ششمین جلسه از دوره پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنمای محترم مسافر ابراهیم نگهبانی راهنمای محترم مسافر احد و دبیری مسافر اصغر با دستور جلسه "دانایی، دانایی مؤثر و سواد و تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم مسافر مجتبی" روز پنجشنبه 6 شهریورماه 1404 ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
تشکر میکنم از دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند. خدا را شاکرم که یکبار دیگر اجازه خدمت روی صندلی کنگره ۶۰ را به من داد تا در این جایگاه آموزش بگیرم. همچنین از ایجنت محترم علی آقا و گروه مرزبانی که اجازه دادند من در این جایگاه قرار بگیرم، سپاسگزارم.
دستور جلسه امروز دو قسمت دارد: قسمت اول، دستور جلسه هفتگی کنگره ۶۰ و قسمت دوم، تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم آقا مجتبی است.
در مورد دستور جلسه خیلی کوتاه صحبت میکنم؛ میدانم که در طول هفته حتماً سیدیهای آن را گوش کردهاید و مشارکت داشتهاید. خیلی در مورد آن صحبت نمیکنم و به موضوع جلسه درباره تولد مرزبان محترم مجتبی عزیز میپردازم.
در کتاب ۶۰ درجه، استاد سردار در پیامی مشخص کردهاند که دانایی چیست. در آن پیام، استاد سردار میگویند دانایی سواد نیست، به لباس پوشیدن نیست و به تمدن نیست؛ باید انسانی اندیشید. استاد امین نیز در جزوههای جهانبینی درباره دانایی صحبت کردهاند و آن را تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباسی که تعریف میکنند، بیان کردهاند. اینکه چه میزان ما قادر به تشخیص آن باشیم، بستگی به دانایی ما دارد.
استاد امین در آن جزوه مثلثی را ترسیم کردهاند که سه ضلع دارد: تفکر، تجربه و آموزش. بیشترین چیزی که کنگره به دنبال آن است، این است که دانایی تبدیل به دانایی مؤثر شود و بتوانیم آن را به اجرا دربیاوریم. هدف نیروهای بازدارنده نیز این است که ما دانایی را به اجرا نیاوریم؛ یعنی برایشان فرقی نمیکند که ما یاد بگیریم یا یاد نگیریم.
سرعت اطلاعات و آگاهی در کنگره ۶۰ بسیار زیاد است. هر هفته ما یک سیدی آموزشی داریم و آموزشها بر مبنای جزوههاست. سطح زیادی از اطلاعات و آگاهی وارد کنگره ۶۰ میشود و اعضا آن را دریافت میکنند. سؤال این است که من در جایگاه مسافر چه مقدار میتوانم از این دانایی استفاده کنم؟
همانگونه که گفته شد، نیروهای بازدارنده نیز هدفشان این است که ما دانایی را به اجرا نیاوریم. همه کسانی که وارد کنگره ۶۰ میشوند، حتی مسافر سفر اولی که وارد کنگره میشود و وارد لژیون میشود، پیمانی میبندد که اصول و قوانین مربوطه را رعایت کند و یک سری کارها را انجام دهد و یک سری کارها را انجام ندهد. در جایگاه خدمتی کنگره ۶۰ نیز همینگونه است؛ ایجنت، راهنمایان و مرزبانان نیز پیمان میبندند. هنگامی که انسانها با قسمت نور در قلبشان پیمان میبندند، با قسمت روشن درون خود پیمان میبندند؛ اما هنگامی که میخواهند آنها را به اجرا دربیاورند، تاریکی درونی وارد میشود و سد راه میشود و اجازه انجام آن را نمیدهد.
اکثر مشکلاتی که برای مصرفکنندگان پیش میآید، این است که به اجرا درآوردن دانایی برایشان سخت میشود و این مسئله برای آدمهای بیرون از کنگره ۶۰ نیز صادق است. بسیاری از افراد بیرون از کنگره ۶۰ اطلاعات زیادی دارند، اما نمیتوانند آن را به انجام برسانند. این موضوع تأثیرگذار است و زندگی آنها را دچار ناآرامی میکند. این مصداق آن شعر است که میگوید: “هر کس که نداند که بداند که نداند، با کوزه آب است ولی تشنه بماند.” اطلاعات زیادی دارد، اما نمیتواند آن را اجرایی کند. آقای مهندس همین آموزشها را به ما میدهند که ما بتوانیم در زندگیمان آن را کاربردی کنیم و به اجرا دربیاوریم. اگر میخواهیم زندگی راحت، آرام و بدون دغدغه داشته باشیم، باید بتوانیم این کارها را انجام دهیم.
من درباره قسمت اول دستور جلسه بیشتر صحبت نمیکنم. میدانم که در طول هفته در مورد آن صحبت کردهاید و مشارکت داشتهاید.
حال به قسمت دوم دستور جلسه که تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم آقا مجتبی و همسفرش است، میپردازم:
از مرزبان محترم آقا مجتبی و همسفرش خواهش میکنم بایستند و آنها را تشویق کنید؛ بسیار خب، من اولین سال رهایی مجتبی عزیز را به بنیان کنگره ۶۰، آقای مهندس که راهنمای همه ما هستند، تبریک میگویم؛ به ایجنت محترم علی آقا که راهنمای جایگاه خدمتی مجتبی هستند؛ و آقا هادی، راهنمای سفر دومش، به همسفر محترمش، راهنمای محترم همسفرش، به گروه مرزبانی و همه اعضا تبریک میگویم و درنهایت به خود مجتبی عزیز.
در ابتدا خاطرنشان میکنم که مجتبی نیز مانند بقیه افرادی که وارد کنگره ۶۰ میشوند، حال خوبی نداشت. همه خوب میدانیم که سوغات و ارمغان اعتیاد حال بد و مشکلات است! مجتبی مشکلاتی داشت و علاوه بر این مشکلات، مشکل دیگری هم او را اذیت میکرد. وقتی با من مطرح کرد، به او گفتم واقعاً نمیدانم چه باید کرد و باهم قرار گذاشتیم که وقتی شال راهنمایی را گرفت، خدمت آقای مهندس برویم و از ایشان راهنمایی بگیریم.
به خاطر همین مشکل، مجتبی مواد مخدر مصرف میکرد؛ او مصرفکننده شیشه و هروئین بود تا مقداری مسکنی باشد برای این درد و مشکلش و این مصرف را ادامه میداد. حتی در آغاز سفرش هم مدتی این کار را ادامه میداد. صبحهای جمعه در پارک، بعد از صرف صبحانه، همینکه مجتبی بلند میشد، انگار راهنمای یک لژیون بلند شده و از هر لژیونی یکی دو نفر به همراه مجتبی راهی میشدند!
در آن زمان من خودم ایجنت پارک بودم. مرزبانان پارک هم میآمدند و میگفتند آقا مجتبی رفت. میرفتند موادشان را مصرف میکردند و نمیتوانست از این مواد فاصله بگیرد. شاید به خاطر آن دردی بود که داشت و مصرف مواد مسکنی برای دردش بود.
تا اینکه دو هفته مانده به دستور جلسه همسفر، در لژیون از همسفران و مشکلاتی که همسفران در این مسیر داشتند صحبت شد. در این جلسه صحبت از این موضوع شد که همسفران مشکلات را به معنای واقعی و از نزدیک لمس میکنند. وقتی در لژیون مشغول صحبت در این مورد بودیم، دیدم که مجتبی با وجود آن چهره خشنی که دارد، اما به پهنای صورت در حال گریه کردن بود. هر زمان که این صحنه یادم میآید، یاد پیام استاد آقای مهندس میافتم که فرمود: “سلام بر حسین، مردی که از قلبها وارد میشود و با محبت نسخه میپیچد.” محبت کنگره ۶۰ و محبت آقای مهندس به قلب مجتبی راه پیدا کرده بود و از آن زمان شروع کرد به سفر کردن. بعد از مدتی که سفرش را ادامه داد، متوجه شد که ادامه روند درمانش در جایگاه خدمتی است و به خدمت پرداخت.
.JPG)
او حتی انتقالی گرفت و به شعبه محمدیپور آمد و در این شعبه در جایگاه مرزبانی قرار گرفت. همسفر محترمش نیز راهنمای تازهواردین است. لطف خداوند باید شامل حال یک خانواده شود که بتواند از خدمتهای کنگره ۶۰ بهرهمند شود، از آن آموزش بگیرد و قطعاً برکات این خدمتها در زندگی مجتبی عزیز، فرزندانش و نسلش تأثیرگذار خواهد بود. امیدوارم مجتبی در کنگره ۶۰ بماند و خدمت کند و آموزش بگیرد و بندهای درونش را بازنماید.
مجتبی همچنین ویژگیهای خوبی دارد؛ یکی اینکه همیشه خندان است. حتی زمان برجک زدن توسط راهنما نیز خندان است. او بچه مؤدبی است و سعی میکند همیشه ادب را رعایت کند و این بزرگترین ویژگی است که یک مسافر میتواند داشته باشد. آقای مهندس هم همیشه میگویند شرط قوی شدن رعایت ادب است.
مجتبی در جلسات آموزش کارگاهی و لژیون غیبت نمیکرد؛ بعد از اینکه تصمیم گرفت سفر کند، حتی اگر روز غیبت میکرد، ما به اداره آگاهی میرفتیم! چراکه به خاطر چهرهاش او را هر روز میگرفتند! یعنی وقتی نمیآمد، میفهمیدیم که مجتبی را گرفتند و امروز نیامده است. انشاءالله مجتبی در مسیرش موفق باشد. انشاءالله شال راهنمایی را بگیرد و بتواند به انسانها خدمت کند. چراکه همه ما آمدیم اول به خودمان و بعد به بقیه انسانها خدمت کنیم. همچنین به مجتبی گوشزد میکنم که فراموش نکند با چه شرایطی وارد کنگره ۶۰ شد. شرایط خیلی سختی داشت و تاریکیهای زیادی را تجربه میکرد.
بعضی موضوعات را نمیتوان بیان کرد و بین من و خود مجتبی بهصورت راز میماند؛ انشاءالله باهم خدمت آقای مهندس برویم تا در باز نمودن بندهایش به او کمک و راهنمایی کند. من بیشتر از این صحبت نمیکنم. مجتبی موضوعات زیادی برای گفتن دارد، اما امروز تولدش است. و امیرعلی هم گفته خیلی از او نگو! انشاءالله در مسیر کنگره ۶۰ و زندگی، خودش و خانوادهاش موفق باشند و آرامش همیشه در خانوادهاش برقرار باشد.
ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
در ادامه جلسه هماهنگی OT:
.JPG)
.jpeg)
تایپ: مسافر هاشم (لژیون پنجم)
تهیه: مسافر متین (لژیون دوم)
تنظیم، ویرایش و ارسال: مسافر سینا (لژیون یکم)
مسافران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
368