English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی درصور آشکار و پنهان انجام می‌شود

فرماندهی درصور آشکار و پنهان انجام می‌شود

جلسه نهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد با استادی اسیستانت رابط همسفر آرزو، نگهبانی پهلوان همسفر ریحانه و دبیری دنور همسفر افسانه با دستور جلسه «ازفرمانبرداری تا فرماندهی» روز یک‌شنبه ۹ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ برگزار شد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکر هستم که اجازه خدمت در شعبه عمان سامانی شهرکرد را دارم؛ از آقای مهندس و خانواده محترمشان ممنون و‌ سپاسگزارم در ادامه تبریک می‌گویم به همسفرانی که موفق به دریافت شال راهنمای تازه‌واردین و راهنمایDST شدند.

در مورد دستور جلسه: «از فرمانبرداری تا فرماندهی» اول در مورد فرمان و در ادامه در مورد فرمان‌برداری صحبت می‌کنم. همان‌طور که همه می‌دانیم؛ فرمان، فرامین و دستوراتی هستند که از طرف خداوند و توسط پیامبران برای انسان آورده شده تا او اطاعت و این فرمان‌ها را اجرا کند، تعداد این فرمان‌ها هم بسیار زیاد است.

فرماندهی در دو قسمت صور آشکار و پنهان انجام می‌شود. در صور آشکار ممکن است؛ در ارتش کسی اگر فرمانده باشد، کار فرماندهی انجام دهد، اما من انسان هم، فرمانده وجود خودم هستم و بر سی‌‌و‌هشت هزار میلیارد سلول، فرمانروایی می‌کنم؛ اما اشکالی که برای من پیش‌ می‌آید، زمانی است که نقض فرمان می‌کنم، وارد تاریکی‌ها و ضدارزش‌ها می‌شوم، دروغ می‌گویم، قضاوت و قیاس می‌کنم و اکثر صفات ضد ارزشی را انجام می‌دهم، آن هم با وجود اختیاری که دارم و این باعث می‌شود تا فرماندهی از من گرفته شود.

چه موقع متوجه می‌شوم که فرماندهی از من سلب شده است؟ وقتی می‌خواهم کاری را انجام دهم؛ مثلاً، صبح زود بیدار شوم یا تغذیه مناسب داشته باشم، ولی نمی‌توانم آن را انجام دهم، یا وقتی می‌خواهم، صبح زود از خواب بیدار شوم و نمی‌توانم، این یعنی فرماندهی از من سلب شده است و یکی از موارد ورود به تاریکی‌ها و رفتن به درون ضدارزش‌ها است. این‌که من برای خداوند و برای خودم شریک قائل شدم، اعتیاد یا وقتی نمی‌توانم تمرکز کنم یا مطلبی را به خاطر بیاورم، این‌ها نشان از این است که فرماندهی از من سلب شده است. کسانی که مصرف کننده هستند؛ اعتیاد باعث می‌شود که فرماندهی از آن‌ها سلب شود و این فرماندهی در صور پنهان وجود دارد.

حال می‌خواهم به فرمانبرداری برسم؛ من از کنگره و از خودم می‌گویم: وقتی وارد کنگره شدم، صفات ضد ارزشی زیادی داشتم ؛ اولین چیزی که کنگره به من یاد داد، این بود که  فرمانبرداری کنم و برای فرمانبرداری، یک راهنما در اختیار من قرار داد؛ راهنما راه را به من نشان داد، آموزش‌های لازم را به من داد و  ذره ذره یاد گرفتم با فرمانبرداری از ضد ارزش‌ها فاصله بگیرم.

چیزی که در کنگره یاد گرفتم، همچنین آقای مهندس فرمودند و در سوره اسرا مطرح شده: «قُل الروح مِن اَمر ربی و ما اوتیتم من العلم  الا قلیلا » یعنی روح به امر رب است و رب در کنگره۶۰ یعنی راهنما، یعنی روح از جنس علم است و یک رهجو وقتی وارد کنگره می‌شود، اجازه می‌دهد تا روحش توسط راهنما آموزش داده شود، یعنی به روح اجازه می‌دهد، علم را از راهنما یاد بگیرد.

چیزی که در کنگره و توسط راهنما آموزش داده می‌شود ‌را فرا بگیرم؛ وقتی که یاد می‌گیرم، می‌توانم آن را به مرحله عمل در بیاورم و از دانایی به دانایی موثر تبدیل کنم، پس اولین مرحله که انجام می‌شود تا من فرماندهی را به دست بگیرم؛ این است که راهنما داشته باشم و در ادامه فرمانبردار راهنما باشم، در مورد راهنمای خود قضاوت و قیاس نکنم، نسبت به علم او شک نکنم و به او ایمان داشته باشم و بدانم علمی که او آموخته است و در اختیار من قرار می‌دهد؛ برای این است که من به یک فرمانده برای جسم خودم تبدیل شوم.

به نظر من مهم‌ترین کاری که در کنگره انجام می‌شود؛ این است که آرام آرام با فرمانبرداری به فرماندهی جسمم می‌رسم و این توانایی را به دست می‌آورم تا بتوانم صبح‌ها زودتر از خواب بیدار شوم، شب‌ها مسواک بزنم و به مرور سی‌دی‌هایی را که می‌نویسم؛ آرام آرام به مرحله عمل در بیاورم.

نکته مهم این است که با انجام ذره ذره فرمان‌ها، من از فرمانبرداری به فرماندهی می‌رسم؛ اما این کار مستلزم طی‌کردن این مسیر است و بهایی دارد که من پرداخت می‌کنم؛ بها رسیدن به فرمانبرداری و‌ فرماندهی شرکت در جلسات است، گاهی طی کردن مسافت است و یا پرداخت مبلغ مالی است.

راهنما به من کمک می‌کند تا اشکالات خود را پیدا کنم، بپذیرم و در ادامه تحت فرمان راهنما باشم تا بتوانم از تاریکی‌ها فاصله بگیرم و به فرماندهی برسم.

تا قبل از کنگره، یا قبل از آن‌که من تحت امر رب یا راهنما قرار بگیرم؛ من فرمان نفس اماره را اجرا می‌کردم؛ اما به مرور زمان و با عمل به آموزش‌های کنگره تحت امر راهنما قرار می‌گیرم و آرام آرام فرماندهی جسم به دست انسان یا خودم سپرده می‌شود و انسان می‌تواند توانایی‌هایی بهتر از توانایی‌های قبل، به دست آورد و این اتفاقی است که در کنگره می‌افتد.

خیلی وقت‌ها آن‌هایی که سالمند می‌شوند؛ توانایی خود را از دست می‌دهند، برای همین فرماندهی هم از آن‌ها سلب می‌شود یا وقتی بچه‌ها به یک سنی می‌رسند، وقتی راه می‌روند یا توانایی حرف زدن پیدا می‌کنند، یعنی توانایی فرمانده جسم به آن‌ها سپرده شده است. من به واسطه آموزش‌های کنگره و عمل کردن به آن‌ها، با به دست آوردن دانایی و تبدیل آن به دانایی موثر به خودم کمک می‌کنم تا به آن فرماندهی برسم.

اما ربط این دستور جلسه به دستور جلسه لژیون سردار چیست؟ من فکر می‌کنم اگر این توانایی‌هایی را که الان به دست آوردم؛ همین که می‌توانم صبح زود از خواب بیدار شوم، شب مسواک بزنم، اگر تمرکز می‌کنم، می‌توانم تغذیه مناسبی انتخاب کنم؛ یا توانایی‌های کوچکی را به دست آورده‌ام؛ این به دست آوردن توانایی یعنی من می‌خواهم که سالم و فرمانده جسم خود باشم.

من از آدمی که بسیار ناامید، بی‌قرار، کم‌طاقت و بدون‌صبر بودم، به انسانی تبدیل شدم که در حال حاضر حتی یک میلی‌متر پیشرفت داشتم؛ آیا این بهایی ندارد؟ من اگر بخواهم از این موضوع راحت عبور کنم در واقع ناسپاسی کردم.

وقتی من این همه توانایی را در خودم می‌بینم، توانایی‌هایی که نداشتم یا از دست داده بودم ولی الان دوباره آن‌ها را به دست آوردم، حتی اندک، آیا هیچ بهایی ندارد؟ آیا نباید سپاسگزار و شاکر خداوند باشم که  اجازه داد من در کنگره حضور پیدا کنم و حالم خوب باشد و از ناامیدی فاصله بگیرم؛‌ پس باید بازپرداخت داشته باشم در غیر این صورت مثل یک آب راکد می‌مانم.

آقای مهندس در سخنان خود فرمودند: اگر من فرمانبرداری نمی‌کنم، این از منیت من است؛ این مهم‌ترین موضوع است من اگر منیت دارم، یعنی آموزش‌پذیر نیستم و وقتی نتوانم آموزش بگیرم قطعا نمی‌توانم فرمانبردار باشم و تبدیل به فرمانده هم نمی‌شوم.

من وقتی قسط اول سردار را پرداخت کنم در واقع پیمان می‌بندم که آن کار را انجام دهم و خودم راموظف می‌دانم که بر پیمانم استوار باشم و به هر سختی است باید بر پیمانم استوار باشم؛ اگر وسط راه شانه خالی کنم و بگویم من دیگر نمی‌توانم؛ یعنی بر پیمانم استوار نبودم و پیمان شکنی کردم و نتیجه آدمی که پیمان شکنی می‌کند، نمی‌دانم چیست!

اگر قسطی پرداخت می‌کنیم؛ یا تعهدی داریم باید اقساط را سر وقت پرداخت کنیم تا به آرامی به فرماندهی برسیم و رسیدن به فرماندهی در بخشش در لژیون سردار، دنور یا پهلوان نیازمند ظرفیت نیز هست.

اول این‌که من خودم با خودم صادق باشم ، بر پیمان خود استوار باشم و بدانم من اگر عضو لژیون سردار شدم برای این است که بتوانم به خودم خدمت کنم، اشکالات خودم را پیدا کنم و در ادامه بتوانم دستگیر آدم‌های دیگری باشم.

تشکر می‌کنم از آقای مهندس به‌خاطر اتفاق‌های خوبی که در کنگره می‌افتد؛ همه را مرهون زحمت‌های آقای مهندس و خانواده ایشان هستیم و همه‌چیز به‌خاطر تلاش‌هایی است که برای ما انجام می‌دهند، به‌خاطر تک‌تک مقاله‌هایی که می‌نویسند تا به واسطه آن‌ها بتوانند به انسان‌هایی که در سختی‌ها هستند کمک کنند.

ان‌شاءالله همه بتوانیم از این فرصت‌ها به خوبی استفاده کنیم، تا تغییر کنیم و تبدیل به انسان دیگری شویم؛ انسانی که دستگیر انسان‌های دیگر است نه این‌که باری باشیم بر دوش دیگران و به جای این‌که غم آن‌ها را بگیریم، غمی به دل آن‌ها اضافه کنیم؛ حواسمان باشد کجا هستیم و چه تصویری را از خود به یادگار می‌گذاریم.

تایپیست‌: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .