سلام دوستان محمد هستم، یک مسافر.
حدود ده سال درگیر مصرف تریاک و شیره بودم. در ابتدا حس خوبی داشت، اما پس از چند سال، تنها برای حفظ حالت عادی مصرف میکردم. از یکسو خسته بودم، چون دیگر آن نشئگی اولیه را تجربه نمیکردم، و از سوی دیگر وابسته بودم، از ترس خماری و دردهایش.
روزی در مغازه نشسته بودم که یکی از بچهمحلهایمان، که کارتنخواب بود و مصرف سنگینی داشت، بعد از مدتی غیبت برگشت. ظاهرش کاملاً تغییر کرده بود، سرحال و مرتب شده بود. نشست کنارمان و شروع کرد به صحبت.
پرسیدم: «چه خبر؟ چه کار میکنی؟»
با اشتیاق از کنگره گفت.
راستش را بخواهید، جذب صحبتهایش شدم. با خودم گفتم: «رضا با آن وضعیت سنگین توانسته درمان کند، پس من هم میتوانم.»
آدرس شعبه مرکزی را داد، اما برایم دور بود. گفت: «شهرری هم شعبه دارد، برو آنجا.»
همان لحظه با یکی از دوستان تماس گرفتم و گفتم: «میخواهم بروم کنگره، بیا با هم برویم.»
خدا خیرش دهد، با خوشحالی همراه شد و رفتیم.
نمیدانستم کنگره ساعت کاری دارد. خوشبختانه آن روز، با وجود تعمیرات، در شعبه شهرری ساعت ۱۲ ظهر باز بود و با روی گشاده از ما استقبال کردند.
راستش، استرس داشتم. نگران بودم که نپذیرند یا نگهمان دارند. اما وقتی وارد شدیم، پرسیدند: «چی مصرف میکنی؟»
گفتم: «تریاک، شیره.»
با لبخند گفت: «خوب کاری میکنی. آدمی که نشئه نباشه، آدم نیست.»
همین جمله دلگرمم کرد.
گفتم: «از درد پا و خماری میترسم.»
خندید و گفت: «اینجا نه دردی هست، نه خماری. فقط باید صبر داشته باشی. مثل آب خوردن کنار میگذاری و رها میشوی.»
و راست گفت. حالا ده ماه از آن روز گذشته و به لطف خدا، بدون درد و خماری در مسیر درمان هستم.
از مهندس، کنگره، و همه عزیزانی که در این راه همراهیام کردند، صمیمانه سپاسگزارم. ❤️
- تعداد بازدید از این مطلب :
40