English Version
This Site Is Available In English

هدف نهایی وادی هفتم، رسیدن به صلح و آرامش

هدف نهایی وادی هفتم، رسیدن به صلح و آرامش

دومین جلسه از دوره چهل و ششم کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران، با استادی راهنمای محترم مهدی، نگهبانی مسافر عباس، دبیری مسافر رسول با دستور جلسه " وادی هفتم و تاثیر آن روی من " شنبه 15 شهریور۱۴۰۴ساعت ۱۶:۳۰ آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.

بنا به فرموده جناب مهندس دستور جلسات را باید با سر تیتر وادی بیان کرد.

در وادی هفتم می فرماید:  رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه ودیگر آنچه برداشت می نماییم، کنگره  راه و مسیر درست را به ما نشان می دهد  و همین طور که امروز شاهد هستیم با تولد این دو عزیز بعد از یک سال دوری از هر گونه مواد مخدر و دخانیات سندی است بر درست بودن این مسیر.

یافتن راه هم در سفر دوم ادامه خواهد داشت اول از اینکه مسافر باید بیشتر بر خویش
خویشتن خودش توجه کند و نقطه تحمل خودش را بالا تر ببرد،  در یکی از نوشتار های جناب مهندس می خواندم  که اگر نقطه تحمل را از انسان بگیرند، مدت زیادی نمی کشد که انسان تمام هستی را نابود خواهد کرد، من در این مورد واقعا فکر کردم وبه عمق این کلام گوهر بار رسیدم.

نقطه تحمل را همه ما تجربه کرده ایم ، همسفران ما در اوج تاریکی مسافر قطعا خیلی بیشتر تجربه کرده اند  ارتباط این موضوع با دستور جلسه ما این است،  که ما یاد گرفته ایم و به  رمز و راز کشف حقیقت دست یافته ایم، آن حقیقت چه هست؟  در هدف نهایی من،  به صلح و آرامش برسم قطعا آن مسیر درست است،  داشتن یک معلم راستین، یک مسیر درست و جایگاه درست داشتن باعث شده  که این راه برای من گشوده شود، در خیلی از انجی یوهای دیگر اعتقاد دارند که یک روز مواد مخدر مصرف نکنید؛ اما  هر کار دیگری می خواهید انجام دهید.

  اما ما اینگونه تفکر نمی کنیم  اصل و پایه در کنگره رسیدن به آگاهی و دانایی است ، اگر این  امر محقق نشود  قدرت تفکر و تعقل  به راه نخواهد افتاد و تغییر جایگاهی هم وجود نخواهد داشت.

اعلام سفر مسافر : داوود 

آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی روش درمان دی اس تی  داروی درمان او تی  مدت 11ماه و 5 روز با استادی آقای مهدی حیدری سفر کردم مدت رهایی 13ماه و 12 روز

 

اعلام سفر : مسافر ارسلان

آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه روش درمان دی اس تی داروی درمان او تی مدت 10 ماه و 10روز  با راهنمایی آقای مهدی حیدری سفر کردم مدت رهایی 1 سال و یک ماه

 

 

آرزوی مسافر : داوود 

چه آرزویی بهتر از این که در کنگره ماندگار باشم

 

آرزوی مسافر : ارسلان

آرزو دارم جناب مهندس برنده جایزه نوبل شود و کنگره جهانی گردد

سخنان مسفر داوود :

خداوند را هزاران مرتبه شکر می‌کنم.
من ابتدا خواستم از آقای وحید تشکر کنم ، که این مکان مقدس را در اختیار ما گذاشت .من مدیون ایشان هستم . از گروه مرزبانی ، از ایجنت محترم ، از نگهبان تشکر می‌کنم .از جناب مهندس ممنون و سپاس‌گزارم ، که این بستر را برای ما فراهم کردند. از استاد عزیزم تشکر می‌کنم که همیشه حمایتم کرده .

من سفر خیلی سختی داشتم . مشکلات مالی، مشکلات خانوادگی بیش‌ازحد به من فشار می‌آورد. طوری شده بود که من مدتی  مجبور شده بودم داخل ماشین سی دی بنویسم ، حتی تصادف کردم و ماشینم هم از دست دادم .
هر کس دیگری بود می‌گفت : این هم از شانس ما ، آمدیم  راه راست را برویم ماشینم را هم از دست دادم .چیزی که در مسیر به من خیلی کمک کرد ، راهنمایی‌های استاد عزیزم بود که به من گفت به  لژیون سرداربرو. لژیون سردار زندگی مرا زیرورو کرد. لژیون سردار چیزهایی را سر راه من قرارداد ، که هنوز که هنوزِ در فکر من نمی‌گنجد .
بازهم خدا را شکر می‌کنم  و از استاد عزیزم تشکر می‌کنم .که با تمام حال خرابی‌های من باز کمکم کردو با من ساخت.

سخنان مسافر ارسلان :
سلام دوستان ارسلان هستم یک مسافر، خدای خودم را واقعاً سپاس‌گزارم که در این جایگاه قرار گرفتم .
از استادم واقعاً تشکر می‌کنم، از جناب آقای مهندس ، از خانواده کنگره 60 تشکر می‌کنم ، دوستان من هم مثل خیلی‌ها روز اول که آمدم کنگره حال خرابی داشتم ، در ورودی پارکینگ دیدم یه نفر ایستاده که آقا داوود بودن ، پرسیدم آقا کنگره کجاست ، گفت بیا داخل همین‌جاست جای خوبی آمده ای ، از ماشین پیاده شدم استاد عزیزم رو دیدم .
منظورم این‌ هست که اتفاق‌هایی افتاد که من در کنگره ماندگار شدم .
سعی کردم یک رهجوی خوبی برای استاد عزیزم باشم . تشکر و قدردانی  می‌کنم از ایشان ، استاد فقط زندگی را به من برنگرداند بلکه زندگی را به خانواده هم نیز برگرداند هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که در حال رانندگی بودم ، استادم زنگ زد ،کناری ایستادم  و جواب دادم گفتم استاد بله ، ایشان گفتند: من یک خواسته ازشما دارم، پیش خودم گفتم حتی جانم را هم میدهم ، هر چی بخواهد میدهم، گفتم استاد من سراپا گوشم  بفرمایید: گفت با خانواده و همسفرت خوب باش.

خیلی خیلی خوشحالم چون سعی کردم به حرف استادم گوش کنم و جوری رفتار کنم که همسفرم بگوید ، این کنگره کجاست که تومیروی .
خدا رو شکر می‌کنم الآن هم در این مکان مقدس به همسفرم قول میدهم که در ادامه، یک زندگی برایش بسازم که جبران گذشته‌ها باشد. بازهم از شما عزیزان و استاد عزیزم تشکر میکنم

تایپ تنظیم و ارسال: مسافر محسن و مسافر احمد 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .