میگویند جهان اشراق، جهانی بسیار پیشرفته است و برای اتصال به آن، کانالهایی از نور وجود دارد که باید آنها را شناخت. هر چیز در هستی دو چهره دارد: یک صورت پنهان و یک صورت آشکار؛ حتی در مراحل بالای رشد انسانی یا در میان خردمندان نیز اشتباه وجود دارد. یکی میگوید دنیا بر مبنای جبر است، دیگری میگوید بر مبنای اختیار. یکی اعتیاد را بیماری ذهنی میداند، دیگری بیماری جسمی.
اشراق یعنی تابش نور. حکمت اشراق در اوایل قرن هفتم شکل گرفت و بنیان آن بر کشف و شهود استوار است. این حکمت به صور پنهان و حواس درونی توجه دارد. همانطور که پنج حس بیرونی داریم، پنج حس درونی نیز در ما وجود دارد. هر مسئلهای چندین بعد دارد: صور پنهان و صور آشکار. در این مکتب، نفس بهعنوان جوهری نوری در نظر گرفته میشود. بر اساس فلسفه ارسطو که معتقد بود همه چیز بر مبنای دیدن است، هر چیزی که قابلرؤیت باشد، قابلبحث و بررسی است.
مکتب مشاء بر عقلگرایی بنا شده بود، درحالیکه اشراق در تقابل با آن قرار گرفت. بااینحال هم مشائیان درست میگویند و هم اشراقیان. اشراق میگوید: «همه چیز از نور تشکیل شده و بنابراین هر چیز دارای چندچهره است». ما اغلب باتعصب به یک چهره میچسبیم و در هر مسئلهای، دیدگاهها را در تقابل قرار میدهیم. در مسئله اعتیاد برخی مانند گروه معتادان گمنام (NA) فقط بر کارهای معنوی تأکید دارند و این مانند تعمیر خانهای بدون مصالح است.
در مقابل، سیستم پزشکی میگوید: باید با دارو درمان کرد؛ حتی اگر دارو مؤثر باشد، مانند خانهای که تعمیر شده است؛ اما برق و آب ندارذ. مصرفکنندهای که مواد را ترک کرده، ظاهرش خوب است؛ اما درونش تهی است. این دیدگاهها نباید در تقابل باشند؛ بلکه باید در کنار هم قرار گیرند. پزشکی جسم را درمان میکند و رواندرمانی روح را. این دو با هم ترکیب میشوند. فاصله ما با جهان اشراق، مادیات و خود ماست.
جهان اشراق همینجاست؛ اما مانع آن، من مادی است. برای رسیدن به آن باید از مادیات گذر کرد و افکارمان را اصلاح نمود. از اشراق به بالا، دیگر سطحی وجود ندارد. ما طبق فرامین الهی مسیر را ادامه میدهیم تا آنچه میکاریم به بهترین شکل به ما بازگردد و در همان مسیر مصرف شود. ما تابع سه نیرو هستیم: خواست، تقدیر و فرمان الهی. ما میکاریم، این خواست ماست. گندم میکاریم؛ تقدیر آن است که خداوند مسیر را انتخاب کند. در این معقولات، راه همیشه نمایان بوده است.
مسیر را خداوند مشخص میکند. «صراط مستقیم پیشرو ندارد؛ زیرا پیشرو آن، الله است». گاهی راهنما پیشرو میشود؛ اما او نیز فرامین الهی را اجرا میکند. آنچه حق است، نامش جاودانه میشود و آنچه ناحق است به عملکردهای شیطانی میپیوندد و سرانجام به راهگمکردگان ختم میشود. ما تلاش میکنیم آنچه را که به آن ایمان داریم به بندگان تسلیم خداوند اهدا کنیم.
ما تلاش میکنیم به روش خودمان درمانی را که به آن ایمان داریم «دیانتی» بیهیچ هزینهای به بندگان خدا هدیه کنیم. چه شیرین و گواراست حرکت در صراط مستقیم و خدمت به دیگران. انسانها برگزیده در این مسیر حتی از بخشیدن اجزاء بدن خود نیز دریغ نمیکنند؛ زیرا میدانند هیچچیز از آن ما نیست. ما مالک هیچچیز نیستیم. این انفاقها مکرر، نهایت گذشت، بردباری و صبر انسان را نشان میدهد و همین بزرگی است که در نهایت به سود انسان ختم میشود؛ باید درک کنیم که زندگی ادامه دارد و مرگ، تنها یک سفر است.
نباید نگران تغییر ظاهر یا جسم باشیم، چرا که این انفاقها ما را به قرب الهی نزدیکتر میکنند. ازدستدادن جسم و ظاهر، چیزی از ارزش انسان نمیکاهد. جملهای بسیار کلیدی: «غم بزرگ، لزوماً لعنت خداوند نیست؛ بلکه میتواند رحمت او باشد». این غم میتواند انسان را به پایینترین یا بالاترین مقام الهی سوق دهد. مهم نیست چه چیزی باعث این غم شده، چرا که اغلب علتها به خواست توانای مطلق صورت میگیرد. ما این مسائل را تجربه کردهایم و باید صبر پیشه کنیم.
اگر افکار منفی داریم؛ باید از آنها فاصله بگیریم. عینک سیاه را کنار بگذاریم و عینکی بزنیم که نور را به ما برساند تا دنیا را تاریک نبینیم. زمینوزمان دوام ندارند به تقدیر کاری نداشته باشید، خودتان پیش بروید. تقدیر نیز مسیر خاص خود را دارد. نیروهای خفته همیشه فرشتگان آرام و سپید جامه نیستند. برای پالایش و دورساختن آنها نیز باید فعال بود و تلاش کرد.
منبع: سیدی «هیچی»
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
85