کند از خدا هر که فرمانبری
بجوید ز خیل ملک برتری
به فرمانبرش داده فرماندهی
بدو داده جان گیری و جان دهی
فرمانبرداری تا فرماندهی؟ وقتی در افکارم عمیق میشوم تا روی واژههای فرمانبردار و فرمانده تمرکز کنم به معنای عمیق این دو کلمه میرسم؛ چقدر کلمه پیدا کردم که با فرمانبردار هممعنی میشوند مثل: تابع، حرفشنو، رام، مطیع و انسان مطیع چه کسی است؟ مطیع، کسی که مطیع امر و فرمانبر فرمانده یابزرگتر از خود باشد.
بیشتر که فکر میکنم متوجه میشوم پس از فرمانبرداری به فرماندهی میرسیم، در کنگره60 آموختم باید فرمانبردار باشم؛ اگر میخواهم سفر خوبی داشته باشم؛ باید گوش به فرمان راهنما باشم؛ چون راهنما کسی است که تجربه و آگاهی بیشتری دارد، زمانی که من توانستم به خوبی از راهنماییها و دستورات راهنما پیروی کنم و آنها را درک کنم، میتوانم به جایگاه فرماندهی برسم و خودم هم به دیگران آموزش بدهم.
در کنگره آموختم فرآیند فرمانبرداری تا فرماندهی یک فرآیند تکمیلی است، هرگاه فرمانبردار خوبی شدم به فرماندهی میرسم. فرماندهی حتی درون بدن انسان هم انجام میشود، وقتی میخواهم لیوان آب را بردارم به دستم فرمان میدهم و دستم اجرا میکند پس چطور میشود که این فرماندهی را از دست میدهیم؟ در اثر بیماری، همه ما میدانیم که اعتیاد یک بیماری است و بر اثر این بیماری فرد قادر نیست فرماندهی شهر وجودی خود را به دست بگیرد و دچار مشکلات زیادی میشود، مسافری که فرماندهی وجودش را از دست داده؛ باید خیلی روی خود کار کند تا بتواند به آن فرماندهی درست، در شهر وجودی خود برسد و این امکان وجود ندارد مگر در شرایطی که فرمانبردار خوبی باشد. با گرفتن آموزشها در کنگره و گوش به فرمان بودن حتماً این امر میسر میشود. از راهنما امر کردن و از من اطاعت کردن است، راهنما هر فرمانی داد من؛ باید فرمانبردای کنم.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امام قلی خان
- تعداد بازدید از این مطلب :
146