English Version
This Site Is Available In English

شرط رسیدن به فرماندهی، فرمانبرداری است

شرط رسیدن به فرماندهی، فرمانبرداری است

فرمانبرداری و فرماندهی مسیری را مشخص می‌کند که از کجا تا کجا باید حرکت را انجام دهیم. یک قانون کلی است که اگر انسان بخواهد در مسئله و مقوله‌ای صاحب‌نظر شود و بتواند کاری انجام دهد باید در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد. شرط لازم آن این‌ است که فرمانبرداری را کاملاً انجام دهد. ما در کنگره، همه چیز را به صور آشکار و صور پنهان تقسیم می‌کنیم، صور پنهان فرمان دادن در قسمت درون انسان است؛یعنی اینکه من به دست خود می‌گویم این لیوان آب را بردار و دست از فرمان من تبعیت کرده و توانسته‌‌ام فرماندهی را اجرا کنم؛ اما شخصی که دچار یک بیماری می‌شود در واقع فرماندهی بدنش را از دست می‌دهد.

برای شخصی که بیماری اعتیاد دارد، بعد از مدتی کاملاً با این مفهوم آشنا می‌شود که خیلی از چیزهایی که برایش ممکن بوده الان برایش قابل اجرا نیست؛ یعنی اگر قبلاً می‌توانست روزی ۲۰ ساعت کار کند و یا مقدار مسافتی راه برود یا فلان ساعت بیدار بماند، الان دیگر قادر به انجام آن کارها نیست، می‌خواهد انجام دهد یعنی خواسته‌ درونی وجود دارد و دستور هم می‌دهد؛ ولی اجراء نمی‌شود و اگر بخواهد اجرا شود مشروط به این است که مواد را مصرف کند یا مواد بیشتری مصرف کند. اگر ما در همه مراحل زندگی دقت کنیم می‌بینیم آن چیزی که در انسان نیروی ادامه زندگی را به‌وجود می‌آورد و یا احساس خوشحالی می‌کند این‌ است که انسان در انجام دادن یکسری کارها توانمند گردیده است به عبارت دیگر، می‌تواند فرماندهی یکسری نیروها که خداوند در اختیارش قرار داده را به‌دست گیرد.

هر کاری که انسان انجام می‌دهد و یا از انجام‌ دادن آن احساس خوبی به‌دست می‌آورد در واقع این است که به نیروی خودش مسلط است و این همان فرماندهی است. فرماندهی؛ یعنی جایگاهی که اختیار انسان معنی پیدا کند؛ بنابراين اگر ما بخواهیم نیروهایی که از کنترل ما خارج شده‌ را دوباره در اختیار خود قرار دهیم، وقتی به آن‌ها بگوییم شو شود، باید فرمان‌برداری کنیم و به غير از اين هیچ راهی وجود ندارد. چرا برای اینکه فرمانده خوبی باشیم باید فرمان‌برداری کنیم. فرماندهی؛ یعنی انسان به یکسری از نیروها، چه نیروهای درون و چه نیروهای بیرون، احاطه داشته باشد، اگر انسان به نیروهایی احاطه داشته باشد و آن کاری که از او می‌خواهد، انجام دهد یعنی در آن زمینه به فرماندهی رسیده‌ است؛ پس اگر این مفهوم را بخواهیم به‌ کار ببریم، معنی‌اش این است که کسی می‌تواند فرمان دهد که قادر باشد کاری که از دیگران می‌خواهد خودش نیز بتواند انجام بدهد.

اگر بخواهد در انجام آن کار توانا بشود باید به دانایی مؤثر برسد؛ چون انسان کاری را می‌تواند به عمل تبدیل کند که به دانایی مؤثر رسیده‌ باشد، شرط دانایی، آموزش است و معنی آموزش‌ این است که باید استادی را برای خود انتخاب کنید. استاد چیزهایی را به ما انتقال می‌دهد و ما هم باید از او اطاعت کنیم در غیر این‌صورت آموزش نمی‌گيريم؛ پس شرط فرماندهی این‌ است که باید استاد داشته‌ باشیم. مطلب دیگر اینکه انسان زمانی وارد تاریکی می‌شود که در آن مسئله، از نفس اماره پیروی کند و زمانی که انسان در نفس اماره است؛ یعنی نفس به او فرمان می‌دهد که این کار را باید انجام دهد، کسی که در این وضعیت قرار گرفته‌ است چه‌طور می‌تواند به دیگران فرمان دهد؟ اگر بخواهد از این وضعیت خارج شود باید یک چیزی بیاید تا یک چیزی برود.

انسانی که تحت امر نفس اماره است باید اطاعت از منبع دیگری را قبول کند تا از زیر اطاعت نفس اماره خارج شود و این کار سختی است سختی کار اینجا است که وقتی می‌خواهد از استادی اطاعت کند درونش به‌ هم‌ ریخته می‌شود و این احساسی است که نفس اماره نمی‌خواهد او از کنترلش خارج شود؛ چون دیگر در کنترل او نیست. فرمان‌برداری کار راحتی نیست و شرط آن، این است که من در مورد استادم قضاوت نکنم، در مورد اینکه استادم چیزی می‌داند یا نمی‌داند، حرفش منطقی است یا خیر نظر ندهم اگر انسان توانست این کارها را انجام دهد تازه می‌تواند فرمان‌برداری را به اجرا دربیاورد و این‌ها مراتب خودش را دارد تا انسان به جایگاه خودش برسد.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
رابط‌خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .