توانا بود هرکه دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
لازمه دانایی در نبرد زندگی، رسیدن به شناخت در مورد خود و جهان پیرامونمان است و برای این شناخت نیازمند ابزاری هستیم که بتوانیم با استفاده از آن زیست بهتری داشته باشیم و هنرمندانه زندگی کنیم. دانایی، دانایی مؤثر و سواد، مکمل یکدیگرند و باعث ارتقاء انسان در زمینههای مختلف هستند. اینها سلاحهایی هستند، در دست انسان تا در برابر ضلالت و گمراهی به کار آیند و بتوانند از آسیب او جلوگیری نمایند.
در جهانبینی کنگره۶۰ اینگونه به تعریف درست دانایی پی بردیم که انسان توانایی تشخیص ماهیت خواستههای خود را در هر شکل و لباسی داشته باشد. دانایی شامل سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر است؛ باید در ابتدا آموزش بگیریم و به فراگیری علوم زندگی درآییم، آنگاه میتوانیم با تجربه به درک آموزههای خود برسیم و با تفکر صحیح، آن را به بهترین شکل موجود به اجرا درآوریم.
گاهی اوقات در یکی از اضلاع، جستجوگر شده و از دو ضلع دیگر غافل میشویم که در این زمان به دانایی نرسیدهایم. با رشد متقارن هر سه مؤلفه میتوان به تعادل رسید و در جای خود بود. حال باید دید چرا با دانستن و داشتن علوم باز هم انسانها دانا نیستند، به مشکل برمیخورند و از حل مسائل خود عاجزند؟
زیرا که دانایی به دانایی مؤثر تبدیل نشده است. در دانایع مؤثر، انسان پا را از دانایی فراتر میگذارد و میتواند، در جهات مختلف، آنچه آموخته است را تجربه کند و با اجرا کردن آنها به وسعت برسد؛ به شرط آنکه با یادگیری، توانایی رد شدن از دیوار ترس، منیت و ناامیدی را پیدا کند، از آنها بگذرد، چشم بگوید، از اشتباه خود عذرخواهی کند و پند بگیرد. با دانستن تنها، کاری از پیش نمیبرد، ازخودگذشتگی، دانایی را به مرحله ظهور میرساند. زمانی که ناامیدی را شکست بدهیم، قدرت تشخیص به وجود میآید.
دانایی به دو صورت موجود است. دانایی خاص که انسان در مورد علمی، یکسری اطلاعات را به دست آورده است که سواد تلقی میشود و به اصطلاح در مورد رشته فیزیک به دانایی رسیده است. صورت دیگر دانایی، دانایی عام است؛ یعنی علم و هنر زیستن. در دانایی عام چگونه زندگی کنیم تا از زندگانی به طور کامل برخوردار باشیم، آیا ما (انسان) هنر چگونه زیستن را آموختهایم، آیا سازگاری و ارتباط با دیگر انسانها را فراگرفتهایم، آیا میتوانیم از منیت خود بگذریم و دیگران را ببینیم، آیا میتوانیم از خدمات دیگران سپاسگزاری کنیم، آیا سپاسگزار نعمتهایی که در اختیارمان است، هستیم، آیا میتوانیم در راه رسیدن به خواستهها صبور و فرماندار باشیم یا اینکه فقط به سواد خود تکیه میکنیم، نقطه قوت خود را در نظر میگیریم و باعث دیده نشدن نقطه ضعفمان میشویم. در این هنگام است که نمیتوانیم در زندگی، تعادل را برقرار کنیم؛ بنابراین نتیجه درست و رشد مطلوب حاصل نمیشود.
دانایی دانستن تنها نیست، آموزش به تنهایی نمیتواند انسان را دانا کند. دانستنها زمانی مشخص میشود که فرد به خدا توکل میکند، به او و هستی ایمان دارد و به تمام کائنات احترام میگذارد، در کنار دیگر انسانها با علم زندگی از زندگی بهتری برخوردار میشود و آنچه خود دارد را در اختیار دیگران نیز قرار میدهد، با دانایی از سختیهای زندگی عبور میکند و هرس میشود، از بدیها و تاریکیها میگذرد و علم زندگی به بار نیکویی مینشیند .
میزان دانایی به سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست، بایستی انسانی اندیشید
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
134