دانائی سواد نیست، تمدن نیست بایستی انسانی اندیشید. انسان دانا، انسانی است که خواستههای خود را قبل از اقدام و پرداختن به آنها، تحلیل و بررسی میکند و از ماهیت آنها اطمینان حاصل میکند. انسان دانا، انسانی است که به فرمان عقل نزدیک شده و خواستههای نامعقول را کنار میزند. ماباید به باورهایمان جامعه عمل بدهیم و هنگامی که باورها عملی شد و تفکر ما باعث به آرامش رسیدن و تغییر رفتار ما شد آن وقت به دانایی مؤثر دست یافته ایم. شخص به آنچه که میداند عمل کند و این در زندگی و اعمال او قابل تشخیص است. دانایی یعنی اینکه ما بدانیم هر اتفاقی در زندگی ما رخ داده از روی حکمت و دانش بوده و این آزمایشات الهی برای ما انسانها گذاشته شده است که باید با صبر و تفکر و دانایی مؤثر در این امتحانهای بزرگ الهی پیروز شویم.
گاهی اوقات با انسانهایی روبهرو میشویم که علم و دانایی بالایی دارند؛ اما درمجموع انسانهای نادانی هستند؛ پس سواد و علم، دانایی نیست. ممکن است با انسانهایی روبهرو شویم که؛ حتی سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند؛ اما در رفتار آنان چنان نشانههایی میبینیم که متعجب میشویم؛ پس بیسواد بودن به معنای نادانی نیست. دانایی مؤثر مرحله ای است که باید تصفیه و پالایش صورت بگیرد تا درستی و نادرستی کاری را بتوانیم تشخیص بدهیم و تصمیم درست و عقلانی را بگیریم. سواد هم هر کسی می تواند سواد و تحصیلات داشته باشد؛ اما همه دانا نیستند. دانایی ربطی به میزان سواد و تحصیلات عالیه ندارد و انسان بیسواد انسانی نادان نیست، بلکه بستگی به تفکر و تجربه و دید ما دارد و اینکه چگونه بتوانیم این تفکر و تجربه و دید را در زندگی خود عملی کنیم و این دانایی نیازی به فریاد زدن ندارد، زیرا به خوبی قابلتشخیص است به شرط اینکه برای تفاخر نباشد.
تنها سلاح ما انسانها در مقابله باکارهای قدرتمند، مثل پیروز شدن در برابر غول اعتیاد، فقط دانایی است. به فرمان عقل توجه کنیم، توجه داشته باشیم نمیخواهیم کارهای بزرگ انجام دهیم یا به رازهای پنهان پی ببریم. اولین کار این است که به فرمانهای کوچک عقل گوش دهیم، تا به آرامی بتوانیم فرمان های بزرگ را اجرا نماییم. اگر نتوانیم به فرمان عقل گوش بدهیم هرگز نمیتوانیم به یک فرمانده لایق تبدیل شویم. دانایی مؤثر مرحله ای است که باید تصفیه و پالایش صورت بگیرد تا درستی و نادرستی کاری را بتوانیم تشخیص بدهیم و تصمیم درست و عقلانی را بگیریم. انسان دانا انسانيست که خواسته هايش را با تفکر و تعقل انتخاب کند و به مرحله اجرا بگذارد از آنجایی که دانایی نگهبانان قلعه عقل هستند و مانند يک فيلتر عمل میکنند و اجازه ورود خواستههای نامعقول نفس به قلعه عقل را نمیدهند؛ اما اگر ميزان دانايی کم باشد در تشخيص ماهيت خواستهها دچار اشتباه میشود و اين امر همان نادانی است چون نفس خواستههای نامعقول و نادرست خود را به بهترين شکل در ذهن تصويرسازی میکند و در اين جلسه اگر دانایی ضعيف باشد نمیتواند تشخيص دهد که اين خواسته نامعقول است و نتيجه آن يک فرمان نادرست از طرف عمل است. میزان دانایی ما در سطحی مثلث مانند قرار دارد که اگر اضلاع آن باهم برابر باشد به آن دانایی مؤثر میگویند. اضلاع دانایی عبارتاند از: تفکر، تجربه و آموزش.
تفکر: یک حرکتی است از یک مبدأ به مبدأ دیگر، این کار توسط عقل صورت میگیرد.
تجربه: در ما حسی ایجاد میکند که این حس شروع بهکار گیری قوهی عقل است.
آموزش: در آموزش کسی که به دانایی رسیده ما را با مسیر آشنا میکند.
مراتب دانایی سه مرحله است که ۲ مرحلهی آن مربوط به دانایی و ۱ مرحلهی آن مربوط به اطلاعات است.
۱-علمالیقین
۲-عینالیقین
۳-حق الیقین
۱-علمالیقین: یعنی دانستن در اطلاعات عمومی است
۲-عینالیقین: از این مرحله وارد دانایی میشویم، کسانی که این مسئله را حس میکنند، تجربهی آن را دارند.
مانند راهنمایان کنگرهی ۶۰ که در مورد درمان اعتیاد، به ما راه درست را نشان میدهند که این خودش خیلی کار ارزشمندی است.
۳-حق الیقین: در مقام حقیقت است.
نویسنده: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون سردار)
رابطخبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون سردار)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
13