جلسه هفتم از دور نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی قشم با استادی مسافر ابوذر ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه ( از فرمانبرداری تا فرماندهی ) پنجشنبه سیزدهم شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار کرد .
.jpg)

خلاصه سخنان استاد ؛
سلام دوستان ابوذر هستم یک مسافر ؛ دستور جلسه این هفته « از فرمانبرداری تا فرماندهی » است . خداوند را شکر می کنم که توفیق حاصل شد تا در این جایگاه باشم خدمت کنم و آموزش ببینم ؛ راهنمای عزیزم در جلسات قبل فرمودند که این صورت جلسه حدود هیجده سال پیش در کنگره مطرح شده و با تکرار جلسات برداشت و درک تازه و متفاوتی از آن به دست آورده ام . من ابوذر هم با همین دید به این موضوع نگاه می کنم در آموزش های کنگره از فرمانبرداری تا فرماندهی صحبت شده ؛ به این معنا که باید فاصله ای را از مرحله فرمانبرداری طی کنم تا به فرمامدهی برسم . وقتی به خودم نگاه کردم دیدم که چرا هیچ کاری در زندگی ام با موفقیت همراه نبوده و حتی به پایان رساندن آن موضوع هم برایم اهمیت نداشته است . با جرأت می گویم قبل از ورودم به کنگره هیچ جایگاهی را نتوانسته بودم به خوبی کسب کنم و هیچ کاری را تمام و کمال به پایان نرسانده بودم. مثالی در این باره دارم: وقتی برای اولین بار وارد کنگره شدم راهنمای تازه واردین با من صحبت کردند و توضیح دادند چه کارهایی باید انجام دهم و مسیر از کجا شروع می شود و پایان چندین متن و تصویر نشان دادند و تأکید کردند که اگر می خواهم به رهایی و آزادی از بند مواد برسم و هیچ حسی نسبت به مصرف مواد نداشته باشم باید از الگوهای کنگره بهره ببرم ؛ الگوهایی بی نقص که مسیر را با موفقیت طی کرده و در حال خدمت هستند . این گفت گو باعث شد تصویر روشنی در ذهنم شکل بگیرد. از آن لحظه به بعد به خاطر دیدن این الگوها و تصاویر انتهای مسیر را تجسم کردم و با میل و انگیزه وارد این راه شدم و به خودم گفتم من هم می توانم موادم را کنار بگذارم و به رهایی برسم و این حال خوش و چهره ی با نشاط را تجربه کنم ، اولین کاری که شروع کردم نوشتن CD بود باور کنید لذتی که از تمام شدن جوهر خودکارم داشتم وصف ناپذیر بود و مدتی آن خودکار بی رنگ را همراه خود داشتم در حالی که چند ماه از سفرم گذشته بود به دوستان نزدیکم هم می گفتم که برای اولین بار یک خودکار را تا آخر مصرف کرده ام! این لذت را بعد از اتمام سفر که به صورت تدریجی و با فرمانبرداری حاصل شد دوباره تجربه کردم . اگر در کنگره فرمانبردار نبودم و کاملاً به حرف و فرمان های راهنمایم عمل نمی کردم امروز در این جایگاه نبودم . یا اینکه در طول سفرم مراسم عروسی یکی از بهترین و نزدیک ترین دوستانم بود. طبق وظیفه به راهنمایم اطلاع دادم که می خواهم در این مراسم شرکت کنم، اما راهنمای من موافقت نکرد و راه درست را به من نشان داد .
آقا رضا به من گفتند: «من مسیر راه را مشخص می کنم هر چند در طول مسیر مشکلاتی هست، اما رفتن در آن راه به عهده خود رهجو است.» در کنگره آموزش دیدم که در طول سفر اولویت اول، سفر کردن مسافر است و بقیه کارها در اولویت بعدی قرار دارند. این گوش به فرمان بودن و فرمانبرداری باعث شد من به رهایی ، آزادی و سربلندی برسم و این حال خوش را تجربه کنم.
ویرایش و تایپ : مسافر سجاد
بازنگری و ارسال : مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
9