شبهایی را به یاد دارم که از شدت افکار پریشان خوابم نمیبرد. آنقدر از آیندهای که هنوز نرسیده بود میترسیدم که زندگی کردن را از یاد برده بودم. اضطراب و نگرانی عادت هر روز زندگیام بود. تا قبل از کنگره گمان میکردم تمام ترسها، نگرانیها و اضطرابهایم بهخاطر اعتیاد مسافرم است؛ اما با آمدن به کنگره وقتی ذرهذره خودم را میشناسم تازه میفهمم گرههای درونیام چقدر زیادند و آنها بودند که هر روز مرا سرگردانتر از روز قبل و حالم را پریشانتر میکردند. من قدرت تشخیصم را از دست داده بودم؛ نمیدانستم چه کاری درست و چه کاری اشتباه است. جایی که لازم به سکوت بود حرف میزدم و جایی که باید حرکت میکردم ساکن میایستادم. این جهل من بود که با قدرت بر من میتاخت و من با اینکه خواسته نجات داشتم؛ اما بهواسطه انتخابهای اشتباهم هر روز حالم بدتر از روز قبل میشد.
همیشه ذهنم درگیر سوالهایی بود که هیچ جوابی برایشان پیدا نمیکردم؛ اگر هم جوابی بود باز به دنبالش سوالی میآمد که آن جواب را زیر سوال میبرد! میدانستم که همه سوالات جواب دارند و مشکل از من است که قادر به پیدا کردن پاسخ آنها نیستم. همیشه خواسته این را داشتم که جایی را پیدا کنم که پاسخ سوالاتم را بگیرم و خداوند کنگره۶۰ را سر راه من و مسافرم قرار داد. هر روز که از خواب بیدار میشوم خداوند را بابت وجود کنگره۶۰، آقای مهندس، راهنمایان محترم و انسانهای خدمتگزاری که با از خودگذشتگی درس محبت و عشق به من میدهند شکر میگویم. شاید روزی فکر میکردم اعتیاد فرصت شاد بودن را از من گرفته است؛ اما امروز در قلبم شادی وصفناشدنی را در مسیر سبز و سرشار از عشق کنگره۶۰ حس میکنم.
تجربه تاریکیها کلید ورود به روشنایی عظیمی بود که تا بهحال مانند آن را ندیدهام. من آرام شدن را در بیمشکل شدن میدیدم؛ اما اینجا یاد گرفتهام که میتوان با وجود همه مسائل کوچک و بزرگ زندگی، آرام بود، تفکر کرد، تلاش کرد، صبر کرد، توکل کرد و به نتیجه رسید. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت تمام زحمات و از خودگذشتگی که برای بهوجود آمدن و پایدار ماندن این مسیر زیبا که به حق صراط مستقیم است از صمیم قلب سپاسگزارم، از راهنمای مسافرم بابت تمام زحماتشان برای درمان مسافرم و حال خوبی که امروز دارند و راهنمایان عزیز خودم بابت اینکه درس محبت را با از خود گذشتن به من یاد میدهند و به من معجزه محبت را میآموزند با تمام وجودم سپاسگزارم. انشاءالله بتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره۶۰ باشم.
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
نویسنده و ارسال کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
123