دلنوشته مسافر سعید از لژیون پنجم به راهنمایی آقا عماد.
اکنون که این چند سطر را به رشته تحریر درمیآورم، حدود شش ماه و بیست روز است که از آغاز سفر اول خود در کنگره ۶۰ میگذرد. در روزهای ابتدایی سفر، هرگز تصور نمیکردم که با آن حال خراب و افسرده، روزی بتوانم طعم سلامتی و حال خوش را در کنار خانوادهام تجربه کنم.
امّا امروز، با گذشت این مدت و به لطف خداوند متعال، زحمات راهنمای خوبم و تلاشهای شبانهروزی استاد و پدر دلسوز تمام مسافران، جناب مهندس دژاکام، روز به روز حال بهتری را در وجود خود احساس میکنم.
نوشتن سیدیها، خواندن کتابها و مطالب کنگره، و همچنین شرکت در کلاسهای آموزشی و ورزشی پارک طالقانی، اکنون بخشی از زندگی روزمره من شده است؛ اموری که مرا از دغدغههای زندگی پرتنش امروز دور کرده و به من فرصت میدهند با فراغ بال در آغوش خانوادهام آرامشی دوباره را تجربه کنم.
تمامی اینها را مدیون سخنان راهگشای جناب مهندس و رهنمودهای برادرانه استاد امین در مقوله جهانبینی هستم؛ آموزشهایی که نگرش مرا نسبت به دنیا و انسانهای پیرامونم تغییر داده و دیدگاه تازهای به من بخشیده است.
اکنون که این فرصت برایم فراهم شده است، با تمام وجودم از زحمات جناب مهندس و خانواده محترمشان، همچنین از تمامی اساتید و بزرگان کنگره ۶۰، و بهویژه اساتید، مرزبانان و زحمتکشان نمایندگی خودم (لوئی پاستور) که با عشق و فداکاری خدمت میکنند تا من و سایر دوستانم در مسیر درمان و بهبودی قرار گیریم و تغییر را در خود و خانوادههایمان احساس کنیم، قدردانی میکنم.
از درگاه خداوند متعال برای تکتک این عزیزان صحت و سلامتی، و برکت در زندگیشان خواستارم.
با احترام و سپاس فراوان، ممنون به صحبتهایم توجه نمودید.
دلنوشته: مسافر سعید (لژیون ۵)
ارسال: مسافر حمید (لژیون۷)
ویرایش: مسافر حسام (گروهسایتنمایندگی لوئیپاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
156