English Version
This Site Is Available In English

سواد داشتن به‌تنهایی نشانه دانایی نیست

سواد داشتن به‌تنهایی نشانه دانایی نیست

همسفر افسانه از لژیون اول
من قبل از ورود به کنگره۶۰ همیشه فکر می‌کردم هرچه انسان سواد بیشتر و مدارک تحصیلی بالاتری داشته باشد، داناتر است و می‌تواند زندگی بهتری برای خود بسازد؛ اما با ورود به این مکان فهمیدم دانایی از مثلثی تشکیل شده‌است که شامل: تفکر، تجربه و آموزش است و برای اینکه این مثلث متقارن باشد، باید سه ضلع با هم رشد کنند تا انسان به دانایی مؤثر برسد. درمقابل مثلث دانایی، مثلث جهالت است که شامل: ترس، ناامیدی و منیت است و فردی‌که به دانایی رسیده باشد هیچ‌گاه نمی‌گوید دانا است؛ بلکه دانسته‌هایش را با تفکر به‌اجرا می‌گذارد و از ضدارزش‌ها دور و به‌سمت راستی و درستی حرکت می‌کند. انسان دانا انسانی است که به فرمان عقل نزدیک شده‌باشد.

همسفر ناهید از لژیون اول
معمولاً این ذهنیت وجود دارد که هرچه سطح سواد و مدرک تحصیلی بالاتر باشد انسان باشخصیت‌تر است؛ اما دانایی، هنر زندگی‌کردن است نه صرفا داشتن مدرک. دانایی به‌معنی ذهنیت، دیدگاه و تفکرات سالم و صحیح و داشتن قدرت تشخیص است. زمانی‌که انسان توانست از مرحله سکون و تفکرات خالی به مرحله عملی‌کردن دانایی برسد یعنی وارد مرحله دانایی مؤثر شده‌است. اینکه انسان دارای سواد بالا باشد بسیار باارزش است و هر شخصی باید در طول حیات تلاش کند به مدارج علمی برسد؛ چون هستی برای علم و دانشی که انسان کسب می‌کند بسیار ارزش قائل است و حتی در بعد دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد. رفتار و برخورد انسان با سایرین نشان می‌دهد که آیا این شخص دانا است یا خیر. وقتی انسان در مقام بالا و جایگاه قرار گرفت و دیدگاهش نسبت به دیگران، دیدگاه از بالا نگاه‌کردن نبود، یعنی این شخص در مسیر دانایی قرار گرفته و زمانی رفتارش هم مانند دیدگاهش سالم و مناسب بود یعنی به دانایی مؤثر رسیده است.

همسفر فریبا از لژیون دوم
دانایی کلیدی است که هرکسی داشته باشد هر خواسته‌ای برایش محقق می‌شود و حتی می‌تواند فرمان‌های غلط را به درست تبدیل کند؛ اما اگر دانایی آن‌قدر خوب و کاربردی است چرا همه ما دانا نشده‌ایم؟ پاسخ این است که اگر ما دانا نمی‌شویم، مشکل یا سوء‌رفتاری داریم علت این است که آن طرف سکه هم نیروهایی وجود دارند که نمی‌گذارند دانایی و این‌طور مسائل به‌خوبی پیش بروند و درواقع عواملی هستند که جلوی کار ما را می‌گیرند. از نیروهایی که در مقابل دانایی قرار دارد می‌توان ترس، ناامیدی و منیت را نام برد. این نیروها، همانند مافیا عمل می‌کنند که با سالیان سال کار‌کردن پولدار شده‌اند و با کوچک‌ترین صحبتی در مردم ترس یا خشم به وجود می‌آورند. کنگره‌۶۰ هنر زندگی‌کردن را به‌ ما می‌آموزد با آموختن علم زندگی به دانایی می‌رسیم.

همسفر شهلا از لژیون دوم
من یاد گرفتم که سواد داشتن به‌تنهایی نشانه دانایی نیست؛ خیلی‌ها ممکن است مدرک دانشگاهی داشته باشند، اما در مسائل ساده‌ زندگی گرفتارند. دانایی؛ یعنی این‌که من بدانم چه کاری را باید انجام بدهم و چه کاری را نباید انجام بدهم، اما باز هم دانایی کافی نیست؛ چون خیلی وقت‌ها من می‌دانم کاری اشتباه است، ولی باز انجامش می‌دهم. اینجا می‌رسیم به دانایی مؤثر؛ یعنی جایی که من هم می‌دانم، هم می‌فهمم و هم عمل می‌کنم. در کنگره یاد گرفتم که باید فاصله‌ بین دانایی و عمل کردن را کم کنم؛ یعنی از سواد و دانایی عبور کنم و به دانایی مؤثر برسم، چون فقط این نوع دانایی است که زندگی من را تغییر می‌دهد.

همسفر پریوش از لژیون اول
دانایی یا دانایی مؤثر یعنی هنر زندگی‌کردن را بلد باشیم و سه ضلع مثلث دانایی را تقویت کنیم که تجربه، آموزش و تفکر است. تفکر، حرکتی است از مجهول به معلوم یعنی توسط عقل ناشناخته‌ها را شناسایی کنیم. تجربه، حس نقش اصلی را دارد و این حس اولین شروع به‌کارگیری قوه عقل است. آموزش، شخصی‌که قبلاً مسیری را پیموده و در آن مقوله خاص به دانایی رسیده ما را با مسیر آشنا می‌کند. برای دانایی مؤثر باید این ۳ ضلع باهم برابر باشند و دانا‌بودن ربطی به میزان سواد ندارد، همه‌ ما عزیزانی را می‌شناسیم که با وجود کم‌سوادبودن واقعاً دانا هستند و بودن آنها نعمتی است خدادادی، هم زندگی مرتبی دارند، هم شعر سروده‌اند و تجربیات آنها در قالب آموزش در اختیار ما قرار می‌گیرد که ما باید استفاده کنیم و بهره ببریم.

همسفر مریم از لژیون پنجم
«میزان دانایی سواد نیست، تمدن نیست؛ بایستی انسانی اندیشید.» سواد، بیانگر میزان تحصیلات است، اما نشانه دانایی نیست. انسان با مثلث‌ دانایی «تفکر، تجربه و آموزش» می‌تواند به قدرت تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر لباس و فرمی دست یابد. دانایی مؤثر درون مثلت دانایی قرار دارد. فردی که به دانایی رسیده‌ باشد، هیچ‌گاه نمی‌گوید: دانا هستم؛ بلکه دانسته‌هایش را با تفکر به اجرا می‌گذارد و از ضدارزش‌ها دور و به سمت راستی و درستی حرکت می‌کند.
به‌عبارتی: «مشک آن است که خود ببوید، نه آن‌که عطار بگوید.» مسیر کنگره و آموزش‌های جهان‌‌بینی‌اش همه برای تغيیر نگاه و عملکرد اعضاء از تاریکی و رنج به سوی روشنائی، شادی، صلح، آرامش و آسایش با فرمانبرداری از فرامین الهی و اجرا آن‌ها است؛ به امید اجرای دانسته‌هایی که منشأ آن‌ها تفکر، آموزش و تجربه باشد.

راهنمای تازه‌واردین همسفر زهرا
به‌نظر من، چیزی‌‌که مشخص است این است که سواد اجتماعی با سواد یا تحصیلات کاملاً متفاوت است. سواد اجتماعی همان دانایی‌ مؤثر است؛ یعنی این‌که بدانیم در اجتماع چگونه باید رفتار کنیم. ممکن است شخصی دکتر باشد؛ ولی نتواند با بیمار ارتباط خوبی داشته باشد در مقابل شخصی‌ که سواد چندانی نداشته باشد، ولی با همه با مهربانی صحبت می‌کند. درمورد دانایی هم من گاهی می‌دانم کاری درست نیست، ولی آیا باز آن کار را انجام می‌دهم؟ اگر انجام دادم؛ یعنی فقط قدرت تشخیص دارم که در بعضی موارد هنوز در مرحله دانایی هستم و به دانایی مؤثر نرسیده‌ام. امیدوارم بتوانم با آموزش‌های کنگره به آن مرحله برسم.

راهنمای تازه‌واردین همسفر فهیمه
قبل از ورود به کنگره فکر می‌کردم دانایی به سواد و مدرک است؛ ولی بعد از اینکه چند وقتی را در کنگره گذراندم و آموزش‌ها را گرفتم فهمیدم دانایی با سواد فرق می‌کند این ۲ هرکدام مبحث جداگانه‌ای هستند. دانایی به‌میزان تحصیلات و شیک‌پوشی نیست، بستگی به ماشین و مقام فعلی ما ندارد. دانایی ما با تصمیم‌های درستی‌که در زندگی می‌گیریم نشان داده‌می‌شود، یا در آزمایش‌های الهی؛چگونه مورد‌قبول قرار می‌گیریم، سنجیده می‌شود. گاهی‌اوقات با انسان‌هایی روبه‌رو می‌شویم که علم و دانایی بالایی دارند؛ اما در مجموع انسان‌های نادانی هستند، پس سواد و علم نیست. ممکن است با انسان‌هایی روبه‌رو شویم که حتی سواد خواندن و نوشتن را نداشته‌باشند؛ اما در رفتار آنان چنان نشانه‌هایی می‌بینیم که متعجب می‌شویم، پس بی‌سواد بودن به معنای نادانی نیست.

راهنمای تازه‌واردین همسفر نگار
به‌نظر من این دستور جلسه ارتباط مستقیم با جهان‌بینی دارد، من قبلاً فکر می‌کردم کسی‌که با سواد است و تحصیلات بالایی دارد انسان داناتری است و می‌تواند همیشه موفق باشد؛ ولی وقتی به کنگره آمدم دیدگاهم عوض شد و فهمیدم که دانایی ارتباطی با سواد ندارد. متوجه شدم ‌که دانایی از ۳ ضلع تفکر، تجربه و آموزش تشکیل شده‌است. برای این‌که این مثلث متقارن باشد شرط آن، این است که هر ۳ ضلع با هم رشد کنند تا انسان به دانایی‌ مؤثر برسد. این مثلث دانایی نقطه مقابلی هم به نام مثلث جهالت دارد که شامل: ترس، ناامیدی و منیت است که هر کدام از این‌ها جلو مثلث دانایی مانند سد عمل می‌کنند. در کنگره کم‌کم با فراگیری جهان‌بینی، آموزش‌های کنگره و تجربیات راهنما بیشتر به دانایی‌ مؤثر نزدیک می‌شویم. پس آموختیم که دانایی به سواد نیست، به تمدن نیست، به لباس نیست؛ بلکه به انسانی اندیشیدن است.

راهنمای تازه‌واردین همسفر نهیه
زمان قدیم خیلی‌ها می‌گفتند: (( میزان دانائی به سواد است و یا هرکس درس بیشتری بخواند داناتر است)) البته دانایی و آگاهی می‌آورد؛ ولی ممکن است دانایی نیاورد. دانایی، یعنی هنر زندگی‌کردن. آقای مهندس می‌گویند: ((بالاترین علم، علم‌ زندگی‌کردن است)) اگر علم زندگی را یاد بگیریم ۱۰۰ درصد بهتر زندگی خواهیم ‌کرد و از زندگی لذت بیشتری برخوردار می‌شویم نحوه زندگی‌کردن انسان‌ها به دانایی‌شان بستگی دارد. ما نمی‌توانیم بگوییم چه‌کسی خوشبخت است. یک جوان ۲۰ ساله، یا یک فرد ۸۰ ساله، یا یک تاجر و یک کارگر ساده  ما آن چیزی هستیم که فکر می‌کنیم تمام ادیان، پیامبران، عرفا، شعرا و بزرگان ما آمدند که بگویند: ای انسان درست زندگی کنید تا بتوانید از زندگی لذت ببرید. اگر ما بتوانیم به دانایی نزدیک شویم مطمئنن روبه آسایش و آرامش خواهیم رفت. مثلث دانایی تفکر، تجربه و آموزش است هرچه ما به‌طرف این مثلث پیش برویم علم و هنر زندگی‌کردن را به‌دست می‌آوریم و از زندگی لذت بیشتری می‌بریم؛ ولی با درنظر گرفتن زمان، انسان‌ها زمان را قربانی می‌کنند و زمان را از بین می‌برند و در گذشته یا آينده هستند و زمان حال را از دست می‌دهند. امیدوارم همه ما بتوانیم به‌طرف دانایی حرکت کنیم تا به آن حال‌خوش برسیم.

ویرایش: واحد سایت
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .