همسفر فریده
اولینبار واژه کنگره۶۰ را از مسافرم شنیدم؛ چیزیکه در این مکان برای من بسیار عجیب بود، اینکه چهطور افراد بدون دریافت حقوق و دستمزدی، از کار و وقت خود میزنند تا به کنگره خدمت کنند.
با ورودم به کنگره چیزیکه من را محو خودش کرد، تابلوها و نوشتارهای روی دیوار بودند که آغاز صفحه نو و فصل جدیدی در زندگی بود.
با تمام خستگی و گرفتاریهایی که در زندگیام وجود دارد؛ ولی باز برای حضور در کنگره، هیجان عجیبی دارم که خستگی دیگر برایم معنا ندارد.
هرگاه احساس ناتوانی و ناامیدی داشته باشم، شروع به نوشتن سیدی میکنم؛ با این کار، آرامش عجیبی بهسراغ من میآید، امیدوارم بتوانم فرصت خدمت سالم در کنگره را داشته باشم.
کنگره۶۰، برای من فقط یک مکان نیست، بلکه پناهگاه است؛ پناهگاهی که تاریکیام را به نور پیوند زد. در اینجا فراگرفتم که سقوط، پایان راه نیست؛ بلکه میتواند آغاز پرواز باشد. کنگره دستهایی دارد که بدون قضاوت، دستم را میگیرند و یادم میدهند، انسانبودن یعنی امیدبخشیدن.
در این مکان، اشک و لبخند، رنج و آرامش و شکست و پیروزی همه در کنار هم معنا پیدا میکنند؛ همانند خانهای که هربار واردش میشوم، قلبم آرامتر میتپد و نفسم عمیقتر میشود.
همسفر مهری
«اُدعونی اَستَجِب لَکُم: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»
در اوج ناامیدی، نگرانیها، خستگیها و تلاشهای بینتیجه، اذن ورود من و مسافرم به کنگره داده شد. زمانیکه وارد کنگره شدم، همهچیز برایم عجیب بود؛ اما نیرویی ندا میداد: تنها مکانی که میتواند روزنه امید به تو ببخشد، راهنمایی و هدایت کند، کنگره۶۰ میباشد.
راههای بسیاری را جهت درمان مسافرم تجربه کرده بودم، اما هیچ نتیجهای در برنداشت و با بنبست روبهرو میشدم، با ورودم به این مکان مقدس، احساس وصفناپذیری در وجودم ریشه دوانید؛ افرادی که در این مکان حضور دارند، همدرد خودم هستند که به امید رهایی خود و مسافرشان به این مکان مقدس آمدهاند.
روز اول با راهنمای تازهواردین، همسفر معصومه آشنا شدم؛ او با تشریح اهداف کنگره، دریچهای جدید توأم با امید برای من باز نمود، با رفتن به لژیون و آموزشهایی که از راهنما همسفر ریحانه فراگرفتم، دنیا رنگ دیگری به خود گرفت و متوجه شدم، با حرکت راه نمایان میشود.
راهنمایم همسفر ریحانه! در کنگره به من درس تلاش، حرکت، سفر بهسوی بینهایت، عشق، صبوری و ... را آموزش میدهید؛ هر روز که میگذرد دنیای تازهای از معرفت و آگاهی بر روی خواستههایم گشوده میشود؛ مسلماً در این مسیر، رمز و راز حقیقت بهمرور زمان برای من نمایان میگردد.
قبل از ورودم به این مکان مقدس، قادر نبودم مسائلی که امروز در کنگره آموزش میبینم را به تنهایی دریافت نمایم. راهنمایم شما برای من، همانند خواهری دلسوز و مخلص هستید که به ناگفتههای طول زندگیام گوش فراداده و با درایت خود، چگونه آموزشدیدن و تجربهکردن را برایم روشن نمودهاید.
درپایان از تلاشهای بیوقفه آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که با صبر و استقامت خود این مکان مقدس را بنا نمودهاند و روزنهای از نور و امید را در دل مسافران و همسفران کنگره۶۰، روشن نمودهاند، کمال تشکر را دارم.
ویرایش: رابط خبری راهنما همسفر ریحانه (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
71