خیلی خوشحالم و خداوند را شاکر که پا در این مکان مقدس گذاشتم و برای تزکیه و پالایش روح و روانم تلاش میکنم. باید اعتراف کنم، قبل از اینکه وارد کنگره شوم، هیچ آگاهی و دانایی در رابطه با هیچ چیز نداشتم و از قضا دچار منیت هم بودم و به مسافرم میگفتم من کجا و اینجور جاها آمدن کجا!
در نهایت با پافشاری های مسافرم وقتی به کنگره آمدم، احساس کردم یک حال عجیبی به من دست داد. وقتی در جلسات مینشستم و این همه متحد بودن و نظم و یکپارچگی را میدیدم، بغض عجیبی در گلویم نشست و از طرفی ناراحت شدم که چرا زودتر نیامدم.
از طرفی هم خوشحال که خداوند مرا به طرف روشنایی ها هدایت کرد. الان هم که چند ماه از آمدنم ب کنگره میگذرد، خیلی از مسائل و مشکلاتم روبه حل شدن است. امیدوارم بتوانم مثمر ثمر باشم و با خدمت کردن در این مجموعه کمی از خوبی های کنگره را جبران کنم. به امید روزهای بهتر و اندیشه های پاکتر و رسیدن ب هدف هایم.
نویسنده: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر رقیه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر یلدا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون یکم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
141