همسفر ندا:
در ابتدا، باید بدانیم که دستور جلسه، از فرمانبرداری تا فرماندهی، یکی از ستونهای اصلی کنگره۶۰ به شمار میرود؛ زیرا در تمام جنبههای زندگی فردی و اجتماعی، درمان اعتیاد و در امر آموزش، نقش بسزایی ایفا میکند. فرمانبرداری به معنای اطاعت آگاهانه از فرد یا قانونی است که در نهایت به نفع ما است.
برای مثال، زمانیکه وارد کنگره۶۰ میشویم و هنوز تجربه، علم و دانایی لازم را نداریم باید فرمانبرداری کنیم، مانند یک سرباز، که برای حفظ نظم، از فرمانده خود اطاعت میکند. در این مرحله، لازم است غرور، منیت و خواستههای شخصی کنار گذاشته شوند؛ زیرا عدم فرمانبرداری، مانع رسیدن به هدف خواهد شد.
فرماندهی، ثمره و نتیجه سالها فرمانبرداری صحیح و درست است. این بدان معنا است که فردی که خودش آموزش و تجربه کرده است، قادر خواهد بود در زندگی شخصی، خانواده و حرفه خود، به یک فرمانده شایسته تبدیل شود. فرماندهی در کنگره۶۰ نه با زور و اجبار؛ بلکه با محبت و آموزش همراه است. کسی میتواند فرمانده خوبی باشد که خود، مسیر فرمانبرداری را به شیوه درست و اصولی طی کرده باشد.
نکته حائز اهمیت این است که هیچ فرماندهی بدون طی کردن مرحله فرمانبرداری نمیتواند به این جایگاه دست یابد. ما ابتدا باید در جایگاه یک شاگرد خوب قرار گیریم تا بتوانیم در آینده، استاد برجستهای شویم. این دستور جلسه، در حقیقت تمرینی برای کنترل نفس است. در این مسیر میآموزیم که نباید از نفس سرکش خود فرمانبرداری کنیم تا بتوانیم فرمان عقل را پذیرا شویم.
به عنوان نمونه، هنگامی که یک رهجو به آموزشهای راهنمای خود گوش فرا میدهد، در حال فرمانبرداری است. همان رهجو، زمانی که آموزشها را پذیرفت، به آنها عمل کرد و رهایی را تجربه کرد، میتواند خود به یک راهنما تبدیل شود و هدایت گروهی را بر عهده بگیرد.
هدف نهایی ما در کنگره۶۰، درمان اعتیاد و رسیدن به تعادل است، هدفی که تنها از طریق فرمانبرداری از راهنمایی که این مسیر را پیموده و تجربه کسب کرده، قابل دستیابی است.یک مصرفکننده زمانی به رهایی میرسد که به سخنان راهنمای خود گوش سپرده و آنها را به کار گرفته تا به هدف والای درمان اعتیاد و تعادل دست یابد.
همسفر زهرا:
از دیدگاه من، بنده زمانی میتوانم فرمانده خوبی برای دیگران باشم که ابتدا، فرمانده خوبی برای جسم، روح و روان خود باشم. فرماندهی عقل، به اندازهای ارزشمند است که برای دستیابی به آن، بهای سنگینی باید پرداخت شود و برای این امر، توجه به پروسه صبر، ضروری است.
فردی که به بیماری اعتیاد دچار میشود، دیگر تسلطی بر نیروهای خود ندارد و اعتیاد، فرماندهی او را در دست میگیرد. اگر فرد خواهان فرمانبرداری است، باید بپذیرد که دارای نقص است و ملزم به اطاعت از یک نیروی دیگر میباشد. به فرموده استاد امین، شرط لازم برای فرمانبرداری مناسب در کنگره۶۰ این است که در مورد راهنمای خویش قضاوت نکنم و درباره میزان دانش ایشان اظهارنظر ننمایم.
زمانیکه قادر به انجام این موارد باشم، تبدیل به فرمانبردار خوبی خواهم شد و در ادامه نیز، میتوانم به فرمانده شایسته و لایقی تبدیل شوم. افراد اندوهگین و ناامید، از جمع دوری میجویند؛ از راهنما و از کنگره کنارهگیری میکنند، این افراد فرمانبردار نیستند و متعاقباً به فرماندهی نیز دست نمییابند.
دستیابی به فرمانبرداری صرفاً با گفتار میسر نیست و باید از طریق چشم گفتن و تحقق عملی آن به سوی فرماندهی رهسپار شد. اصولاً هرگاه توانایی انجام کار جدیدی در وجود انسان متجلی شود، بدین معناست که دامنه فرماندهی او وسعت یافته است. هر عملی که انسان به انجام میرساند و از آن لذت میبرد، در حقیقت، تسلط او بر نیروهای خویش را نشان میدهد و به مانند دستیابی به فرماندهی بخشی از صور پنهان خود او تلقی میگردد.
همسفر مرجان:
اگر انسان بخواهد در هر مقولهای صاحب نظر شود و در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد، شرط لازم این است که، فرمانبرداری را کاملاً انجام دهد. فرماندهی، دارای صور آشکار و صور پنهان است که صور پنهان آن، فرمان دادن در درون خود انسان میباشد، یعنی اینکه من به دست خود دستور دهم که این لیوان آب را بردارد و دستم از فرمانم تبعیت کند.
اگر خواسته من اجرا نشود به این معنا است که فرماندهی من در آن زمینه، ناقص یا دستخوش مسائلی است که از اجرایی شدن آن جلوگیری میکند. فرماندهی، در صور پنهان در مسئله اعتیاد، قابل درک است. فرد مصرفکننده بعد از مدتی که از مصرف موادش میگذرد کاملاً با این مسئله آشنا میشود و بسیاری از مسائلی که در گذشته برای او به آسانی قابل اجرا بود، اکنون در انجام آنها بسیار دچار مشکل میشود یا به صورت مشروط قابل اجرا است یعنی اگر در گذشته قادر بود که ۱۰ ساعت کار کند در دوران مصرف، دیگر برای او امکانپذیر نیست و اجرای کارهایش مشروط به مصرف مواد و حتی به مصرف بیشتر مواد است.
فرماندهی در انسان، از خواستههای وجودی او است، یعنی همه ما در درون خودمان دوست داریم که فرمانده باشیم و این جایگاه را داشته باشیم. آن چیزی که در انسان نیروی ادامه دادن یا احساس خوشحالی را به وجود میآورد این است که به انجام دادن یک سری کارها توانا میشود و به عبارتی میتواند فرماندهی گروهی از نیروهایی که خداوند در اختیارش قرار داده است را به دست بگیرد.
بنابراین فرماندهی، یعنی اینکه انسان به یک سری از نیروها چه در صور پنهان و چه در صور آشکار، احاطه داشته باشد. اگر انسان بر یک نیرویی مسلط باشد، در آن زمینه به فرماندهی رسیده است. برای اینکه فرمانده خوبی باشیم باید فرمانبرداری را آموزش بگیریم و کسی قادر است فرمان دهد که بتواند کاری را که از دیگران میخواهد را، خودش انجام دهد و برای توانا شدن به انجام آن عمل، باید به دانایی مؤثر دست یابد.
آموزش هم، جزئی از دانایی مؤثر است. آموزش به این معنا که برای یادگیری باید یک استاد، معلم و یا راهنما برای خود انتخاب کنیم و این استاد و راهنما دانستههای خود را به ما انتقال میدهند و ما هم از او اطاعت کنیم و این اطاعت الزامی است؛ زیرا در غیر این صورت آموزش انجام نمیشود.
به عنوان مثال، من برای دست یافتن به هدفم که درمان جسم و روان و جهانبینی است، باید از قوانین و آموزشهای کنگره۶۰ پیروی کنم و فرمانبردار خوبی در مقابل خواستهها و راهنماییهای اساتید باشم تا به فرماندهی جسم و روانم دست یابم .
تایپ: همسفر زهرا، راهنما همسفر سهیلا(لژیون نهم)
ویرایش: همسفر سپیده، راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته، راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
80