آرامش واژهای است شاید به ظاهر ساده که فقط از ۵ حرف تشکیل شده است؛ اما خود دنیای بسیار عظیمی دارد که با هیچ چیز قابل قیاس نیست. آرامشی که از زمان ازدواجم، کمکم از من رخت بربست و پس از ۱۹ سال زندگی مشترک، به نقطهای رسیده بودم که از انسانی پرنشاط، سرشار از آرامش و صبور، تبدیل به انسان بازیگری شده بودم که فقط در حال نقش بازی کردن بود در ظاهر زنی جنگجو و به ظاهر خوشبخت بودم؛ اما از درون، تهی از آرامش و حس زندگی.
همیشه در تنهایی خود، در حال غصه خوردن و عجز و ناله بودم تا اینکه خداوند مسیر کنگره را سر راه من قرار داد. بدون اغراق میگویم بعد از ۳ ماه سفر، زمانی که برای رهایی یکی از هم لژیونیهای مسافرم به پارک طالقانی رفته بودیم، برای نخستین بار حس رهایی را تجربه کردم و از آن روز، به این باور رسیدم که ما هم به رهایی خواهیم رسید و با تمام وجود، با مشکلاتی که سر راهم قرار میگرفت، جنگیدم.
رهایی ما هم زمان شده بود با شیوع بیماری کرونا و تعطیلی شعبات و برگزاری لژیونها به صورت مجازی؛ اما من از ماه سوم سفرمان به بعد، همیشه خود را در کنار آقای مهندس و با گل رهایی تصور میکردم و نمیتوانستم به هیچوجه با این موضوع کنار بیایم که به صورت مجازی، رهایی بگیرم. من به این باور رسیدم که هر چه در ذهن خود مجسم کنی، به آن خواهی رسید؛ به شرط اینکه برای رسیدن به آن، تلاش کنی.
مسافرم میگفت رفتنمان امکانپذیر نیست و باید به صورت مجازی رهایی بگیریم؛ ولی من هر روز در تدارک سفر بودم و میخواستم هرطور شده به دیدار آقای مهندس بروم و بالاخره توانستم تمام شرایط را برای رفتن نزد آقای مهندس و گرفتن رهایی، فراهم کنم. هیچوقت شوق و ذوق آن روز را با وجود تمام مشکلات، فراموش نمیکنم.
زمانی که گل رهایی را از دستان آقای مهندس دریافت کردم، گویی آن کولهبار سنگینی که سالها بر دوش داشتم و مرا فرسوده و ناتوان کرده بود، به یکباره زمین گذاشتم. آن لحظه احساسی از سبکبالی وجودم را فرا گرفت؛ حسی که شاید تا آن لحظه، فقط زمان تولد فرزندانم، آن را تجربه کرده بودم. پس از آن سبک بالتر، رهاتر و با آرامش بیشتری، به مسیر خود در کنگره۶۰ ادامه دادم.
نویسنده: راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر یلدا رابط خبری (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
191