"به نام قدرت مطلق الله"

سلام دوستان امیرهستم مسافر
روزگاری در طول شبانه روز دو پاکت سیگار میکشیدم طوری که سیگار جزئی از زندگیام شده بود و با سیگار عشق بازی میکردم ادکلنهایم را با بوی سیگار تنظیم میکردم، بعد از 9 سال مصرف سیگار به خواست خداوند برای رهایی از مواد وارد کنگره 60 شعبه حسنانی شدم. سفر مواد رو که شروع کردم زمزمههای درمان سیگار را میشنیدم و پس از چند ماه از حضورم در کنگره و آشنایی من با جهانبینی و وادیها و مسیر آموزشی کنگره و دیدن الگوها (راهنمایان) تصمیم به درمان سیگار گرفتم.
کمک و یاری خداوند و صدالبته پشتوانۀ روش فاخر دیاستی و راهنمای خوبم و آموزشهای علمی تخصصی کنگره، با گذشت 10 ماه و چند روز از بند نیکوتین رها شدم، بله رها شدم، به معنای واقعی رهایی، درمان کامل، تعادل جسمی و روحی و ... خیلی چیزها مانند سلامتی نصیبم شد.
لحظهای ملکوتی است، آن وقت که بنیان کنگره با آن همه تجربه، منش، عزت و احترام، نشان ویلیام را به سینه تو نصب میکند تا به یادگار بماند، من در این سکانس مثل آتش زیر خاکستر شعلههایی از شعف و امید و آگاهی بودم.
هر پک دود، دیواری از من را فرو ریخته بود اما حالا قلبم، جسمم و ریههایم سالم و تمیز گشته.
روزی سیگار همدم تمام لحظهها و تنهاییام بود اما حالا همدم تمام وقتها همسرم، خانوادهام و پدر و مادرم است؛ اصلا با وجود کنگره تنهایی ندارم، قابی که آقای مهندس ساخته من بهتر از دیروزم.
شاید کمتر چنین باشد که وقتی از بند سیگار رها شدم 2 ماه بود سفر مجدد مواد را شروع کرده بودم، شکر خدا با تجربههای تلخ و شیرین، رویداد بدون شرح برایم ساخته میشود.
زندگی من دو بخش شده قبل از حضور در کنگره و بعد از حضور در کنگره .
در پایان تشکر و قدردانی میکنم از جناب مهندس دژاکام، از راهنمای مهربان دلسوز و بینظیرم بابت هدایتهایشان، از همسفرم که همه جوره برای من سنگ تمام گذاشت و در پایان از تمام رهجویان و خدمتگزاران کنگره 60 خصوصا شعبه حسنانی.
امیدوارم سفر مواد رو هم با موفقیت به پایان برسانم و خداوند توفیق خدمت در کنگره را برای همیشه نصیبم گرداند.

سلام دوستان حامد هستم یک مسافر
در طول سفر اولم بیشتر اوقات حال و روزم را مینوشتم و این یکی از اون نوشتههایم بود، الان که میخوانم برای خودم خیلی جالب است، تصمیم گرفتم با شما به اشتراک بگذارم.
ذهن این روزهایم مثل شلاقی به روحم میماند و من را دلسرد میکند که خسته شدی، وای اگر بلد نباشی! خداوندا یاریام ده تا بتوانم ادامه دهم، ۱۰ ماه از راه را آمدهام بسیار خسته هستم مشکلات شلاق میزند، خداوندا یاری ام ده تا بتوانم به پایان راه برسم.
امروز که این نوشتهها را میخوانم درک بیشتری از آن روزها میکنم و شیرینی رهایی را بیشتر میچشم، آن روز رهایی برای من واقعا رهایی جسمم از دست اهریمن بود و بعد رهایی تغییر حس و فرمانروایی عقل را درون خود میدیدم؛ امیدوارم هر سفر اولی که به رهایی میرسد برای خودش کم نگذاشته باشد و پیش خودش شرمنده نباشد.
تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
217