English Version
This Site Is Available In English

مهم‌ترین بخش درمان، جهان‌بینی است

مهم‌ترین بخش درمان، جهان‌بینی است

یازدهمین جلسه از دور سیزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی بیرجند ویژه مسافران و همسفران، با دستور جلسه " از فرمانبرداری تا فرماندهی " با استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر جلیل در روز پنج شنبه مورخ 13 شهریور ماه 1404 رأس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر این اجازه به من داده شد تا در این جایگاه بنشینم و به شما خدمت کنم. دستور جلسه امروز شامل دو بخش است: یکی «از فرمانبرداری تا فرماندهی» و در ادامه "جشن تولد یک‌سال رهایی مسافر محترم، آقا محمدرضا"

چند روز پیش یکی از رفقا از من سؤالی پرسید. من بسیار مردد بودم که امروز این سؤال را برای صحبت انتخاب کنم یا خیر؛ اما امروز مجدداً در استخر سؤالی از من شد که مرا متقاعد کرد حتماً درباره این موضوع صحبت کنم. شاید در ابتدا بی‌ربط به دستور جلسه به نظر برسد، اما کاملاً مطابق دستور جلسه است.

چند روز پیش یکی از عزیزان پرسید: «من خیلی به درمان شک دارم.» سؤال بسیار واضحی است و جوابش هم مشخص؛ اما قبل از پایان سؤال، ادامه داد: آیا این روش درمان بر من هم جواب می‌دهد یا خیر؟

ابتدا به این سؤال پاسخ می‌دهم: برای آن‌که ببینیم «کی به درمان می‌رسیم»، باید بدانیم «اعتیاد چیست؟». در کنگره می‌گوییم اعتیاد یعنی «جایگزینی». جایگزینی در جسم، روان و جهان‌بینی. جسم معیوب با جسم سالم، روان به‌هم‌ریخته با روان سالم و جهان‌بینی غلط با جهان‌بینی درست جایگزین شده است. حال ما می‌خواهیم این جایگزین‌ها را دوباره اصلاح کنیم و به حالت طبیعی بازگردانیم.

ما برای رهایی خود به سه سفر نیاز داریم که دو سفر آن الزامی است. سفر اول از مصرف مواد تا قطع مصرف؛ سفر دوم از قطع مصرف تا رسیدن به خود. یعنی با قطع مصرف کار درمان پایان نیافته است، بلکه ادامه دارد.

در سفر اول با داروی OT و روش DST جسم را سالم می‌کنیم و روان را هم به تعادل می‌رسانیم. اما مهم‌ترین بخش درمان، جهان‌بینی است. اگر جهان‌بینی من جایگزین نشود، من درمان نشده‌ام. به همین دلیل تا وقتی چهل سی‌دی ننوشته باشیم، رهایی داده نمی‌شود. چرا؟ چون رفتن من به تاریکی‌ها به‌خاطر اعمال ضد ارزشی و تفکرات اشتباه بود. اگر در سفر دوم هنوز غیبت می‌کنم، قضاوت می‌کنم یا اخبار بی‌مورد منتقل می‌کنم، یعنی درمان نشده‌ام.

اخبار لازم، توسط مرزبانی در پیام‌ها اعلام می‌شود. پس آنچه به ما ارتباطی ندارد، نباید منتقل شود. حتی اگر خبری صحیح هم باشد، از کانال من نباید پخش شود. اگر یک نفر به‌خاطر همین شایعه حالش خراب شود و دوباره به مصرف برگردد، مسئولیت بزرگی بر عهده من است.

البته من دیگران را مقصر نمی‌دانم، مقصر اصلی خود من هستم که گوش به غیبت و شایعه می‌دهم. وظیفه من است که وقتی کسی شروع به شایعه کرد، یا به او بگویم علاقه‌ای به شنیدن ندارم، یا مکان را ترک کنم. این بی‌ادبی نیست، بلکه دفاع از انرژی خودم است. چرا باید اجازه دهم کسی با غیبت و شایعه، انرژی مرا بگیرد؟

بنابراین اگر جایگاه خدمتی داریم، باید در گفتار خود بیشتر دقت کنیم. یک سخن نابجا می‌تواند انسانی را دوباره به تاریکی‌ها بکشاند و خانواده‌ای را نابود کند. از اینکه به حرفهای من گوش کردید سپاسگذارم.

 

در ادامه جشن تولد مسافر محمد رضا به شرح زیر برگزار گردید:

سخنان راهنمای محترم مسافر حسین:

کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نموده اند هستند، همیشه مانند چشمه ای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند.

جایگاه راهنمای محترم خودم و محمدرضا خالی است. از صمیم قلب به ایشان تبریک می‌گویم و قدردان زحمات و آموزش‌های خالصانه‌شان هستم که در اعماق جان من، که در تاریکی‌ها بودم، نفوذ می‌کرد و نور را به من نشان می‌داد. مجدداً تبریک می‌گویم به کل نمایندگی بیرجند، بخش همسفران و بخش مسافران، به راهنماهای محترم، خدمتگزاران، ایجنت، مرزبانی، همسفران محترم و همسفران دیگری که در کنار محمدرضا حضور پررنگ داشتند و انرژی زیادی به محمدرضا منتقل می‌کردند.

در سفر اول، من در لژیون محمدرضا بودم؛ در سفر دوم پنج ماه با هم بودیم، سپس به لژیون ششم رفتیم و دوباره با هم در همان لژیون بودیم. یکی از صفات بارز محمدرضا، علاوه بر  فرمانبرداری، نداشتن منیت بود. به محض اینکه لژیون تشکیل دادم، بدون اینکه صحبتی شود، آمد و در لژیون من ادامه سفر دومش را گذراند.

محمدرضا خدمتگزار بسیار خوبی است. در نبود مسئول محترم نشریات، از زحمات او تشکر می‌کنم؛ او نشریات نمایندگی را فعال نگه داشته و نشریات ما در تهران خوش‌نام است. هیچ گونه اعتباری دریافت نمی‌کنند و همه زحمات را شخصاً انجام می‌دهند. از طرف همه شما و خودم از ایشان تشکر می‌کنم و امیدوارم همچنان فرمانبردار و خدمتگزار باقی بماند و جایگاه‌های بالاتر را که شایسته آن است، کسب کند.

سخنان مسافر محمدرضا:

آرزوی من این است که هرچه زودتر ساختمان نمایندگی بیرجند بنا گردد و همچنین بخش خانمهای مسافر در بیرجند هر چه زودتر راه اندازی گردد.

من نیز از زحمات راهنمایان خودم و همسفرم تشکر می کنم. تمام راهنمایان من هر کدام برایم الگویی مثال زدنی بودند. از جناب مهندس دژاکام نیز به خاطر بستری که فراهم نمودند کمال تشکر را دارم. در طول زندگی مشترک من با همسفرم تمام مشکلات و مسئولیت های زندگی بر عهده ایشان بود و پس از رهایی طعم واقعی زندگی را چشیدم و صمیمانه از همسفرانم که یاریگر من بودند قدردانی می کنم. تجربه زندگی من با همسفرم طی بیست و پنج سال تخریب و بیست و هفت سال زندگی مشترک، به من آموخت که با گذشته‌ها می‌توان ساخت و با آموزش‌های کنگره بخشش را تجربه کرد.

سخنان راهنمای همسفرِ محمدرضا:

همسفرِمحمدرضا، با صبر و محبت، در طول سفر اول و دوم، نقش خدمتگزاری برجسته‌ای داشته و اکنون در سایت نمایندگی، به عنوان نگهبان و هم خزانه‌دار است و این دو خدمت بزرگ را با موفقیت انجام می‌دهد. او با مدیریت صحیح، از چالش‌ها عبور کرده و همچنان در مسیر خود پابرجاست.

خاطرات جشن تولد خودم و مسافرم برایم تداعی شد. از تمام مشکلاتی که در این مسیر پیش آمد، با یادگیری و آموزش‌های کنگره عبور کردم و اکنون شکرگزارم که این مسیر را پیدا کرده‌ایم و می‌توانیم با تفکر و تلاش، زندگی خود و خانواده‌مان را بهتر کنیم. در طول مسیر، همسفرِمحمدرضا توانست با مهارت و صبر، از پس چالش‌ها برآید و خدمتگزار بسیار خوبی برای نمایندگی باشد. او با حضور و همراهی خود در سفر دوم، نشان داد که همواره می‌توان با نظم، تفکر و پشتکار، به اهداف والای کنگره دست یافت.

سخنان همسفرِ محمدرضا:

خاطرات و تجربیات من نشان می‌دهد که با وجود چالش‌ها و مشکلات، هرگز از مسیر منحرف نشدم و همواره تلاش کردم که در کنار مسافرم و خانواده‌ام، بهترین‌ها را تجربه کنم. مسافرم محمدرضا با صداقت، وفاداری و تلاش بی‌وقفه، باعث شد که زندگی ما مسیر بهتری پیدا کند و در کنار هم، روزهای شیرین و ارزشمندی را تجربه کنیم.

خاطرات شخصی شامل دوران عقد، بیماری والدین، ازدواج دختر، و تمام چالش‌های مالی و عاطفی که در طول سفر اول و دوم تجربه کردیم، بیانگر اهمیت بخشش، صبر و همراهی در مسیر زندگی و سفر کنگره است. محمدرضا، با تمام سختی‌ها و مسئولیت‌هایی که بر دوش داشت، نمونه‌ای از خدمتگزاری، صداقت و مسئولیت‌پذیری بود. او با صبر و حوصله، حتی در شرایطی که والدینش بیمار بودند، در کنار آن‌ها بود و بدون هیچ چشم‌داشتی خدمت می‌کرد.

تایپ: مسافر مهدی لژیون ششم

عکاس: مسافر علیرضا لژیون ششم

ویرایش و ارسال خبر: مسافر جواد لژیون سوم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .