چشم شما پرنور، جملهای که اولینبار در کنگره ۶۰ پس از گفتن چشم به راهنمای عزیزم از زبان ایشان شنیدم و ارتعاش بسیار بالا این جمله دلنشین، لحظاتی من را به تفکر و سکوت واداشت. واقعاً هرگز این جمله را نه شنیده و نه به آن فکر کرده بودم، حس کردم جایی متفاوت آمدهام و دنیای جدیدی را کشف کردهام که میتوانم در آن رشد کنم برای دریافت دوباره آن جمله چشم گفتن را تکرار کردم؛ ولی این بار با پذیرش آگاهانه و آماده برای دریافت آن روشناییهایی که سالها در دل تاریکیها دنبال آن بودم؛ ولی نمییافتم.
اولینبار متوجه شدم اگر چه راهنمای من از نظر سنی از من کوچکتر است؛ اما دانشی در دستانش دارد که در عبور از گذرگاه سخت و تجربه کسب شده از این راه، توانسته است فرماندهی شهر وجودی خود را به بهترین نحو ممکن از نیروهای تاریکی پس بگیرد و مشتاقانه منتظر است که من فقط بخواهم با او همگام شوم و کافی است بگویم چشم تا معنای درست زندگیکردن و قرارگرفتن در مسیر درست را به من بیاموزد.
حال من با اعتماد و باوری که درونم نسبت به راهنما و آموزشها شکلگرفته بود و یادگرفتن این موضوع که حتی اگر فقط دو درخت در این جهان وجود داشت؛ باید حتماً یکی از آن دو مربی دیگری باشد. اجازه دادم آن دانستهها و آنچه فرمانده و رب من میگوید در قلبم ریشه بدواند و در ذهنم تبدیل به فهم و درک بشود، کدام مربی (رب) بهتر از فردی که سندی بدون نقص است با تواضع و عشق آمیخته به محبت واقعی که هر مرتبه با رشد و ارتقاء جایگاه من برق خوشحالی را در چشمانش بهوضوح میبینم.
چه کسی از او شایستهتر است که من از او فرمانبرداری کنم؟ کدام مکان بهتر ازکنگره میتواند فرامین الهی را به بهترین نحو ممکن انجام دهد با کتابی که از نظر من جان دارد به نام عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود و بهوسیلهای که از نظر من دست خداوند است برای رسیدن من به مکانی که از آن جا انشعاب یافتهام در قالب راهنما و فرمانده فقط کافی است که من بگویم: چشم.
چه زیبا ایشان نوری را برای چشمان من میطلبد که خودش آن را باگذشت و فداکاری و خدمت عاشقانه به چشم و دل من میبخشد؛ چرا که روزی خودش فرمانبردار بوده است و تمام اینها را از فرمانده ( رب و استاد جان) دریافت کرده است و پیمان بسته است که به افرادی که خواهان این عشق و محبت باشند خالصانه انتقال بدهد؛ پس من مشتاق هستم که باز هم بارها و بارها فرمانبردار بودنم را با گفتن چشم آگاهانه اعلام کنم و به آن افتخار کنم.
نویسنده: راهنما ویلیام همسفر مهدیه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
187