English Version
This Site Is Available In English

همه ما در پیدا کردن مسیر مشترک هستیم

همه ما در پیدا کردن مسیر مشترک هستیم

دهمین جلسه از دوره سی‌ام کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی حسنانی، با استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر سجاد با دستور جلسه "وادی هفتم و تأثیر آن روی من" و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر امیرحسین در روز شنبه 15 مرداد ماه 1404، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم تولد امیر حسین بهانه‌ای شد که بار دیگر در خدمت شما عزیزان هستم.

همان‌گونه که می‌دانید وادی‌ها قوانین بازی زندگی هستند یا به قول استاد امین مسیری است روی دره‌های وحشتناک و مخوف که در مسیر تکاملی ما کشیده شده تا بتوانیم آن را طی کنیم؛ در وادی هفتم دو پارامتر خیلی مهم، یکی مسیر درست و دیگری آن چیزی که از آن مسیر برداشت می‌شود مطرح شده، به عنوان مثال در بحث تغذیه سالم با این همه متخصص تغذیه دانشگاه‌های معتبر هیچکس نتوانسته راهی پیدا کند که یک شخص دارای اضافه وزن با راندمان بالا به وزن متعادل خودش برسد؛ در بحث درمان بیماری‌های لاعلاج و سایکوسوماتیک که کنگره در خصوص آن مقالات بین‌المللی ارائه کرده هیچ‌کدام از متخصصین نتوانسته‌اند راهی برای درمان آنها ارائه کنند؛ آقای مهندس در اختتامیه پنل اخیر زمانی که شعر حافظ را خواندند فرمودند اگر انسان بخواهد طرح نو بوجود آورد باید سقف فلک را بشکافد.

ما انسان‌های بسیار خوشبختی هستیم که امروز در کنگره حضور داریم زیرا می‌توانیم اعتیادمان، سیگار، اضافه وزن‌ و مشکلات خانوادگی‌مان را حل کنیم، تک‌تک فتوحاتی که در کنگره به من داده شده صرفاً به این دلیل به دیگری داده نشده که او هنوز راه را پیدا نکرده است، این نیز به دلیل کوتاهی من است، یعنی اگر من بیشتر خدمت کنم و قدر راهی را که پیدا کرده‌ام بیشتر بدانم، دیگران نیز می‌توانند به درمان برسند، چه بسا اگر آنها این راه را پیدا کنند عملکردشان خیلی بهتر از من باشد.

در CD مست استاد می‌گویند پیدا کردن این راهی که شما یافتید اگر در زبان و عمل آسان بود پیدا می‌شد، از روز ازل تا سال 1376 که آقای مهندس آن را پیدا کردند بالاخره یکی پیدا می‌کرد، در همین وادی هفتم گفته شده چقدر انسان‌ها جانشان را از دست دادند، سرخورده شدند، امیدشان نا امید شد، چه خانواده‌هایی از هم پاشیده شد تا این راه پیدا شود، آنجا مثلث سه‌گانه مطرح می‌شود، بعد از آن می‌گوید یکی یافتن راه و دوم انجام آن به طریقی که در حال انجام شدن است و سوم تدوین و آموزش این مسیر به زبان ساده، ببینید چقدر لطف خدا شامل حال ما شده که راه درست را دودستی تقدیم‌مان کردند و تمام آموزش‌های عجیب و غریب به زبان ساده به ما داده شده و توسط آقای مهندس و راهنما و اساتید و استاد امین همه چیز برای ما محیا شده، حال به ما می‌گویند تو باید از این راه برداشت نمایی.

در CD پرده استاد به مهندس می‌گوید "شما داستان کلید قفل بسته‌ای هستید که دیر باز شده"، چه انسان‌هایی که  قرن‌ها منتظر بوده‌اند و هستند، یعنی ما قرن‌ها منتظر بودیم راه توسط آقای مهندس باز شود و چه انسان‌ها که قرن‌هاست منتظرند، وقتی منِ حامد بعد از پیدا کردن راه، بتوانم خدمت کنم تا آنها نیز راه را پیدا نمایند، داستان بسیار فراتر از این حرفها می‌باشد، در CD احساسات گفته می‌شود "قدم‌ها را باید سریع برداری و کارها را باید کامل انجام دهی"، آقای مهندس می‌گوید اگر می‌خواهی اضافه وزنت درست شود، باید هر روز سالاد بخوری و هر روز پیاده روی کنی، باید آن کارها را با قدرت انجام دهید.

پیام تولد امیرحسین یکی از مکتوب‌های کنگره است، عقاب‌ سفید می‌گوید "خداوند به کسی فرصت جبران می‌دهد که دست از کارهای اشتباه بردارد"، شاید بگویید این که خیلی ساده است، ولی علت اینکه این پیام را گذاشتم این است که همه ما در پیدا کردن مسیر مشترک هستیم، امیرحسین هم همین‌طور بود و قرار بود از آن برداشت کند و به درمان برسد، ولی در یک مقطعی یادش می‌رفت که دست از کارهای اشتباه بردارد، از یک جایی به بعد دست از کار اشتباه برداشت و تغییر کرد و به سمت خوبی‌ها حرکت کرد؛ در ادامه پیام می‌گوید "شاید مرگ کسی به تعویق می‌افتد تا فرصت خدمت داشته باشد"، چطور می‌شود که من انتظار دارم یک بیمارستان، کارخانه یا مرکز تعویض پلاک خودرو حساب و کتاب و نظم داشته باشد، ولی سیستم خداوند بدون حساب و کتاب باشد و به هرکسی به راحتی فرصت جبران دوباره بدهد! بنابراین به کسی فرصت جبران دوباره داده می‌‍‌‌‌‌‌شود که دست از اشتباه بردارد.

خوشحالم که امیرحسین و همسفرش با حرکت کردن در مسیر درست و تکمیل کردن 40 CD و 30 CD به رهایی رسیدند، و این بودن و ماندن فقط تا زمانی اتفاق می‌افتد که من کارهای اشتباهم کم بشود و به سمت خوبی‌ها حرکت کنم و در حال خدمت کردن باشم، خیلی خوشحالم که به صحبت‌های من توجه کردید.

سخنان مسافر امیرحسین:
از آقا حامد راهنمای عزیرم کمال تشکر را دارم که من را تحمل کردند زیرا من در اوایل سفر هم مواد مصرف می‌کردم و هم در کنگره حضور پیدا می‌کردم اما با صبوری آقا حامد متوجه شدم که بالاخره باید مصرف موادم را کنار بگذارم تا درمان شوم، همسفرم را هم خیلی اذیت کردم، چه روزها و شب‌هایی بود که برایم گریه می‌کرد و می‌گفت لااقل برو کنگره نامه‌ات را بگیر! اما غرورم اجازه نمی‌داد که سفرم را ادامه دهم و در کنگره حضور پیدا کنم، در ادامه سفر به یک بیماری خاص مبتلا شدم و باید به صورت اورژانسی عمل می‌کردم، با راهنمایی آقا حامد و آقای مهندس به اتاق عمل نرفتم و در ادامه با سفر، آن بیماری هم درمان شد، خدا را شکر می‌کنم که زنده ماندم و این روز را دیدم، این درمان را به همسفرم مدیون هستم و از ایشان و راهنمای همسفرم هم تشکر می‌کنم.

سخنان راهنمای محترم، همسفر خانم سمیه:
خدا را برای حضورم در کنگره شکر می‌کنم و امیدوارم که بتوانم از این فرصت استفاده کنم، این رهایی را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و آقا حامد و آقا امیرحسین و خانم نفیسه تبریک عرض می‌کنم، من وقتی می‌توانم خودم را همسفر بدانم که پا به پای مسافرم در کنگره حرکت کنم، یک وقت مسافر خوب سفر می‌کند که هیچ ولی در زمانی که خوب سفر نمی‌کند شاخصه صبوری همسفر اینجا خودش را نشان می‌دهد، صبوری همراه با تلاش و آگاهی و آن باوری که بدست می‌آورد، خانم نفیسه و مسافرشان سفر پر پیچ و خمی را داشتند ولی راه را پیدا کرده بودند و فهمیده بودند که در کجا قدم گذاشته‌اند، خانم نفیسه با چشم گریان می‌آمدند و در سر یک دوراهی بودند از یک طرف علم پزشکی می‌گفت باید همسرش عمل جراحی کند از یک طرف راهنمای مسافرشان تشخیص به ماندن در کنگره و درمان با داروی OT داده بودند، ولی به آن باور رسیده بودند و با آموزش‌هایی که گرفتند ادامه دادند و نتیجه‌اش که جشن امروز است را می‌بینند که نه از آن بیماری مرموز خبری هست و نه اعتیاد؛ از آقا حامد هم که با تشخیص درست و روش درمان D.S.T باعث رهایی و درمان ایشان شدند ممنونم؛ مجدداً این تولد را به خانم نفیسه و مسافرشان و همه اعضای کنگره تبریک می‌گویم و امیدوارم در ادامه شال راهنمایی را روی دوش آنها ببینم.

سخنان همسفر خانم نفیسه:
خیلی خوشحالم که اینجا هستم، حس خوبی دارد، امیدوارم همه سفر اولی‌ها این جشن را تجربه کنند و از همه عزیزانی که مشارکت کردند تشکر می‌کنم، من خیلی از اتفاقات تلخی که در طول مدت مصرف کننده بودن امیرحسین برایم رخ داده بود را فراموش کرده بودم، علتش هم راهنمایی راهنمای عزیزم بود که گفتند تو صبور هستی ولی این صبوری به درد نمی‌خورد زیرا در حال حمل کردن کوله باری از اتفاقات بد و تحمل کردن هستی، در این مدت خیلی روی خودم کار کردم و واقعاً خوشحال هستم که الآن یادم نمی‌آید چه اتفاقات تلخی را سپری کرده‌ام؛ خانواده همسرم خیلی من را دوست داشتند یادم هست که یک روز به من گفتند تو امانت هستی و اگر بلایی سرت بیاید نمی‌توانیم جوابگو باشیم و از من درخواست کردند که وسایلم را جمع کنم و به خانه پدر و مادرم بروم، دقیقاً در همان زمان بود که راهنمایم به من امیدواری داد و گفت به چه نحو صبوری کنم، واقعاً دست ایشان و آقا حامد را می‌بوسم، از آقای مهندس خیلی ممنونم و دست ایشان را هم می‌بوسم، از پسرم هم ممنونم که خیلی آقا شده است.

سخنان همسفر سامیار:
سلام دوستان، سامیار هستم یک همسفر، از آقای مهندس و خانواده محترمشان و خانم سمیه و آقا حامد بابت رهایی پدرم ممنونم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .