موضوع: از فرمانبرداری تا فرماندهی
فهرست:
۱- مقدمه
۲- چکیده
۳- واژه فرمانبرداری
۴- نتیجهگیری
مقدمه:
شاید با شنیدن واژههای فرمانبرداری و فرماندهی، ناخودآگاه بهیاد پادگانها یا سلسلهمراتب نظامی بیفتیم یا شاید از خود بپرسیم، فرمانبرداری یعنی زیردستبودن و فرماندهی یعنی فقط دستوردادن؟
فرماندهی چه ارتباطی با فرمانبرداری دارد؟
آیا باید فرمانبردار باشم تا چیزی بهدست بیاورم؟ و قرار است در آن فرماندهی چهچیزی را بر عهده بگیرم؟
چکیده:
جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰، مرکزی تحقیقاتی و فعال در حوزه آموزش، پیشگیری، مهار و درمان اعتیاد است؛ این نهاد به شناخت کامل این بیماری میپردازد، آن هم برای افرادی که اعتیاد را تجربه نموده و با تمام وجود، پوست و گوشت آن را لمس کردهاند.
در کنگره۶۰، انسان بهعنوان یکی از محورهای اساسی آموزش درنظر گرفته میشود و هدف آن، شناخت انسان، تسلط بر قوانین زندگی، استفاده از نیروهای درونی برای حذف خواستههای نامعقول، دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها است تا فرد به صلح و آرامش درونی برسد و مسیر تکاملی خود را ادامه دهد.
آقای مهندس در سیدی فرمانروایان زمان، فرماندهی را به یک مثلث تشبیه میکنند؛ یک ضلع آن، فرماندهی ساده است؛ یعنی ما در شهر وجودی خودمان فرماندهی میکنیم.
ضلع دیگر، فرماندهی مرکب است؛ که در آن، فرد بر انسانهای دیگر فرماندهی دارد و قاعده مثلث، موضوع فرماندهی میباشد.
باید بدانیم که اگر فرماندهی در جهت مثبت باشد به نتایج مثبت نیز منجر خواهد شد.
در کنگره۶۰، آموختم که ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم به فرماندهی، بهویژه فرماندهی بر جسم خود دست یابم.
استاد امین میفرمایند:
فرماندهی یک هدف است و مسیری را برای ما مشخص میکند تا بدانیم از کجا به کجا باید حرکت کنیم؛ وقتی هدف مشخص باشد و در مسیر درست حرکت کنیم به مقصد که همان فرماندهی است، میرسیم؛ بنابراین باید در مسیر ارزشها حرکت کنیم و به نیروهای منفی یا ضدارزشی اطرافمان بیاعتنا باشیم تا فرماندهی را به بهترین شکل تجربه نماییم.
واژه فرمانبرداری:
بسیار مهم است که من بپذیرم در برخی موارد، مشکل، نقص یا نیازی دارم که باید برای رفع آن از کمک نیروی دیگری بهره ببرم تا از نفس اماره خارج شوم.
فرمانبرداری پیشنیاز رسیدن به فرماندهی است؛ باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم فرمانده موفقی شوم؛ باید بتوانم در مواقع نیاز، با کمک استاد یا راهنما، بدون قضاوت و مقایسه، اطاعت کنم، باید به خودم بفهمانم که در برخی مسائل، نیازمند راهنمایی کسی هستم که علم یا تجربه بیشتری در راستای اهدافم دارد؛ بهعنوان مثال، وقتی راهنمای من در کنگره۶۰، تجربه کامل از شرایط خوب و بد را داشته و میداند در موقعیتهای مختلف چگونه باید عمل کند، چرا نباید از راهنمایی او استفاده کنم؟ وقتی میدانم این کمکها برای من حیاتی هستند، دیگر جایی برای قیاس، قضاوت یا غرور باقی نمیماند.
باید بدانم که فرمانبرداری آسان نیست و در عمل بسیار دشوار است؛ اما برای رسیدن به فرماندهی، باید فرمانبرداری را پذیرفت، همچنین باید عاشق مسیر و هدفم باشم تا بتوانم ابتدا فرمانبردار خوبی و سپس فرماندهای شایسته باشم.
با اجرای دستورات راهنمایم، میتوانم نیروهای منفی را از شهر وجودی خود خارج کنم و درنهایت به فرمانروایی لایق و مسلط برای شهر وجودی خود تبدیل شوم.
نتیجهگیری:
انسان زمانی میتواند فرمان بدهد که توانایی او افزایش یافته باشد؛ وقتی توانایی انجام کار بیشتری را داشته باشیم، از آن خشنود میشویم و احساس شعف میکنیم.
من بهعنوان یک همسفر وارد کنگره شدم، برای بهرهمندی از آموزشهای کنگره، باید به آنچه راهنمایم میگوید گوش فرادهم و فرمانبرداری کنم تا به رهایی برسم.
در کنگره، کسانی موفق هستند که قوانین را رعایت کرده، حرمتها را بپذیرند و با ابزارهای موجود در مسیر مثبت حرکت کنند. این افراد، در مسیر پرخطر زندگی، متوجه دامهای نیروهای اهریمنی شدهاند و از آنها فاصله گرفتهاند.
کلید عبور از مشکلات و قرارگرفتن در مسیر درست، آموزش جهانبینی است. نگرش باید تغییر یابد و در کنار دانستهها و کاربردیکردن آنها با خدمتکردن، جایگاه خود را پیدا کرده و در آن جایگاه، باید سه مؤلفه معرفت، عدالت و عمل سالم را اجرا کنیم.
فرمانبرداری از نیروی مطلق و راهنمایی که چراغ راه ما است، میتواند ما را بهسوی ارزشها سوق دهد.
امیدوارم همه ما انسانها به مرحله فرمان عمل رسیده باشیم و فرمانبردار عقل خود باشیم، نه نفسمان.
پس آن کنیم که فرمان است.
منابع: سیدی فرمانروایان زمان
نویسنده: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
ویرایش: رابط خبری همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (دبیر سایت) لژیون سوم
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
219