همسفر تینا:
در وادی هفتم بخش دوم جناب مهندس درباره انسانهای کمخرد و با خرد صحبت میکنند،
من خودم فکر میکنم در بیشتر مواقع یک انسان کمخرد هستم چون خیلی زود تصمیمگیری میکنم و با خودم فکر میکنم بهترین تصمیم را گرفتم اما بدترین کار را کردم زمانیکه میخواستم انتخاب رشته کنم برای دبیرستان فقط برای اینکه صمیمیترین دوستم میخواست در رشته انسانی درس بخواند من هم بخاطر دوستم به رشته انسانی رفتم.
بدترین کاری که هر انسانی در حق خودش به نظر من میتواند انجام دهد همین است که سریع فکر کند و انجام دهد چون بدترین اتفاقهای زندگیش برایش اتفاق میافتد بدترین تصمیمات زندگیش گرفته میشود که باید برای آن بهای سنگین پرداخت کند بهایی که صحبت میکنم برای خودم مالی نبود جانی بود با یک تصمیم اشتباه خیلی چیزها عوض شد سیستم دفاعی بدنم و…
خیلی چیزها که من را از مسیری که باید در آن قرار میگرفتم عوض کرد فقط و فقط یک تصمیم اشتباه در دنیای ریاضیات واقعا یک عدد کمی اما در دنیا واقعی به نظرم خیلی بزرگ است آن فقط یک اشتباه بود و هزاران تاوان، از نظر من شاید عدالت نبود ولی ته عدالت بود تا درس بگیرم موقع انتخاباتم در زندگیم فکر کنم سریع تصمیم نگیریم تا مجبور نباشم از خودم و دیگران دائما معذرت خواهی کنم.
از خدا شاکرم که در کنگره هستم و هر روز این درسها برای من مرور میشود و میتوانم استفاده کنم و شاید تا حدی عملی کنم، واقعا باید از جناب مهندس دژاکام و همه دوستانم تشکر کنم که جایی برای ما قرار دادن که همه با هم در کنار هم با عشق هستیم عشقی که در کنگره است وصف شدنی نیست برای این عشق خدا را شاکرم.
همسفر مریم:
وادی هفتم رمز و راز کشف حقیقت را بیان میکند و میگوید در ابتدای امر، یافتن راه مهمترین مسئله است به طوری که آن را همانند پیدا کردن رمز میداند. این وادی به من آموزش داد وقتی در زندگی مسئله یا مشکلی بر سر راهم قرار گرفت، ابتدا باید راهی برایش پیدا کنم و بعد در آن مسیر حرکت کنم البته که چگونگی حرکت و حتی یافتن راه را باید به روش خردمندان انجام دهم؛ همان کسانی که ابتدا میاندیشند و بعد عمل میکنند. نگاه کردن به افرادی که قبل از من این مسیر را طی کردهاند، میتواند به من کمک کند تا بفهمم راه درست است یا اینکه من را به مسلخ میکشاند.
در بسیاری از مسائل رفتن به بیراهه به دلیل ندانستن راه است پس همین که راه را پیدا کنم نیمی از کار را انجام دادهام بعد از آن هر از گاهی در میانه راه قدری تأمل لازم است تا به خودم نهیبی بزنم که آیا درست حرکت میکنم؟ انتهای مسیر به سلامت و شادی ختم میشود یا خیر؟
این وادی به من آموزش داد که یک شبه نمیتوان ره صد ساله را پیمود و هر مقصدی مسیری دارد و بهترین مسیر کوتاهترین مسیر نیست بلکه صراط مستقیم است و با کار ضدارزشی نمیتوان به ارزشها رسید. مسئله دیگر این است که هر چیزی بهایی دارد و برای رسیدن به خواسته خود باید بهای آن را پرداخت کرد و قرار نیست چیزی را مجانی در اختیار من بگذارند. من اگر طالب چیزی هستم ابتدا باید راه رسیدن به آن را پیدا کنم بعد با حرکت درست در آن مسیر و پرداختن بهای آن سعی کنم با حال خوش به مقصد برسم تا در انتها قدر و ارزش چیزی را که به دست میآورم بدانم.
نويسندگان: همسفران لژیون پنجم
ویرایش و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
55