‌رساند. دستور جلسات، دقیقاً بر اساس گره‌های درونی ما تنظیم شده‌اند؛ و شاید حتی پس از یکی دو هفته، راه‌حل آن گره را پیدا کنیم. وقتی دستور جلسه‌ای به من مربوط می‌شود، به سپاسگزاری می‌رسم و متوجه می‌شوم چه نعمت‌هایی در زندگی‌ام دریافت کرده‌ام؛ اما گاهی فراموش‌کار می‌شویم و فقط می‌گوییم: «من خوبم، حالم خوب است.»

تا کنون، شش وادی را پشت سر گذاشته‌ایم. چهار وادی اول مربوط به تفکر بود. وادی پنجم می‌گوید تفکر را باید به اجرا درآوریم، و وادی ششم به فرمان عقل می‌پردازد. واقعاً باید خیلی تلاش کنیم تا به فرمان عقل برسیم. با یک یا دو سال حضور در کنگره شاید نزدیک شویم، و بتوانیم مسائلی را تشخیص و حل کنیم؛ اما به نظر من، رسیدن به فرمان عقل نیازمند زمان و آموزش بسیار است. گاهی خیال می‌کنم به فرمان عقل رسیده‌ام، اما بعد متوجه می‌شوم که هنوز راه باقی‌ست و همچنان نیازمند آموزش هستم.

ابتدا باید از خداوند سپاسگزار باشیم که مسیر کنگره برای ما باز شد. همچنین باید از جناب مهندس دژاکام تشکر کنیم که این راه را برای ما گشودند تا شخصی مانند من بتواند بیاید، آموزش بگیرد و درمان شود. امروز می‌بینیم که کنگره هر روز بیشتر رشد می‌کند و از درمان اعتیاد فراتر رفته است. کارهای بزرگی در آن انجام می‌شود، مانند همایش روز پنج‌شنبه که برای عموم آزاد بود و موجب افتخار همهٔ اعضای کنگره شد.

واقعیت این است که من خیلی وقت‌ها درک نمی‌کنم چه نعمتی در اختیارم قرار دارد. مهم این است که ابتدا خودم به حال خوب رسیدم و راه را پیدا کردم. جناب مهندس می‌فرمایند: «اول باید کلید هر چیزی را پیدا کنیم.» در کنگره، مسیرهای متعددی برای ما باز شده است و بسیاری از مشکلات مانند بیماری، طلاق یا گرفتاری‌ها حل شده‌اند. امروز ما با حال خوب و در سلامت اینجا نشسته‌ایم، و این بسیار ارزشمند است.

پیش از کنگره، شاید برای حل یک مشکل، مسیرهای زیادی را رفته بودیم اما به نتیجه نرسیده و دچار تخریب بیشتری شده بودیم. اما در کنگره، راه‌حل را یافتیم. مثلاً لژیون جونز که جناب مهندس می‌فرمایند: نیازی به رژیم سخت، ورزش مفرط یا رنج کشیدن نیست؛ فقط باید زبان بدن را بشناسیم و در حد تعادل استفاده کنیم.

هفته‌ای بیش از دویست نفر رهایی داریم، که بسیار اهمیت دارد. راهنماها خوب می‌دانند بردن یک رهجو به رهایی چه حس شیرینی دارد. جناب مهندس هر هفته در بخش‌های مختلفی مانند لژیون جونز، لاغری یا DST بیش از دویست نفر را درمان می‌کنند؛ این یعنی کلید و مسیر به درستی کشف شده است.
وادی می‌گوید: یافتن راه بسیار مهم است. بسیاری از انسان‌ها جان خود یا خانواده‌شان را از دست داده‌اند، چون مسیر را نیافتند و اعتیاد را نشناختند.

قسمت دوم وادی می‌گوید: آنچه برداشت می‌کنیم. برداشت از کنگره نباید صرفاً درمان و رفتن باشد؛ این فایده ندارد. باید ببینیم کنگره چه چیزی به ما داده و چه کسانی پشت پرده برای ما زحمت می‌کشند؛ از خود جناب مهندس تا مرزبانان، ایجنت‌ها و راهنماها. باید قدردان تمام این زحمات باشیم.

سفر اول فرصتی‌ست که خداوند در اختیار ما گذاشته تا بهترین استفاده را بکنیم. همیشه گفته‌اند: سفرهٔ کنگره باز است؛ مثل مهمانی‌ست، اگر زود برسیم بهترین غذا را دریافت می‌کنیم، اگر دیر برسیم، شاید فقط ته‌مانده نصیبمان شود. باید قدردان باشیم تا بتوانیم آنچه را باید، به بهترین شکل دریافت کنیم.

سخنان استاد دربارهٔ تولد یک‌سال رهایی مسافر صفورا:

موضوع دوم، جشن یک‌سال رهایی خانم صفورا است. این تولد را ابتدا به جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان، همچنین به خانم مونا، خانم مریم و تمام راهنمایان عزیز تبریک عرض می‌کنم. حس بسیار خوبی دارم و خدا را بابت رهایی و درمان یک انسان، سپاسگزارم. همچنین از خانم مونا عزیز تشکر می‌کنم.

خانم صفورا، شخصی آرام، منظم و همواره حاضر در جلسات بودند. مرتب سی‌دی می‌نوشتند و اتفاقات مختلفی در سفرشان افتاد که یقیناً موجب رشدشان شد. حتی در بخشی از سفر با مشکل جسمی روبه‌رو شدند، اما دوباره مسیر را ادامه دادند. جالب است که معمولاً مشکلات درونی مانند کینه، نفرت و نبخشیدن، در اواخر سفر خود را نشان می‌دهند، بنابراین بهتر است از ابتدا روی این موضوعات کار کنیم.

ایشان رهایی OT و ویلیام را هم‌زمان دریافت کردند. به خانم آوین عزیز نیز تبریک می‌گویم. خانم صفورا حال بسیار خوبی دارند، در حال خدمت هستند، در لژیون سردار شرکت دارند و ان‌شاءالله امسال به مقام دنوری خواهند رسید. امیدوارم روزبه‌روز موفق‌تر باشند و در زندگی به بهترین جایگاه‌ها برسند.

پیام تولد یک‌سال رهایی مسافر صفورا:

در خود این توان را یافته‌ای؛ با عقل جلو بروید و بندها را بدرید و حق را جاری کنید. هرقدر کوچک، باعث احیای دوباره می‌شود.

اعلام سفر مسافر صفورا:

نام راهنما: مسافر آسیه_ آنتی‌ایکس مصرفی: تریاک_ روش درمان: DST_ داروی درمان: شربت OT_ مدت سفر: ۱۸ ماه_ مدت رهایی: یک‌سال و ۲۰ روز

خواسته‌های مسافر صفورا:

۱. آرزو دارم هیچ پدر و مادری به‌خاطر فرزندش رنج نکشد.
۲. امیدوارم سایهٔ آقای مهندس همیشه بالای سر ما باشد.

صحبت‌های مسافر صفورا:

سلام دوستان، صفورا هستم یک مسافر.

ابتدا از آقای مهندس، بزرگ‌مرد قرنی که در آن زندگی می‌کنم، تشکر می‌کنم؛ واقعاً باعث سعادت و خوشبختی من هستند. همچنین از ایجنت محترم، مرزبانان گرامی و راهنمای خوبم که همیشه دلسوزانه در کنارم بودند، سپاسگزارم و امیدوارم رهجوی لایقی باشم. از خانم آوین، راهنمای ویلیام، و از خانم آزاده عزیز نیز تشکر می‌کنم.

امیدوارم حس خوبم به ایشان منتقل شود. از تک‌تک شما، از هم‌لژیونی‌ها و دوستانم تشکر می‌کنم؛ خوشحالم که شما را کنارم دارم. روز اول با خشم زیادی وارد کنگره شدم. ساعت آخر به شعبه رسیدم. برای بچه‌های تازه‌وارد می‌گویم: شاید سختی راه یا ترس از قضاوت باشد؛ من واقعاً دغدغهٔ این مسئله را داشتم، چون در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که هیچ‌گاه با اعتیاد مواجه نبوده‌اند و هنوز هم نمی‌دانند. آن زمان می‌گفتم به دانشگاه می‌روم؛ اما حالا با افتخار می‌گویم یک مسافر هستم.

سفرم شیرین بود؛ هرچند سخت و پرفراز و نشیب، اما به دلم نشست. از خانم آسیه عزیز تشکر می‌کنم که همراه خوبی برایم بودند؛ مهربان و دلسوز، از همان ابتدای ورود حس خوبی از ایشان گرفتم و ایشان را انتخاب کردم. من ناخواسته وارد اعتیاد شدم و خانم آسیه آغوشی باز برای دردهایم بودند. از ایشان طلب بخشش دارم.

در طول سفر با دردهای زیادی مواجه شدم. کیست داشتم؛ پزشک گفت باید جراحی کنم، اما به لطف خدا و کنگره و انجام سفر DST، این مشکل برطرف شد. دیگر اثری از کیست و بیماری‌های گوارشی نبود. وقتی سونوگرافی دادم، پزشکم متعجب شد که چطور درمان شده‌ام. اکنون حال بسیار خوبی دارم و افتخار می‌کنم که در این مکان مقدس حضور دارم.

از کودکی، همیشه مردی به خوابم می‌آمد و دستم را می‌گرفت. ابتدا فکر می‌کردم پدربزرگم است. بزرگ‌تر که شدم، گفتم این مرد کیست؟ چهره‌اش را هرگز ندیدم. همیشه می‌پرسیدم: «با من چه‌کار دارد؟» تا زمانی که درگیر اعتیاد شدم و برای رهایی به تهران رفتم و آقای مهندس را دیدم، گفتم شاید ایشان باشند
بعدها یقین پیدا کردم که خودشان بودند. می‌خواهم بگویم: بودن به‌موقع و به‌جا، اهمیت دارد؛ باید لیاقت داشته باشیم تا اذن ورود به کنگره برایمان صادر شود.

خدا را شکر می‌کنم که ماندم و سفر کردم، تا برای رهایی از نیکوتین و DST آماده شوم و ان‌شاءالله رهجوی لایقی باشم و لیاقت نشستن روی این صندلی را داشته باشم و قدردان زحمات خادمان کنگره باشم.

از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، متشکرم.

تایپ: مسافر مریم، لژیون ۹
ویرایش: مسافر مینا
عکس: مسافر مهری، مرزبان خبری نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .