جلسه پنجم از دور نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی قشم با استادی راهنما مسافر پیمان ، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه ( وادی ششم و تأثیر آن بر روی من ) پنجشنبه سی ام مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار کرد .


خلاصه سخنان استاد ؛
صحبت در مورد وادی ششم __حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنیم__ را از این منظر نمیگویم که من کاملاً به فرمان عقل رسیدهام... فقط میخواهم در این چند دقیقه از چیزهایی بگویم که خودم نیز در کنگره یاد گرفتم، از تجربیاتی به عنوان راهنما یا انسانی بگویم که می خواهد روز بهتری را گذرانده و حال بهتری داشته باشد ، خوشحالم در مکان درستی هستم چون کنگره مانند آینهای من را با رفتار خودم هر روز روبرو میکند ؛ به مرور زمان در سفر دوم فهمیدم مشکل من تنها اعتیاد نبود. بودن در طیف فرمان عقل از مثلث معرفت، عدالت و عمل سالم می گذرد. من اگر بتوانم اینها را تا حدودی و در هر جایگاهی از زندگی عملی کنم، میتوانم به فرمان عقل نزدیک شوم ، کلید رسیدن به فرمان عقل در وادی پنجم به من داده شد مانند بازگشت از ضد ارزشها، خودداری، پس انداز و ....
عقل کل مانند خورشیدی است که به همه هستی و نیستی میتابد من هرچه کارهای درست ولو کوچک را ذره ذره انجام بدهم عقل من وسعتی به اندازه خورشید پیدا میکند و میتواند تصمیمهای بهتری در جهت خوب شدن زندگیام بگیرد حال این سوال پیش میآید که من چقدر توانایی انجام تصمیمات درست عقل را دارم ؟ آیا میتوانم کاملاً از ضد ارزشها دوری کنم ؟ آیا میتوانم در مقابل وسوسهها خودداری کنم؟ آیا میتوانم به فرمان عقل سی دی هفتگی بنویسم یا سر ساعت در جلسه حاضر شوم؟ آیا میتوانم کارهای همسرم و اطرافیانم را ببینم و قدردانشان باشم ؟ درست دیدن یعنی فرمان عقل .....
نوشتن سی دی در صورتی که من نتوانم به فرمان عقل انسان تمیزی باشم ، چه فایدهای دارد حتی اگر عکس آقای مهندس را به دیوار بزنم و دیالوگ از سخنان استاد امین بگویم ...
البته از فردا هم قرار نیست من به یکباره انسان خوبی باشم جوری که اطرافیانم از بودن در کنارم لذت ببرند... در کنگره همه چیز ذره ذره اتفاق میافتد ، با انجام کارهای کوچک...یکی از مشکلات من به شخصه در این مرحله این است که نمیبینم اینکه کارهای همسرم را بتوانم ببینم ، اگر صحبتی باهام می کنه بتوانم بشنوم و بهش گوش بدهم ، توی محیط کار هم همینطور.
دیدن درست هر چیزی در زندگی باعث شکرگزاری می شود و شکرگزاری باعث می شود حال خودم بهتر باشه در نهایت وقتی میگویند در کنگره و در سفر اول سرت را با سر راهنما عوض کن به خاطر قدرت تشخیص است از اواسط سفر هزاران هزار مشکل میآید در زندگی ما و فکر میکنیم دیگر قرار نیست چیزی درست شود... بعضی جاها فکر میکنیم به خاطر این است که به کنگره آمدهایم و انتظار داریم مشکلات به یکباره درست شوند. در صورتی که در سفر اول قرار است فقط مصرف مواد ما قطع شود همین لذا با گوش دادن به صحبتهای راهنما که قبلاً این مسیر را پیموده اتفاقات خوب میافتد بهترین اتفاق خوب هم همین است که الان ما اینجا هستیم، اگر بخواهم با خودم صادق باشم نمیدانم اگر کنگره نبود من الان کجا بودم !
ویرایش و تایپ : مسافر سجاد
بازنگری و ارسال : مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
111