قدرت تشخیص ماهیت خواستهها را دانایی میگویند. این قدرت تشخیص ماهیت یا همان دانایی، توسط آموزش، تفکر و تجربه پدید میآید. دانایی مانند سربازان قلعه عقل است که از قلعه عقل محافظت میکند و هر چه این سربازان بیشتر باشند، محافظت از قلعه عقل، بهتر انجام میشود. دانای کلی، کسانی هستند که در تمام زمینهها دانایی دارند. این افراد به آرامش خاصی رسیده و همه چیزشان با برنامهریزی انجام میشود و در خانواده و تربیت فرزندانشان مشکل ندارند. امکان دارد این افراد حتی بیسواد باشند ولی تجربه ی زیاد و خوبی از زندگی دارند.
سواد داشتن نشانه داشتن دانایی نیست. خیلی از افراد هستند زمانی که درس میخوانند و تحصیلاتشان بالا میرود، این فکر اشتباه به سراغشان میآید که همه باید به من احترام گذاشته و به حرف من گوش دهند، چون من فرد دانایی هستم و این کاملاً اشتباه است. به عنوان مثال، امکان دارد فردی استاد دانشگاه باشد ولی در رانندگی مرتکب خلافی شود و زمانی که مأمور راهنمایی و رانندگی جلوی او را بگیرد، با غرور بگوید من استاد دانشگاه هستم.
باسواد بودن، امروزی بودن، باکلاس بودن و ... نشانه دانایی نیست، بلکه دانایی به تفکر و تجربه ما است. امکان دارد ما در طول روز، سر دوراهی یا چندراهی قرار بگیریم و این که کدام راه را انتخاب کنیم، نشانه میزان دانایی ما است. درخت هرقدر پربارتر باشد، سرش پایینتر است. پس افراد هر قدر تحصیلات و آگاهیشان بالا میرود، اگر فرد دانایی باشند افتادهتر و فروتنتر میشوند و هیچگاه دچار غرور و تکبر نخواهند شد.
مثلث دانایی مؤثر داخل مثلث دانایی رسم میشود و اکثر انسانها مثلث داناییشان بزرگ و مثلث دانایی مؤثرشان به مراتب کوچکتر از مثلث دانایی آنها است و این با نداشتن دانایی فرقی نمیکند، چون داشتن دانایی و علم زمانی ارزش دارد که به عمل برسد. ولی ما هیچگاه نباید ناامید شویم، چون پله رسیدن به دانایی مؤثر، کسب دانایی است.
شخصی به جایی میرود و به دنبال پیر طریقت (فرد دانا) میگردد. در بین راه، به پیری میرسد و می پرسد: من به دنبال پیری هستم که بتوانم از او کسب تجربه و از تجربیاتش استفاده کنم. پیر جواب میدهد: تو نمیتوانی چنین کسی را پیدا کنی، چون کسی که دانا باشد، نمیگوید من دانا هستم و کسی که میگوید من دانا هستم، پس بدان دانا نیست. افراد دانا همیشه خود را پایین میدانند و در پی کسب تجربه و آگاهی از دیگران هستند و هیچگاه خود را کامل نمیدانند.
مثلث دانایی( آموزش، تفکر و تجربه)، در حد دانستن است و به عمل نرسیده است. ما در بعضی صفات خود به دانایی مؤثر رسیده و در بعضی دیگر نه و درواقع این، دانایی تکبعدی است. به عنوان مثال، شاید من در صفت دروغگویی به دانایی مؤثر رسیده و هرگز دروغ نگویم، ولی در صفت غیبت به دانایی مؤثر موثر نرسیده و با اینکه میدانم غیبت کار ضدارزشی است، باز غیبت میکنم.
ما باید سعی کنیم با آموزشهایی که میگیریم و با دانایی که کسب میکنیم، بتوانیم همه انسانها را دوست داشته باشیم و از کسی کینه و تنفر نداشته باشیم. حتی اگر نسبت به کسی حس بدی داریم، سعی کنیم نسبت به آن بیتفاوت باشیم و فاصلهمان را با آن فرد زیاد کنیم، نه اینکه کینه و تنفر به وی پیدا کنیم. کسی که دانا باشد، دشمنانش را به دوست تبدیل میکند و فرد نادان دوستانش را به دشمن.
نویسنده: راهنما همسفر سارا (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
18