زمانی که سیدی وادی هفتم را گوش کردم، اولین چیزی که در ذهن من شکل گرفت، این بود که حقیقت در یافتن راه و برداشت ما از آن نهفته است. این جمله برای من بسیار عمیق بود؛ زیرا همیشه به دنبال حقیقت بودم، اما کمتر به خود مسیر توجه کرده بودم. آقای مهندس میفرمایند: «اگر راه را بهدرستی انتخاب کنیم، حتماً به مقصد خواهیم رسید، حتی اگر بهآرامی حرکت کنیم.» این نکته برای من آرامشبخش بود؛ زیرا یاد گرفتم که سرعت مهم نیست، بلکه مسیر اهمیت دارد. در گذشته بارها تجربه کردهام، راه اشتباه را انتخاب نمودم و هرچه بیشتر تلاش کردهام، خستهتر و ناامیدتر شدهام. این وادی به من نشان داد که مشکل در نداشتن تلاش نبود؛ بلکه در نداشتن مسیر درست بود. آقای مهندس مثالی میزنند، اگر کسی بخواهد به شمال برود؛ اما جاده جنوب را انتخاب کند، هرگز به مقصد نخواهد رسید. این مثال ساده اما بسیار روشن بود و به من کمک کرد، تا زندگی خود را مرور کنم. در بسیاری از مسائل زندگی، دقیقاً همین اشتباه را مرتکب شده بودم. میخواستم نتیجه خوبی بگیرم؛ اما راه و روش اشتباه را انتخاب میکردم. پس از شنیدن سیدی، دریافتم که ابتدا باید راه را بهدرستی انتخاب کنم، سپس تلاشهای من نتیجه خواهد داد.
نکته دیگری که در وادی هفتم برای من جالب بود، اهمیت برداشتهای متفاوت انسانها است. آقای مهندس میفرمایند: «ممکن است دو نفر یک مسیر را بپیمایند؛ اما برداشت آنها کاملاً متفاوت باشد.» این سخن باعث شد که به خود نگاه و توجه بیشتری داشته باشم. گاهی در جلسات کنگره۶۰ کنار دیگران نشستهام؛ اما برداشت و درک من با دیگران تفاوت داشته است. این نشان میدهد که حقیقت، درککردنی است و نه فقط گفتنی. یکی دیگر از نکاتی که در سیدی شنیدم، ارزش داشتن راهنما و تجربه دیگران بود. آقای مهندس توضیح دادند: «اگر کسی راه را بلد نباشد، ممکن است سالها سرگردان بماند و به مقصد نرسد.» این نکته مرا به یاد سفر خودم انداخت. اگر راهنمایم نبود، شاید هنوز در تاریکی و سرگردانی میماندم. این وادی به من آموخت که هیچگاه از طلب کمک خجالت نکشم.
حقیقت یک مقصد نیست که ناگهان به آن برسم؛ بلکه حقیقت در طول مسیر خود را نشان میدهد. هر قدمی که بردارم، بخشی از حقیقت را درک میکنم. این نگاه باعث شد، آرامتر زندگی کنم و دیگر عجلهای ندارم که همه مطالب را بیاموزم؛ بلکه با صبر و استمرار، کمکم حقیقت برای من روشنتر خواهد شد. آقای مهندس در سیدی میفرمایند: «درک حقیقت به ظرفیت انسان بستگی دارد.» این نکته برای من بسیار مهم بود؛ زیرا متوجه شدم اگر چیزی را نمیفهمم، ممکن است بهدلیل همین ظرفیت باشد. این وادی امید بزرگی به من داد و یادآوری کرد که هرگز از مسیرهای سخت نترسم؛ زیرا گاهی سختیها بخشی از مسیر هستند و در همین چالشها است، که برداشتهای عمیقتری شکل میگیرد. همچنین به من آموخت که خداوند همیشه در این مسیر همراه من است و او بهترین راهنماست. اگر از او کمک بخواهم، حتماً راه درست را نشان میدهد. پس از شنیدن سیدی، سعی کردم در زندگی روزمره خود از این آموزشها بهره بیشتری ببرم. بهطور مثال وقتی دچار مشکل میشوم، قبل از ناامیدی از خود میپرسم، آیا راهی که میروم درست است؟ این سؤال ساده، در بسیاری مواقع جلوی اشتباهات بزرگ را گرفته است و این را مدیون درک وادی هفتم هستم.
بهطورکلی، برداشت من از این وادی این است، که حقیقت یک کشف تدریجی است و هرکس بهاندازه تلاش و برداشت خود آن را درک میکند. این نگرش باعث شد، کمتر دیگران را قضاوت کنم؛ زیرا ممکن است من به مطلبی آگاه باشم که دیگران هنوز به آن نرسیدهاند. در پایان میتوانم بگویم که وادی هفتم برای من مانند یک نقشه است، نقشهای که به من نشان میدهد چگونه راه را پیدا کنم و چهطور در هر قدم برداشت درستی داشته باشم. امروز باور دارم که اگر در راه درست حرکت کنم، برداشتهای من روزبهروز عمیقتر خواهند شد.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
61