کوهها به اذن الهی استوار گشتند و دریاها به فرماندهی قدرت مطلق وسعت یافتند، خورشید و ماه چشمگویان شب و روز را به سرانجام میرسانند و تمامی اینها اشاره از فرمانبرداری کل هستی نسبت به امورات خداوند است.
همسفر زهرا و مسافر ایشان با آنتی ایکس تریاک و شیره وارد کنگره شدند، یازده ماه و یازده روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر مجید میرلوحی و همسفر فرزانه سفر کردند و اکنون یک سال و دو ماه است که با دستان پرتوان آقای امین، آزاد و رها هستند.
ورزش در کنگره: دارت، ایروبیک.
شما در جایگاههایی خدمت کردید که زیاد دیده نشدید، چگونه با وسوسههای دیدهشدن یا تایید گرفتن مقابله کردید؟
قبل از ورودم به کنگره، دیده شدن توسط دیگران برایم اهمیت بسیاری داشت و نیاز داشتم که از سوی همه مورد تأیید قرار بگیرم. اکثر مواقع برای این که از سوی دیگران تأیید شوم، خود یا حتی خانوادهام را فدا میکردم تا دیده شوم.؛ اما از زمانی که وارد کنگره شدم، به خصوص وقتی فعالیتم را در سایت شروع کردم و با خدمت خاموش اعضای آن آشنا شدم، خدمتم دلی شد و دیگر تأیید دیگران برایم اولویت نداشت. حسی که از اطرافیان دریافت میکردم، باعث میشد انرژی من در مسیر خدمت مضاعف شود و بتوانم خدمتم را به بهترین نحو احسنت به پایان برسانم.
هنگامی که سایه نیروی بازدارنده در جهت جلوگیری از فرمانبرداری بر شما سنگینی میکند، چه چیزی قادر میشد تا مانع از پیشروی آنها شوید؟
چشم گفتن در کنگره جزو قوانین است. هرچند جناب مهندس آن را به صورت رسمی وضع نکردهاند؛ اما این قانون جزو قوانین نانوشته است؛ ولی اگر من به عنوان رهجو یاد بگیرم که از ابتدا فرمانبردار باشم و چشم واقعی بگویم. اگر چشم گفتن فقط برای ادامه دادن کار خود باشد و این چشم گفتن، وانمودی برای انجام عمل راستین نباشد و نقابی بر چهرهام نشود.
نیروهای منفی زمانی به سراغ انسان میآیند که خدمت را انجام ندهد و آن نیرو از او سلب شود؛ اما وقتی نفس انسان تربیت شده باشد، میتواند به خواسته درونی خود برسد. مبارزه با نیروهای منفی آسان نیست؛ اما اگر با تربیت نفس همراه باشد، انسان را به خواسته حقیقی خودش خواهد رساند.
چگونه میتوان در مسیر فرماندهی، همچنان روحیه خدمت و فروتنی را حفظ کرد؟
این سوال را اگر اجازه بدید وصل میکنم به کنگره، حدود چهار سال است که من به کنگره میآیم. این مدت هرچیزی که دارم، همه را مدیون کنگره هستم.
قبل از کنگره، زهرا بودم با حالی خراب که فقط دوست داشت، مسافرش از او حرف شنوی داشته باشد. به قول بچههای این عصر زن ذلیل بودن برایم مطرح بود؛ ولی از زمان ورودم به کنگره و دریافت آموزشها برایم حائز اهمیت بود که به راهنمایم چشم بگویم و فرمانبردار باشم. جناب مهندس بیان کردند: «اگر فرمانبرداری کنیم به فرماندهی میرسیم» و من به عنوان یک همسر، به عنوان یک مادر اگر یاد بگیرم که به راهنمایم چشم بگویم با توجه به جمله «هرچه بکاری برداشت میکنی»، به مرور زمان در مقابل هر آموزش کنگره به طور مثال نوشتن سیدی، حضور ممتد در پارک و عمل به فرمانهای راهنما که تماماً در صدد صعود من است، باعث میشود تا به نقطه تفکر نزدیک بشم و روزی به فرماندهی برسم.
به نظر شخصی من، مشکل خانمها این است که همیشه دوست دارند، فرمانده زندگیشان باشند؛ یعنی دوست داریم، حرف خودمان باشد؛ ولی توسط ذره ذره فراگرفتن عشق و محبت از راهنما و آموزشها حتی مشارکتها در کارگاههای عمومی، لژیونها و داشتن اندکی سیاست زنانه، همان قدرت زنانگی که خانم شانی در صحبتهای خود همیشه بیان میکنند، اگر یاد بگیریم به فرماندهی واقعی دست پیدا خواهیم کرد.
.jpg)
چه چیزی امروز شما را در مسیر خدمت و فرماندهی نگه میدارد؟
میتوانم بگویم بزرگترین چیزی که من را در مسیر خدمت نگه داشته است، دریافت حسهای خوب است. زمانی که در سایت فعالیت میکردم، این خدمت خاموش بود. وقتی متوجه شدم که با انجام این خدمت حس و انرژی بسیار زیادی دریافت میکنم و دیگر دیده شدن یا نشدن برایم اهمیت نداشت و باعث شد، ماندگار شوم و همیشه خواستار خدمتگزار بودن همراهم باشد.
قبل از دریافت و تجربه این انرژی فقط برایم دیده شدن توسط راهنمایم بود؛ ولی زمانی که متوجه این حال خوش شدم، تنها در صدد خدمت در هر زمینهای بودم.
طبق سخنان استاد امین، چرا فرمانبرداری پله یا سکوی پرتاب برای یک فرد در کنگره است؟
پله یا پرتاب کردن یا پرتاب شدن از روی سکو برای این است که انسان صعود کند. ما در کنگره آموزش گرفتیم که فرمانبردار باشیم، چشم بگوییم، قوانین و حرمتها را حفظ و نگهداری کنیم. این کار باعث صعود یک رهجو و رسیدن به پله پرتاب میشود.
سکوی پرتاب را به لژیون تغذیه سالم تشبیه میکنم، من اگر رهجوی خوبی باشم و به دستورات راهنما چشم بگویم. همچنین سخنان جناب مهندس در لایو یا سیدیهای ایشان هر دفعه به من زهرا گوش زد میکنند که اگر چشم بگویی و آن را انجام بدهی و این چشم گفتن همراه با عمل باشد به وزن ایدهآل خود میرسی.
کلام آخر
از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان کمال تشکر را دارم که صمیمانه و عاشقانه در حال خدمت کردن هستند و برای من سراسر آموزش هستند، برایشان صحت و سلامتی خواستارم.
از راهنمایان همسفر لیلا، همسفر فرزانه و همسفر شقایق که روش تغذیه درست را به من یاد دادند، تشکر میکنم و همیشه ممنوندار ایشان هستم؛ زیرا چیزی که من را به لژیون تغذیه سالم وصل کرده است، عشق و محبتی است که از ایشان دریافت میکنم.
انشاءالله هر کس هر خواستهای دارد به خواستهاش برسد.
از اعضای سایت نیز به نوبه خودم تشکر میکنم.
عکس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
مصاحبه کننده: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
251